دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

امام خامنه ای (مدظله) : اگر یک ملتى احساس عزت نکند، یعنى به داشته‌هاى خود - به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفباى خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود - به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزى ندارد، این ملت براحتى در چنبره‌ى سلطه‌ى بیگانگان قرار میگیرد.

۳ مطلب در مرداد ۱۳۸۹ ثبت شده است

مطلب « احیای سنت کاربری از شوادوونهای دزفول » و بهره وری از امکانات طبیعی  شهر پدری ، همدلی و همراهی همشهریان محترم را برانگیخت .

در این بین ، یکی از دوستان همشهری بنام آقای «فردین» تجربه یی دلنشین را به عنوان کامنت برای دیسون قرار داده اند که جای تقدیر و تشکر دارد.

احساس کردم بد نیست تا این تجربه ، اطلاع رسانی بیشتری شود.

>>>>

با سلام وآرزوی قبول بودن طاعات و عبادات همه مومنین در این ماه مبارک رمضان ، متاسفانه استعمار از آنروزی که پایش به مملکت ما باز شد با تلقین و بد جلوه دادن هرچه که رنگ از تمدن وقومیت و مذهب ما داشت ، تخم خودکم بینی را در اذهان پدران واجداد ما کاشت که امروز هم تتمه آن همین غربزده های ماهواره ای هستند که توهم اشتباهی از غرب دارند۰ دوست عزیز در تائید نظر شما در استفاده بهینه از مواد ومصالح طبیعی بعرض دوستان برسانم تعطیلات در استان گالیسیا در شمال غرب اسپانیا مشرف به اقیانوس آتلانتیک بودم و در این ناحیه بعلت فراوانی معادن گرانیت اکثر خانه ها چه قدیمی چه جدید ساز از لاشه سنگ صیقل نخورده گرانیت ساخته شده اند۰ در آنجا دهقانها بذر خود را در انبارکهای روی پیلوتی بنام کاناسریا انبار میکرده که اکنون کارآیی ندارد مع الوصف تمام خانه ها با غرور این بناهای زیبا را بعنوان سمبل فرهنگ قوم گالیسی مرمت وحفظ میکنند! حال چرا ما باید به بهانه مدرنیسم وتجدد تیشه به ریشه معماری کهن وزیبای خود بزنیم؟

« فردین »

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۸۹ ، ۱۸:۲۶
مهران موزون

به گزارش پایگاه خبری وزارت نیرو، "مجید انتظامی" آهنگساز ایرانی با اشاره به بازدید از سد کارون 3 و 4 برای ساخت سمفونی کارون، گفت: عظمت سد کارون 3 و 4 من را مسحور خود کرد و با دیدن این سد، به ایرانی بودنم بالیدم زیرا این سد بدون حضور کشورهای خارجی و با همت مهندسان ایرانی ساخته شده است.

انتظامی یادآور شد: پس از دیدن سد برای ساخت سمفونی کارون الهام گرفتم و برای نخستین بار است که کاری را قبول کردم اما نمی دانم از پس آن بر می آیم یا نه.

>>>>>


جناب استاد انتظامی عزیز

ممنون که چنین تصمیم نیکویی گرفته اید.ما خوزستانیها برای سرودن این سمفونی ، دست همت شما را می بوسیم .

اما آنجا که فرمودید : «...نمی دانم از پس آن بر می آیم یا نه؟»

موجب شد تا حضور انورتان عرض کنم که تمامی « نت های سمفونی کارون » آماده و موجود است.

شما را به خدا یکبار دیگر به خوزستان سفر کنید و کارون را آنگونه که هست ببینید.

دوستانی که شما را به سد کارون 4 برده اند ، جنابعالی را از در باغ سبز خوزستان ، به آن دیار خدایی وارد کرده اند.

آبی که شما در پشت شاهکار مهندسی سدهای کارون دیده اید ، خون دل مردم خوزستان است .

مردمی که هزاران سال گذشته را زندگی شان با شریان کارون در جریان بوده است. مردمی که افتخار دارند برای سربلندی و حیات ایران زمین ، هم خون داده اند هم نفت  زیر پایشان بخش اعظم بودجه ی سالیانه مملکت را می بندد.

هم 10 برابر برق مصرفی خویش انرژی برق به اقصی نقاط کشور می دهند هم نان گندم به دورترین سفره های ایران.

هم فخر باستان شناسی ایران است سرزمین شان ، هم مادرانشان پرورنده ی سرداران دلیری چون شهیدان علم الهدی و علی هاشمی و برادران فرجوانی.

استاد انتظامی عزیز

مردم خوزستان ، هم پیشتازان تحمل هیولای گردو خاک مشکوک کشورهای همسایه هستند ، هم زجرکشیده های شرجی های 95 درصد و گرمای 60 درجه.

آنچه که برای آنان می ماند جرعه یی آب است که عطش سینه های سوزان این مردم مصیبت زده را فرو می نشاند یا زمین های کشاورزی شان را مشروب ، تا قوتی را به موازات پول نفت و گاز و برق تولیدی این دیار ، روانه پیکره ی نازنین ایران زمین نمایند.

سازنده ی محترم نغمه های جاودان « روز واقعه »

شما را به «روز طلوع دوخورشید» سوگند ، بار دیگر به خوزستان مهمان شوید و کنار کارون اهواز ، کارون خرمشهر و آبادان ، نت های سمفونی کارون را از لابلای جگر خراشیده ی این مردم استخراج کنید.

ایمان دارم که سمفونی کارون ، اگر از حقیقت دل این مردم مظلوم نواخته شود جاودانه خواهد شد.

سمفونی که نت هایش اینهاست :

دو : دزفول ، همانی که دین خود را به اسلام و ایران ادا کرد.

ر : رودخانه هایی که ناجوانمردانه از مالکان هزاران ساله ی خوزستانی خویش ، ستانده شده و به یغما میروند

می : میراث باستانی تمدن های یازده هزارساله جلگه خوزستان که دودهه است قربانی بی کفایتی مدیران مربوطه شده است.

فا : فارس و بختیاری و عرب خوزستان ، قرنهاست که دوشادوش یکدیگر این دیار الهی را پاس میدارند و جانفشانی ها کرده اند .

سل : سوز دل مادران شهید داده ی خوزستان است که عطر شهیدان به خون غلطتان خوزستان را زنده نگه داشته است.

لا : لابلای کوچه های احمد آباد آبادان ، اطراف مسجد جامع خرمشهر ، باغ شیخ اهواز ، اشکفتی شوشتر و حیدرخانه ی دزفول گام بزنید و نفس به نفس این مردم بیایید تا شما را غرق نت های جگرسوز خود نمایند.

سی : سی سال است که این مردم ، مرد و مردانه پای نظام و انقلاب ایستاده اند و به کوری دشمنان زبون ایران زمین ، ذره ای پشیمان هم نیستند اما دلشان نیز از بی مهری ها و تاراج آب خوردنشان هم خوشحال نبوده و نیست.

>>>


حضرت استاد ، سازنده ی عزیز ملودی های بیاد ماندنی « بوی پیراهن یوسف »

یکبار دیگر از سمت لرستان به خوزستان وارد شوید و شهر به شهر تا لب اروند رود با مردم و مناظر مظلوم خوزستان نجیب مواجه شوید تا تمام نت ها سمفونی کارون را آماده چیده شدن کنار یکدیگر بیابید.

فقط کلید سُل یادتان نرود : تشنگی



نقل ، انعکاس و اقتباس مطالب دیسون ، فقط با درج لینک دیسون مجاز است


                                                       مهران موزونی - والعاقبه للمتقین

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۸۹ ، ۱۹:۱۵
مهران موزون

اصل این مطلب روز گذشته در سایت شبکه خبری دزفول درج شده است و اینک با اندکی تلخیص در اینجا نیز تقدیم خوانندگان محترم میگردد.


ما در روزگاری به سر می بریم که هنر مدیران صرفا در « حل و یا مدیریت یک بحران » نبوده و مدیر هوشمند و هنرمند کسی است که از دل یک بحران « ایجاد فرصت » نماید.

با این پیشعرض کوتاه به اصل مطلب می پردازم :

سخن اول :

بحران ناشی از شوک تورم قیمت ها ( به دلیل آزاد سازی یارانه های انرژی )  در راه است . و دزفول ما نیز از مناطق گرم و سوزان .

این درست که مناطق گرمسیری جنوب کشور همچون دزفول ، از تخفیف ویژه ی حامل های انرژی مانند برق ، برخورداربوده و هستند ، اما این تخفیف هرچقدر که باشد ، بازهم آزاد سازی عنقریب قیمت حامل های انرژی در کشور ، تاثیر مستقیم خود را بر سبد هزینه های قبوض آب و برق مردم دزفول خواهد گذاشت.

سخن دوم :

امروزه یکی از هنرهای مدیریتی ، بهره برداری از انرژی های طبیعی ، خدادادی و رایگان مانند انرژی خورشیدی ، باد و … است.

اما هیچ اندیشیده ایم که به موازات تولید انرژی های طبیعی فوق ، می توان به مدد اصلاح الگوی مصرف نیز از هرز رَوی انرژی های هزینه برِ رایج ، کاست؟

یکی از بهترین راههای اصلاح الگوی مصرف در کاهش بهره برداری از انرژی های هزینه بر ، همانا استفاده از پتانسیل های طبیعی ، منجمله عوارض زمین و معماری ساخته ی دست بشر است.

به معماری یزد و بادگیرهای  آن توجه نمایید !

سخن سوم :

به جرات میتوان گفت که دزفول در زمینه حفظ و احیای میراث فرهنگی از خسارت بارترین شهرهای ایران بوده و هست. جنگ با آن بخش از میراث فرهنگی مان که « معماری اش » می نامیم ، کرد آنچه کرد و پیکر نحیف ارگ قدیمی دزفول ( منظور بافت قدیمی است که شایسته است از این پس برای ایجاد یک پاردایم ذهنی فاخر ، ارگ دزفول اش بنامیم ) را نیز نه تنها پاسداری نکردیم ، بلکه با واگذاری آن به مهاجرین محترمی که آشنایی صحیحی با این «شگفت انگیزترین بنای آجری ایران زمین» نداشتند ، به سراشیبی نیستی و نابودی اش سوق دادیم.

یکی از مضرات این واگذاری دهشتناک ، نابودی معماری دل انگیز و رویایی شوادون هایمان بود. همه می دانیم که مهاجرین محترم غیردزفولی که اکنون ساکن ارگ سِتُرگ دزفول هستند ، هیچ اُنسی با شوادون ها که ندارند هیچ ! بلکه از کاربری و وجود آنها نیز ابا داشته و به دلیل برخی اعتقادات خاص ، اقدام به پر کردن این «کولرهای خدادادی» نموده اند.

قصد این قلم ، دلنوشته نیست .

اما،

آیا حفظ و یا احیای این مناظر تاریک و خنک و روح پرور ، خواستِ اداره محترم میراث فرهنگی دزفول و همه ی ما ، نیست؟

مسلما هست.


تصویر بالا ، شبستان خانه ی تیزنو بوده و ربطی به معماری شوادون ندارد


بیاد دارم که سبدهای توری فلزی آویزان از سقف شوادونهای دزفول ، برای مدت ۲۴ تا ۴۸ ساعت نگهدارنده ی گوشت مصرفی خانوار دزفولی بود. اکنون همان گوشت ها را درمقابل باد سرد کولرهای دوتکه ی گازی قرار دهید تا ببینید بعد از ۶ ساعت چه نتیجه یی حاصل میشود؟ آیا بدن نازک و لطیف ما انسانها از گوشت گوسفند کم ارزش تر است؟

متاسفانه ، مشاهده می شود که درکنار نابودی شوادونهای تحت مالکیتِ تازه همشهری های گرامی مان ، آندسته از همشهری های دزفولی الاصلی که هنوز هم شوادونی در منزل خویش دارند ، به دلیل تنبلی ناشی از زندگی ماشینی ، تمایل به کاربری از شوادونها را از دست داده اند.

سوال : آیا رسانه ی کوچک و چابک شهر ( رادیو دزفول ) وظیفه ندارد تا برای نسل کنونی ذائقه سازی کند تا شاید اقبال به «شوادون خوابی» افزایش یابد؟

سوال : آیا نسل قبلی که پدران اکنون و جوانان دیروز بوده اند وظیفه ندارند تا برای ایجاد فرهنگ کاربری شوادون از میان نوجوانان یارگیری نمایند؟

سوال : آیا خبر داریم که تعداد معماران محلی حفر شوادون در دزفول انگشت شمار بوده و نسلشان در حال نابودی است؟

سوال : آیا به این نکته ی ویژه و دردآور فکر کرده ایم که جنس زمین خداعزیزکرده ی دزفول ، فرصت انحصاری حفر شوادون را در سراسر ایران زمین ، فقط به ما عطا کرده و ما به کلی در حال نادیده گرفتن آن هستیم؟

احتمالا برخی از همشهری های گرامی ، گرد و خاکِ کریه المنظرِ چند سال گذشته را منعی مضاعف ، بر احیای سنت دلنشین «شوادون روی» برخواهند شمرد ،

اما عزیزان من ،

۱- آیا گرد وخاک و یا شرجی ، تمام ۳۶۵ روز سال را شامل می شود؟ مسلما خیر ، آمار می گوید که به طور متوسط حدود یک تا دوماه از سال ، دزفول و خوزستان مظلوم گرفتار این هیولای امریکایی است و یادمان باشد که شوادون در دزفول مصرف زمستانی هم دارد.

۲-  معضل فراموشی سنت حسنه ی شوادون روی ، مربوط به پنج شش سال اخیر که گردو و خاک را برجغرافیای ما تحمیل کرده اند نبوده و نزدیک به دودهه است که این اتفاق شوم ( شوادون گریزی ) به یُمن توسعه کولرهای گازی افتاده است.

۳-  مشکل گردوخاک های ناشی از «پروژه ی ددمنشانه ی هارپ امریکا» بالاخره تمام خواهد شد و این گرد و خاک سیاسی ، همیشگی نخواهد بود ، اما خطر فرهنگ شدن « دوری از شوادون» خطری است که ممکن است برای همیشه نهادینه شده و یا سالها طول بکشد تا دوباره ذائقه ی آن در کام فرهنگی دزفولی ها ایجاد شود.

چه باید کرد؟؟

پاسخ در سخن چهارم است.


سخن چهارم :

همه دست به دست هم دهیم و از مجاری مختلف کشوری و لشکری ، با راه اندازی یک روحیه ی جهادی ، با کار یدی خود مردم و درخواست بودجه های لازم از سازمانهای مختلف ، اقدام به حفر شوادونهای جدید و یا احیای شوادونهای قبلی که فقط محتاج تخلیه اند و نه حفر ، نماییم.

اینجانب مطمئن هستم با پوشش رسانه یی این عمل تحسین برانگیز و اطلاع رسانی آن در سطح کشور که فی نفسه نمودی بارز از اصلاح الگوی مصرف خواهد بود ، ایرانیان سراسر کشور را از وجود چنین معماری گمنامی ، متحیر خواهیم کرد.

ذکر چند نکته در این راستا ضروری است :

۱-محاسبات سرانگشتی نگارنده نشان می دهد که حفر و پلکان سازی هر شوادون به طور متوسط 3 تا 5 میلیون تومان هزینه خواهد برد.

۲- برای  بیماران و کهنسالانی که توان طی کردن پله های شوادون را ندارند ، میتوان آسانسوری ساده طراحی و  تعبیه کرد که آنهم هزینه یی نزدیک دو میلیون تومان دارد ، چرا که به دلیل استاتیک زمین نیازی به بتون ریزی نیست.

۳- اطمینان دارم که اراده جمعی دزفولی ها برای همگانی کردن این طرح ، منجر به حمایت های مالی دولت از مبادی مختلف خواهد شد . بحث اصلاح الگوی مصرف انرژی ، بحث خنثی سازی هزینه های بدون یارانه ی قبوض برق و … همه و همه ، اهرمهای منطقی لازمی هستند که سمبه ی منطق شورای شهر ، شهردار ، فرماندار و معاونت محترم محیط زیست ریاست جمهوری را برای کسب کمکهای بلاعوض دولت ، پر زورتر.

۴-  باور داشته باشیم که دزفول این لیاقت را دارد که بر تارک شعار زیبای « اصلاح الگوی مصرف » بنشیند و سخن و مثال در خصوص رعایت الگوی مصرف در دزفول ، تنها محدود به « شوادون روی »  نبوده و دزفولیان از بارزترین جلوه های «کلوواشربو و لا تسرفوا» در میان ایرانیها بوده اند و انشالله باز هم باشند.

۵-  با شوادونها آشتی کنیم و مهربان باشیم که این مامن های الهی ، زمانی نوامیس ما را از شر مزدوران رضاخان نجات دادند و زمانی دیگر جانمان را از دست زنگی مست بغداد محفوظ داشتند و اکنون در زندگی ماشینی و خسته کننده  امروزی قادرند تا آرامش را به ما هدیه کنند.

سخن آخر:

منفعت اقبال به شوادون روی ، فقط  در کاهش مصرف برق و آب نیست ، بلکه تاثیر مستقیم آن بر پرورش روح و جسم ما و احیای سنت دل انگیز« دورهم بودن» از محاسن دیگر آن است.
نگارنده دست همت تک تک همشهری های دزفولی و غیر دزفولی را برای راه اندازی «جهاد همگانی احیای فرهنگ شوادون روی » می بوسد.
بیایید از بحران قیمتهای آزاد شدن حامل های انرژی ، فرصت احیای شوادونها را ایجاد کنیم.

                         

                                                                        مهران موزونی - والعاقبه للمتقین

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۸۹ ، ۱۹:۴۱
مهران موزون