دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

امام خامنه ای (مدظله) : اگر یک ملتى احساس عزت نکند، یعنى به داشته‌هاى خود - به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفباى خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود - به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزى ندارد، این ملت براحتى در چنبره‌ى سلطه‌ى بیگانگان قرار میگیرد.

بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای مدظله الشریف
با عرض سلام و تحیّت و آرزوی قبولی طاعات و  عبادات جنابعالی، سوالاتی برای اینجانب و برخی  اهالی محترم شهر دزفول، پیش آمده که ذیلا عرض میشود :
قریب به یکماه قبل، عده ای از همشهریان ما (مقیم دزفول یا تهران و ..) به بهانه چهارم خرداد(روز دزفول) به نزد آقای هاشمی رفسنجانی شتافتند و ایشان پیرو مواضع و رفتارهای سوال برانگیز شش سال گذشته شان، گفتار و سخنانی تاسف بار ارایه دادند.
از جمله اینکه :
در دولتهای هشت ساله آقای دکتر احمدی نژاد ، به دلیل افزایش نقدینگی در بازار کشور، مرض هاری به ملت تزریق شده است.
صرفنظر از صحت و سقم یا کارشناسی بودن یا نبودنِ این ادعای رییس مجمع تشخیص مصلحت!
و صرفنظر از اینکه توهین مستقیم آقای هاشمی به منتخب ملت(در سال 84 و 88) اسائه ادب به حکم تنفیذ حضرتعالی و رأی ملت ایران محسوب میشود یا خیر!
مسئله اینجاست که آقای هاشمی تمام ملت ایران را در فاصله سالهای 84 تا 92 «هار» میداند.
البته به این سوال هم کاری نداریم که چگونه مردمی که هشت سال به مرض هاری مبتلا بودند در سال 92 به کاندیدای مدنظر ایشان رای دادند؟
آنچه مسلم است آقای هاشمی مردم ایران را درفاصله سالهای 84 تا 92 «هار» دانسته و پرواضح است که مردمی که حماسه 9دی 88 را هم رقم زدند مشمول این اتهام میشوند.
شوربختانه اینکه ، به دلیل حضور  چند ده نفر از دزفولیها در زیر منبر حجت الاسلام هاشمی، رسانه های مختلفِ فردی و جمعی کشور، تیتر زده اند «هاشمی در جمع مردم دزفول گفت :...هکذا»

اکنون سوال شرعی بنده از محضر ولی امر مسلمین این است :
اگر خطای اول همشهریانمان را برای قبول رفتن به محضر هاشمی نادیده بگیریم!
بابت سکوت این دوستان
(چه در همان جلسه و چه در روزهای بعد از جلسه) در برابر این توهین جناب هاشمی به ملت ایران، آیا نباید به حکم «تولی و تبری» از این دوستان و همشهریان فاصله گرفت؟
خصوصا آنکه برخی از این رفقا، موصوف به شعر و ادب و مراتب تحصیلی خاص و صاحب منصب هم هستند!
آیا به موازات فرموده حضرتعالی مبنی بر «جذب حداکثری» که بسیاری از این نفراتِ مورد اشاره را طی چندسال اخیر تحمل کرده و مراوده و سلام و علیکشان را (علیرغم مشی سوال برانگیز سیاسی شان) برتافته ایم و حرمت نهاده ایم، جایزیم تا با حکم «دفع حداقلی» از آنها فاصله گرفته و از ایشان اظهار برائت کنیم؟

حکم جنابعالی در این خصوص چیست؟







مقلد و سرباز شما : مهران موزون

نظرات  (۱۰)

۲۶ تیر ۹۴ ، ۲۰:۱۴ همکلاس دبیرستانی آقای ...
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام و تقبل الله
میگم شخصیت این آقای ... خیلی جالب است
آدم را یاد ضرب المثل شریک *** و رفیق قافله می اندازد ( بلا تشبیه )
از یکطرف در جلسه حامی فتنه ( کسی که مردم ایران را هار میداند ) ..... است از یک طرف در محضر حضرت آقا حفظه الله .... میشود.!
پاسخ:
سلام
از شما هم قبول باشد
باعرض پوزش از اینکه کامنت شما تعدیل شد.

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام
اول: به عنوان یه حزب اللهی اعلام میکنم که اصلا راضی نیستم از کسانی که خودشون رو قیم حزب الله دزفول میدونن ولی در تراز این نام نیستن.
دوم: یه سئوال ساده می پرسم از موافقان این جلسه.
مردم هر شهر یا استانی به مناسبتهای مختلف جلسه ای با امام امت برگزار میکنن تا از رهنمودهای ایشون بهره مند بشن.
چرا وقتی سالهاست حسرت هماهنگی یک جلسه در چهار خرداد با امام خامنه ای توسط مسئولین دزفول به دل مردم این شهر مونده، ترتیب جلسه ای نا متعارف با رئیس یک جناح سیاسی داده میشه؟
آیا این مصداق تیمم علی رغم وجود آب نیست؟
سوم: گیرم که حضرات صرفا قصد برگزاری یک جلسه با رئیس یک جناح سیاسی داشتن (به هر دلیلی)
مگر رهبری صریحا اعلام نکردن که نظر دکتر ***** **** به ایشون نزدیکتر هست. پس چرا مسئولین دزفول این نظر امام خامنه ای رو در انتخاب شخص مورد دعوت لحاظ نکردن.
آیا این مصداق کوته بینی سیاسی مسئولین نیست؟
چهارم: بد نیست برگزار کنندگان این جلسه به این سئوال پاسخ دهند که اساسا با چه هدفی این جلسه رو برگزار کردن ؟
پنجم:  نمیشه پیرو علی بود و سر سفره ****** نشست.
اگر کسی چنین کاری انجام بده باید برای ادامه صله رحم باهاش از مرجع تقلید سئوال کرد.
پاسخ:
سلام بر شما
حسین جان دوستانی که تا اینجا نظر دادند هیچکدومشون جزو موافقان جلسه کذایی نیستند هااا.
بعدشم کجای کاری برادر؟
آقای هاشمی مدعیه که فراجناحیه.
احتمالا خودش و پنج فرزندش و همسرش به تنهایی یک جناح هستن.
۱۴ تیر ۹۴ ، ۱۳:۱۴ رسول پاریاب (آذرخش)
سلام
احتمالا منظور آقای فضیلت با اون بخش استفتا از رهبری بوده که بنده هم با اون بخش(شما الان توپ را انداخته اید در زمین مقام معظم رهبری) اگه درست متوجه منظورشون شده باشم تا حدودی موافقم.
پاسخ:
سلام جناب پاریاب.
شما هم اختیار دارید که با ایشون موافق باشید.
پاسخ بنده هم به شما همان است که خدمت جناب فضیلت عرض کردم
۱۴ تیر ۹۴ ، ۱۳:۰۲ مجید فضیلت
سلام حاج مهران
در وبسایت پدرم با یک عکس یادگاری از مقام معظم رهبری به روز هستم.
پاسخ:
سلام اخوی
خدمت میرسم.
۱۴ تیر ۹۴ ، ۱۱:۰۱ انصار دزفول

سلام بی ربط بود. آقا ملاکها را بارها فرمودند، دیگر این استفتاء چه صیغه ای است؟!

پاسخ:
علیک سلام
ابتدا به ساکن کامنت شما سانسور شد زیرا مجموعه انصار دزفول، از هویت شما ابراز بی اطلاعی کرده و شما را تایید نکردند.
اما متعاقبا با ارسال پیامکی کامنت شما را تایید نمودند که شما منسوب به آن مجموعه هستید و ابراز داشتند که مشکلی با اینکه «پاسخ به کامنت شما ، پاسخ به انصار محسوب شود» ندارند :
(اما توصیه میکنم در کار تیمی تان هماهنگ تر عمل کنید تا نیاز به این چک کردنها نباشد)
===
کاربرد واژه ی «بی ربط» در کامنت شما حامل نوعی بی ادبی در کلام است.
لذا مراقب کاربرد واژه هایتان باشید.
بنظرم بهتر بود به جای «بی ربط» از «بی ارتباط» استفاده میکردید.
اما بعد..
اولا : کاش به جای صدور حکم «بی ربط» بودن می نوشتید و توضیح میدادید که از نظر شما «چه چیزی به چیزی بی ربط بود»؟
 ثانیا : استفتاء چه صیغه ای است؟ 
یعنی عربی تان اینقدر ضعیف است؟
صیغه نیست بلکه باب است، باب «استفعال».
ثالثاً : ظاهرا وقت کافی نداشتید تا گفت و شنود اینجانب و آقای فضیلت را (در نظرات) بخوانید تا متوجه شوید که بنده استفتاء شخصی ام را در وبلاگ شخصی ام برای استحضار عُقلا!! علنی کرده ام.
رابعاً : بنده بارها و بارها مواضع نامربوط و ناصحیح شما را صرفاً چون زیر سایه خیمه جبهه انقلاب اردو زده اید با سکوت و آرامش طی کرده ام و حتی وقتی موضعی مناسب گرفته اید از شما حمایت هم کرده ام.
حال چه شده که استفتاء شخصی بنده در وبلاگ شخصی اینجانب آنهم در خصوص کسب تکلیف شرعی مراوده با کسانی که در منبر کذایی آقای هاشمی نشسته اند از نظر شما «بی ربط» تشخیص داده شده و بی هیچ بررسی و موشکافی رسانه ای، صرفاً اعتراض تحکُم آمیز به فضای دیسون پرتاب کرده اید؟
اصولا دلیل نگرانی شما از علنی شدن استفتاء مقلدین امام خامنه ای مدظله از مرجعشان چیست؟
خامساً :...بماند!!(مگر اینکه بخواهید ادامه دهید)
۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۹:۳۶ رسول پاریاب (آذرخش)
سلام

بنده راجع به نظر حضرت آقا اصلا حرفی ندارم! و پیش بینی نمی کنم.

از این جهت که ایشون هر نظری (موکدا هر نظری) داشته باشند بی شک همون درست هست.

فلذا اگر هم حرفی زدم من باب این بود که حرمت ولی امر مسلمین جهان رو بیشتر از این حرف ها میدونم و نه چیز دیگه...

ضمنا در نظر شخصی خودم نسبت به گوینده و شنوندگان اون سخن اصلا دیدگاه خوبی ندارم...

و البته این نظر شخصی رو هم فکر می کنم اجازه این رو داشته باشم که اولا از حیث انقلابی بودن هم بگم که راجع به دولتی هم که مورد توهین قرار گرفته اصلا نظر خوبی ندارم فعلا...

والعاقبة للمتقین...
پاسخ:
سلام
با این حساب، آقای فضیلت با کجای حرف شما موافق بودن؟!!!
۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۱:۰۶ مجید فضیلت
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام آقا
حال شما خوبه
نماز و روزتون قبول حق باشه.
یه کمی حق رو به آقا رسول پاریاب میدم.
اگر که از دفتر آقا استفتا کردید باید ارسال می کردید.
شما الان توپ را انداخته اید در زمین مقام معظم رهبری که خود یقینا می دانید که ایشان در این خصوص صبر را پیشه کرده اند.
به نظرم لزومی نداشت از مقام معظم رهبری استفتا کنید چه بسا بهتر بود مخاطب وبلاگ را در معرض سوال قرار می دادید.
و بنده پیش بینی می کنم نظر مقام معظم رهبری در خصوص اشخاصی که با آقای هاشمی دیدار داشته اند جذب حد اکثری باشد.
چرا؟ چون این اشخاص جزو طبقه مردم بوده اند نه مسئولین. به عقیده من شاید درست نباشد تا مردم را دفع کنیم.
بعد دفع کنیم که چه بشود؟ که اختلاف بیفتد؟ مثلا می شود هاشمی را دفع کرد. یا خانواده اش را دفع کرد. ولی دفع مردم ممکن است نفعی برای اسلام نداشته باشد.
در ثانی از کجا معلوم تمام این دزفولی هایی که با آقای هاشمی دیدار کرده اند موافق نظرات ایشان بوده اند و به عنوان مریدان ایشان محسوب می شوند؟
آقای رجایی تکلیفش مشخص است.
ولی آقای ***** *** را بعید می دانم ...
پاسخ:
======
======
======
پاسخ خط به خط به کامنت :

سلام آقا
علیک سلام آقا مجید
حال شما خوبه
الحمدلله بد نیستم
نماز و روزتون قبول حق باشه.
از گرفتن روزه به دلیل مصرف دارو محرومم ولی نمازها را خدا باید قبول کند. از لطف شما تشکر میکنم و برای قبولی طاعات و عبادات شما دعاکارم.
یه کمی حق رو به آقا رسول پاریاب میدم.
شما تمام حق را به آقا رسول بدید. مختارید اخوی.
اگر که از دفتر آقا استفتا کردید باید ارسال می کردید.
کجای نوشته های من و پاسخهایم به آقای پاریاب مشخص شده که به دفتر حضرت آقا ارسال شده یا نشده؟
ضمناً استفاده لفظ «باید» برای امری که به شخص بنده مربوطه فکر نمیکنم وجاهت داشته باشه. اینجا که وبسایت رسمی یک ارگان نیست مجیدجان!
یک وبلاگ شخصیه و نوشته های شخصی من!!! منعکس میشه .(من رو بخونید : اینجانب)

شما الان توپ را انداخته اید در زمین مقام معظم رهبری که خود یقینا می دانید که ایشان در این خصوص صبر را پیشه کرده اند.
کدام توپ؟ روزانه هزاران استفتا از محضر معظم له میشه(آشکارا و خفیاً) هیچکس هم حق نداره به دفتر ایشون بگه «چرا جواب ندادید؟» چون علاوه بر جایگاه فقهی، جایگاه سیاسی هم دارند لذا ممکنه برای پاسخ دادن به بعضی از سوالات، دچار معذوراتی باشند  کما اینکه خودم همین یکماه و نیم پیش استفتایی کردم و دفترشون سکوت کردند و جواب ندادند.
لذا من اگر مقلد واقعی باشم(که اگر خدا قبول کنه : هستم) حق اصرار بر گرفتن جواب ندارم. استفتاء میکنم : جواب دادند دستشون درد نکنه! جواب ندادند : خدا حفظشون کنه.

به نظرم لزومی نداشت از مقام معظم رهبری استفتا کنید چه بسا بهتر بود مخاطب وبلاگ را در معرض سوال قرار می دادید.
نظر شما محترمه آقای فضیلت!
ولی بنده تکلیف خودم رو در استفتاء علنی دیدم.
مخاطب هوشمند، خودش متوجه میشه که با کجای مطلب من موافقه یا مخالف.
ضمنا بین مخاطبان دیسون کسی رو سراغ ندارم که بتونه برای مدل شرعی ارتباطم با حضراتی که موردنظر بنده در این فقره هستند تعیین تکلیف کند.
به همین خاطر از طرف خودم و عده ی کثیری که دنبال چنین جوابی بودند و هستند اقدام به استفتاء کردم. کما اینکه سراغ دارم کسانی را که مقلد امام خامنه ای مدظله نیستند اما همین مورد اخیر را از مرجع تقلیدشون دارن دنبال میکنن.

و بنده پیش بینی می کنم نظر مقام معظم رهبری در خصوص اشخاصی که با آقای هاشمی دیدار داشته اند جذب حد اکثری باشد.
بنده قدرت پیش بینی شمارو نداشتم و ندارم برای همین هم دست به استفتاء زدم.
چرا؟
چرا؟
چون این اشخاص جزو طبقه مردم بوده اند نه مسئولین. به عقیده من شاید درست نباشد تا مردم را دفع کنیم.
از نظر عام واژه که حساب کنید، خود حضرت آقا نیز جزو «مردم» ایرانند.
اما بین مردم عادی تا خواص و نخبگان جامعه فرقهایی هست. بین مسئولیتهای شرعی، قانونی و اخلاقی شان و ...
آیا نشنیده ای که فرمود : الناس علی دین ملوکهم؟
قدیم تر ها «ملوک» را به «شاهان» ترجمه میکردند.
اما بدان و آگاه باش که در جوامعِ امروزی، ملوک کسانی هستند که به صفاتی خاص برجسته اند : مثلا پولدار و سرمایه دارند یا پست و سمت دارند یا عالم و دانشمندند یا ورزشکار و یا هنرمندند.
بین حضراتی که خدمت آقای هاشمی رسیدند نیز هستند کسانی که یا ملوکند و یا بناحق در قبای ملوکان فرو رفته اند و اشتباهن از سوی مردم عادی، جزو ملوک محسوب میشوند.
اگر شما همه آنها را نمیشناسید بنده بسیاری از ایشان را خیلی خوب میشناسم که یا پست و سمت دارند و داشته اند، یا تصادفا مسئول و مدیر جایی هستند و یا هنرمندند و یا ....

بعد دفع کنیم که چه بشود؟ که اختلاف بیفتد؟ مثلا می شود هاشمی را دفع کرد. یا خانواده اش را دفع کرد. ولی دفع مردم ممکن است نفعی برای اسلام نداشته باشد.
مجیدجان دلبندم،
ظاهرا کمی باهم در مورد معنا و کاربرد واژه ی دفع مشکل داریم.
یک «دفع» داریم که به دستگاه گوارش بدن مربوط میشود و مورد بحث ما نیست.
یک «دفع» داریم که به معنای فاصله گرفتن از چیزی یا کسی است. بهتر بگویم : برائت!
منکه در مطلب نوشتم : تولّی و تبّری.
اینکه هاشمی دفع شدنی است یا خیر! به خود شما و بنده مربوط میشود.
شما هاشمی را در ترازوی تولی وتبری سنجش کنید و ببینید باید ایشان را دفع کنید(از ایشان تبری بجویید؟) یا خیر؟

سخن از اختلاف کردید!
بنظرم دغدغه ی اختلاف را از آنهایی که  روی سفره توهین آقای هاشمی حضور داشتند و «مُهر سکوت در برابر این توهین به ملت ایران» را به پیشانیِ مردم دزفول چسباندند سراغ بگیرید.
نه بنده ی حقیر، که محترمانه و مظلومانه از طرف خودم و برخی دوستانم از مرجع تقلیدم کسب تکلیف شرعی برای ادامه یا قطع صله ارحام کرده ام.
واقعا از جنابعالی انتظار نداشتم که اینقدر سقف تحلیل و نگاهتان تنزل پیدا کند دوست عزیز.
تذکر اختلاف افکنی را به دیگران باید بدهید نه بنده.
از کسی مثل شما انتظار داشتم اعلام همراهی کامل با این استفتاء کنید.(هرچند صلاحتان با خودتان است)

در ثانی از کجا معلوم تمام این دزفولی هایی که با آقای هاشمی دیدار کرده اند موافق نظرات ایشان بوده اند و به عنوان مریدان ایشان محسوب می شوند؟
در هیچ کجای نوشته ام سخن از «موافق هاشمی بودن» یا « مرید ایشان بودن» نزدم.
مطلب را یکبار دیگر بدون احساسات شخصی و بدون علاقه به افراد مورد نظر(که خودم نیز به بسیاری از آنان علاقمندم) بخوانید.
«خدمت آقای هاشمی رسیدن» اگر بیانگر موافق و مرید او بودن نباشد اما در شرایط فعلی بیانگر «مخالف نبودن با او و مواضعش» هست (که البته جرم نیست) اما با توجه به مواضع چند سال اخیر اقای هاشمی که دیگر مرغ پخته هم میداند این مواضع را، کمک به مجلس آرایی او و زیر منبرش نشستن و سکوت در برابر هتاکی ملی ایشان اگر جرم قانونی نباشد، خلاف شرع نیست؟ خلاف ولایتمداری نیست؟
آیا آیت الله علم الهدی از کسی که نامش را در کامنت شما سانسور کردم برایتان محترم تر نیست؟ که از قول حضرت آقا بیان کردند که «ایشان امروز دیگر همسنگر من نیست»
آیا کمک به مجلس آرایی هاشمی کمک به سخنان و مواضع ساختارشکنانه ایشان نیست؟ تقویت مواضع!!!!!!!! ایشان نیست؟؟؟

آقای رجایی تکلیفش مشخص است.
احسنت!
جان کلام را همینجا فرمودید.
همین آقای رجایی که به کنایه فرمودید «تکلیفش مشخص است» از ترتیب دهندگان اصلی این میهمانی و دعوت کننده از شازده های همشهری بوده است.
آیا باید به خواست و دعوت کسی که «تکلیفش مشخص است» عمل کرد و با نیشی تا بناگوش باز خدمت کسی رسید که خودمان، خانواده مان، شهرمان، کشورمان و همه ملتمان را در تمام مدت سالهای 84 تا 92 «هار» بخواند؟ دچار بیماری هاری بداند؟ فقط به این جرم که به کسی رای دادیم که باب میل ایشان نبود؟
از شما میپرسم آقای فضیلت :
حضور در چنین مجلسی و سکوت در برابر چنین توهینی و حتی عدم اعلام مخالفت در روزهای بعد(در رسانه ها) قابل بررسی برای تولّی یا تبّری از سوی بنده و شما نیست؟
هنوز از گل نازکتر به این آقایان نگفته ایم.
از گل نازکتر!!
اما بعد..
نام و نشان دزفول امریست «مشاع» و اینجانب و خیلی های دیگر حق دارند برای سهم مشاعات خود تصمیم بگیرند.
فراموش مکن که حضرت آقا فرمود : قدم زدن با مستکبرین، ملت مقاوم ایران را نزد دیگر ملتها به تذبذب متهم میکند.
قصه این آقایان و هاشمی و دزفول نیز در مقیاسی کوچکتر است.
چند ده نفر!! حق ندارند موجب آن شوند که رسانه ها ملت مقاوم دزفول را «ساکت در برابر توهین ملی آقای هاشمی» خطاب کنند.
لذا علنی استفتاء کردم تا عقلا!! بدانند اینجانب موافق و همراه با این سکوت..بار، نبوده نیستم.

ولی آقای .... را بعید می دانم ...
میپذیرم که کاملا بی دلیل، نام ایشان را (که سانسور کردم) آوردید. آنهم بین اینهمه نفر.
به در زدن که دیوار بفهمه
پاسخ:
در کیه و دیوار کی؟
۱۲ تیر ۹۴ ، ۱۵:۱۴ رسول پاریاب (آذرخش)
میدونم یعنی این استفتاء رو از دفترشون پرسیدید یا این که نه فقط تو فضای مجازی نوشتید؟!
پاسخ:
بماند.
۱۲ تیر ۹۴ ، ۱۵:۰۵ رسول پاریاب (آذرخش)
باز هم سلام...
پاسخش رو چرا ننوشتید؟
انتظار دارید چی پاسخ باشه؟!
پاسخ:
بازهم علیک سلام
اگه پاسخش رو میدونستم که دیگه استفتا لازم نبود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">