دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

امام خامنه ای (مدظله) : اگر یک ملتى احساس عزت نکند، یعنى به داشته‌هاى خود - به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفباى خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود - به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزى ندارد، این ملت براحتى در چنبره‌ى سلطه‌ى بیگانگان قرار میگیرد.

۷ مطلب در آذر ۱۳۸۹ ثبت شده است

آمدم به دزفول ،

اما گرفتار بودم.

خدای حسین(ع) میداند که کنج خانه ی یکی از بستگان تمام مدت پای یکی از کارهای ناتمام و مهم شغلی خویش بودم.

و تنها عصر تاسوعا بود که ساعاتی به دل جماعت زدم و چند عکس گرفتم .

این یکی تقدیم به شما :


شام غریبان ، غریبانه دزفول را ترک کرده و با دلی عطشان از مجلس حسین خارج شده و به دل جاده زدم.

تا سال دیگر خدا چه خواهد؟

زنده باشم یا نباشم؟

۲۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۸۹ ، ۰۷:۲۰
مهران موزون

این پُست ، بیشتر اشاره دارد به یکی از مغفولات فرهنگستان زبان پارسی.

عزیزانی که در قلعه ی خیابان بخارست تهران نشسته اند و معلوم نیست کشتی این زبان سترگ را چگونه ناخدایی میکنند؟


سخنان زشت ، از قبیل « دشنام ، توهین ، کلمات رکیک و ....» از اجزاء سیاه ادبیات پارسی محسوب میشوند.

اعتقاد راسخ دارم که آسیب برخی ضرب المثل های ایرانی ، هیچ کمتر از آسیب بکاربری واژگان سیاه نیست.

چرا که واژگان سیاه ( دشنام و...) به مثابه ی تیرهای تفنگی است که گاه قلب یک شخص و یا آبروی یک خانواده را نشانه میرود.

درحالیکه نهادینه شدن برخی « ضرب المثلهای سیاه » در ادبیات روزمره ما ایرانیان ، باورهای سیاه و کلان را در پهنه ی یک ملت رقم میزند.

سخن کوتاه کنم :


« تا نباشد چیزکی ، مردم نگویند چیزها »


چه سیاه و مخرب است این ضرب المثل.

و چه میزان قتل های ناموسی در تاریخ کشورمان بابت نهادینه شدن این ضرب المثل در اذهان عموم ، رخ داده است و خواهد داد ، خدا میداند.

این ضرب المثل یعنی اینکه : هر شایعه یی (هر چند بی ارزش و غیر مستند) ، قابل بررسی و پیگیری است.

و البته قتل های ناموسی یک زاویه آسیب این ضرب المثل سیاه است.

و اما محرم است :


« سر بیگناه پای دار میرود ، اما بالای دار نخواهد رفت »


همانگونه که شاهدید در این ضرب المثل ، نه بلانسبتی وجود دارد و نه میلیونها شهید راه خدا در بستر تاریخ ،  از آن مستثنی شده اند.

و البته بیگناه ترین قتیل تاریخ : حسین (ع)

به ابی انت و امی یا حسین


آقای حداد عادل ، لطفا جامه سیاست از تن بدر کنید و به کار مهم تری که صدارتش را بر عهده گرفته اید بپردازید.

اگر چیزی بنام اصلاح واژگان برایتان موضوعیت دارد(که دارد)

به شما و همکارانتان در فرهنگستان زبان توصیه می شود تا :  بجای تراشیدن واژگان خلق الساعه ، به اصلاح و یا حذف برخی ضرب المثلهای مخرب نیز همت بگمارید.


۳۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۸۹ ، ۰۷:۱۹
مهران موزون


تمام رسومی که در گوشه و کنار دنیا می بینیم و می شنویم ،

یه وقتی یه جایی توسط کسی یا کسانی برای اولین بار راه اندازی شده.

مثل همین علم رقصونی زیبای محرم دزفول.

مثل رسم پخت سمنوی عید نوروز ایرانیا.

مثل رسم خاله مرادمندی دزفولیا در شب نیمه برات.

مثل رسم رقابت بین افراد خانواده برای باز کردن اولین دکمه لباس حاجی از حج برگشته در دزفول.

هیچکدوم از این رسما ، قدمتشون به هُبوط آدم ابوالبشر نمیرسه و بالاخره از چند ده یا چند صدسال قبل و یا حداکثر در یکی از هزاره های گذشته باب شدن.

مسئله اینجاست که ما برای راه اندازی رسمای خوب و هوشمندانه و به دردبخور نترسیم و این باور رو داشته باشیم که میشه رسم های دلنشین و جدید رو باب کرد.

به قول بعضی از دوستان که در پُست مربوط به محرم دزفول نوشتن : باب کردن رسم زیبای برپایی نماز ظهر عاشورا.

عکسش هم صادقه.

یعنی همونطور که نباید از ایجاد رسم های زیبا و خوب واهمه داشت از حذف رسوم اضافی و گاها مضر هم نباید ترسید.

مثل سینه زنی عریان در ملاء عام.

مثل رسم آب ندادن به نوزادان تا شش ماهگی ( متاسفانه حقیقت داشته)

خب..

برم سر اصل مطلب.

متاسفانه دزفول ، غیر از اینکه گرفتار فراموشی برخی رسمای زیبای خودش داره میشه (که شده) ، به یه سری پتانسیل های خاصی هم که برای راه اندازی رسمای خوب و سازنده و زیبا داره کاملا بی توجهه.

به مثال زیر توجه کنین:

در استان سمنان شهری وجود داره بنام دامغان.

در حومه دامغان شهر کوچیکی وجود داره بنام امیریه.

ظاهرا امیریه شهر خرم و سرسبزیه در حاشیه کویر.

من جمله گل و گلکاری.

جمعه ی گذشته ، دوازدهم آذرماه ، شبکه دو ، مستندی رو که ساخته شفبع محمدخانی بود پخش کرد.

در این مستند زیبا و چشم نواز ( که به جشنواره سینما حقیقت هم راه پیدا کرده) رسمی از رسوم محلی شهر امیریه رو به نمایش گذاشته بودن.

شرح این رسم رو بر عهده ی وبسایت مربوط به همین رسم زیبا میگذارم.

فقط یک نکته بگم و زحمت رو کم کنم.

«گل» عنصر اصلی این رسم زیبا در شهر امیریه اس.

حالا سوال : چرا در حالیکه دزفول عزیز ما بزرگترین تولید کننده ی گل ایران محسوب میشه از داشتن چنین رسمی محرومه.

چرا در دزفول از صنعت قدیمی گلاب کشی ( مثل قمصر کاشان )حمایت نمیشه؟

چرا اینهمه جَوون ما ترجیح میدن سوار موتورهای 125 هندای دوترکه و سه ترکه در پارکها و خیابونای دزفول وقت گذرونی کنن ولی به عنوان مثال وارد صنعت پر رونق گل و یا گلابگیری نشن و این صنعت مظلوم دزفول رو که پتانسیلی جهانی در خودش نهفته داره ، دنبال نمیکنن؟

ممنون میشم که خوانندگان عزیز بازم توپ رو توی زمین مسئولین نندازن.( اون رو بجای خودش قبول دارم)

منظور من در این مثال ، سهم کمکاری و تنبلی خودمونه.

برگردم به عرض خودم...

رسم «گل غلتان» در شهر امیریه دامغان رو چرا به دزفول توسعه ندیم؟


                                       این شما و اینهم :          گل غلتان


۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۸۹ ، ۰۴:۱۳
مهران موزون

تا یه مقدار به پُستی که در خصوص محرم نوشتم فکر کنم و فکر کنید ،

این سوال رو که جوابشم توی همین پُسته طرح میکنم.

امیدوارم باعث بشه یه مقدار ......

سوال : هیچوقت فکر کردین که آخرین پلانی که از دنیا خواهیم دید چه پلانیه ؟


« کلیک کنید »

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۸۹ ، ۰۲:۱۱
مهران موزون

محرم دزفول برای همه دزفولیا یه چیز دیگه اس.

البته هرکسی مال هرجا باشه به محرم همون ولایتِ خودش عادت و انس خاص خودشو داره.

ولی محرم در دزفول یه تفاوتی با محرم در تمام جاهای دیگه داره.

چرا؟

چه تفاوتی؟

اجازه بدین من تجربه خودم و جواب خودمو به این سوال داشته باشیم و شما تو کامنتاتون در موردش بحث کنین.

راستش من ، محرم خیلی جاها رو دیدم و از سر گذروندم و واسه همینم جرات میدم بخودم که به سوال بالا جواب بدم :

محرم اهواز

محرم شادگان

محرم شوشتر

محرم شیراز

محرم یزد

محرم مشهد

محرم اراک

محرم تهران

محرم الیگودرز

محرم اصفهان

چنتا شد؟

ده تا.

و محرم دزفول که جزو اینا حسابش نمیکنم و جاش ویژه اس.

من در محرم شوشتر و شادگان بارزترین چیزی که دیدم : نمایشهای فراوان در حال گذر بود . چیزی که معادلشو توی کشورای غربی میگن : کارناوال.

البته در نوع خودش خیلی جالبه و بنظرم میرسه محرم دزفول از اینجور نمایشهای عبوری در روزهای تاسوعا و عاشورا کم داره ( به نسبت شوشتر وشادگان)

من در محرم شیراز ، بیشترین حجم راه اندازی دسته های عزاداری خیابونی رو توی ده شب محرم ( نه فقط تاسوعا وعاشورا) دیدم.

من در مشهد ، رسم حزین گل(gel) برسرزدن رو دیدم. درسته که در دزفول هم این رسم کم و بیش هست ولی هیچ جا به اندازه ی مشهد اینکارو انجام نمیدن.

من در ....

بگذریم.

من یه تفاوت در محرم دزفول با محرمهای تمام جاهایی که اسم بردم دیدم.

اونم اینکه به کرات مشاهده کردم ، دزفولیایی رو ( من جمله خودم) که در محرم شهرهای دیگه حضور داشتن ولی دلتنگی محرم دزفول رو داشتن.

ولی عکسش صادق نیست.

یعنی غیر دزفولی های زیادی رو دیدم که وقتی در حال گذرون ایام محرم در دزفول هستن ، دلشون تنگِ محرم شهرشون نمیشه و از حال و هوای محرم دزفول ، کمال بهره و لذت معنوی رو میبرن.

من رزمنده های پیر و مسن متعددی رو در سراسر کشور دیدم که وقتی می فهمیدن من دزفولی هستم ، فوری حس نوستالژیکشون نسبت به محرم دزفول گل میکرد.

چرا ؟

فکر کنید و با هم یه خورده سر این قضیه بحث کنیم ، شاید همین نکته بتونه سرنخ خوبی برای بررسی و کندو کاو در خصوص مشکلات محرم های کنونی دزفول باشه و ببینیم که چه اضافاتی به محرم شهرمون افزوده شده؟

کدومش به درد میخوره؟ کدومش مثل نماز ظهر عاشورا که چند سالی هست همه جای کشور باب شده ممدوحه؟ و کدومش مذموم؟اصلا چه چیزایی از محرم اصیلمون رو از دست دادیم و یا در حال از دست دادنیم؟

فکر میکنم بهتر باشه که فعلا روی همین تفاوت خاص دزفول با محرم شهرهای دیگه ایران بحث کنیم؟

بسم الله...


۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۸۹ ، ۰۸:۲۵
مهران موزون

گفت ای چفیه سپیدت می کنم
چون سپیده دم شهیدت می کنم
گفت: رنگت شد نشان استخوان
همنشین حنجر مولاییان
رنگ نور و رنگ نور ونور باش
روشن شبهای تار هور باش
لاله را در چفیه پرپر خواستند
چفیه را در خون شناور خواستند
آسمان از درد غیرت چاک شد
چفیه از بالا سفیر خاک شد...


روح بلند حاج محمدعلی ذاکریان زاده ( جانباز شیمیایی) به ملکوت اعلی پیوست.

داغ دزفول تمامی ندارد و ایضا صبر دزفولی های صبور.

خدایا تو شاهد باش که ما اگر همراهان بدی نبودیم برای شهدا ، بازماندگان خوبی هم نیستیم.

خدایا ما را پیش از آنکه بمیرانی زنده گردان.

خدایا تو بهترین گواه بر 270 ماه زجر جسمانی شهید ذاکریان زاده بودی ، تو را به جلالت قسم ، آنچه از سیه روزی ها و سیه کاری های ما میدانی را مکتوب مکن و مکتوم دار که تویی ستارالعیوب حقیقی.

بارالها ، تو میدانی که جانبازان شیمیایی ما ، سینه شان فقط مأمن گاز خردل نیست ، بلکه هر نفسشان که فرو میرود ممد حیات و عزت ابدی ایران است و چون بر می آید ، ضامن امنیت ملی این سرزمین.

پروردگارا ،

تو را به قریب به سیصد میلیون نَفَس پاکی که شهید ذاکریان زاده در این 22 سال کشید قسمت میدهم ، شر دشمنان و کوردلان داخل و خارج ایران را از سر فرزندان این مُلک کم کن.

***

دو خواهش از یاران دیسون

اول : یکی از شما عزیزان ، بنده را شرمنده سازد و فردا صبح خود را تابوت شهید ذاکریان زاده  رسانده و  از طرف من روسیاه ، گوشه پرچم سه رنگی را که روی تابوتش کشیده اند بوسه زند.

دوم : به همه شماعزیزان یادآوری میکنم ، اگر فردا در تشییع جنازه ی شهید ذاکریان زاده، به این فکر فرو رفتید که : « ای کاش تا این جانبازان عزیز و مظلوم زنده اند قدرشان رابدانیم » معطل نکنیدو در همان مراسم تشییع ، سراغی از شهید زنده ، جانباز سرافراز ، حاج عزیز صفقلی پور بگیرید که مطمئن هستم اگر در بستر جانبازی نباشد ، حتما در مراسم فردا خود خواهد رساند.

خدا میداند این برادر نیز سالهای سال است چه مشقاتی برای مداوای خود ، بین دزفول وتهران میکشد؟

خدا میداند که زمین و زمان شرمنده ی انفاس این عزیز است و ایضا همسر فداکارش.

شما را به خدا کسی اگر در مراسم فردا ، حاج عزیز را نیز زیارت کرد روی ماهش را از طرف بنده بوسه بزند و سلام حقیر را به ایشان ابلاغ نماید.

السلام علیک یا اباعبدالله


تشییع پیکر پاک شهید : فردا صبح (سه شنبه) ساعت 9 از مقابل آستان مقدس حضرت سبزقبا(ع)

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۸۹ ، ۲۲:۵۰
مهران موزون

آقای دکتر محمدرضا مخبر دزفولی

از طرف خودم و همه بچه های سایبری دزفول به شما تبریک و تهنیت عرض میکنم کسب مقام چهره ی ماندگار فرهنگی رو.

اما به شرطها و شروطها.

درست خوندید بزرگوار !

برای این تبریک ، شرط دارم اخوی!

سال گذشته مصوبه یی در شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسوندید که بنده تا شنیدم به روح اموات جنابعالی درود بیکران فرستادم.

و اما حالا ...

ما دزفولیا از شما انتظار داریم تا از رانت فرهنگی خودتون استفاده کنید و هر چه سریعتر برای راه اندازی اولین کرسی تدریس گویش محلی ( البته اگر اولیش ما باشیم) اقدام بفرمایید.

نگران نباشید دکتر،

شاید تنها رانت حلال همین رانت فرهنگی باشه. چرا که فرهنگ این کشور رو از هر کجاش که آباد کنی خدا و رسولش از تو راضی خواهند بود و بقول معروف : جلوی ضرر رو از هر کجا بگیری نفعه.

لذا ضمن تبریک مجدد برای کسب این موفقیت توسط جنابعالی ،

استدعا دارم تا برای راه اندازی کرسی تدریس گویش ستُرگ دزفولی در دانشگاه های جندی شاپور، پیام نور و آزاد دزفول کمک بفرمایید تا مرگ این گویش نازنین به تاخیر بیفته.

دکتر عزیز ، کسی که در کنکور دانشگاه موفق میشه ، یه جعبه شیرینی دستش میگیره و بین اقربا پخش میکنه.

چهره ی ماندگار شدن که جای خود داره.

فراموش نکنید آقای مخبر ،

ماندگار شدن گویش پدری شما ، بسیار بسیار ارجح تر از ماندگار شدن بنده و شماست.

قبول ندارید؟

آقای مخبر دزفولی ، مردم دزفول منتظر شیرینی هستن برادر.


ارادتمند همه سربازان فرهنگی دزفول

مهران موزون

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۸۹ ، ۱۸:۱۹
مهران موزون