دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

امام خامنه ای (مدظله) : اگر یک ملتى احساس عزت نکند، یعنى به داشته‌هاى خود - به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفباى خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود - به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزى ندارد، این ملت براحتى در چنبره‌ى سلطه‌ى بیگانگان قرار میگیرد.

رقص پایِ پاتنیر

شنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۰۶ ب.ظ

شاطر رحمان را از زمان کودکی ام پای تنیر میدیدم که چانه خمیر را از چانه گیر گرفته و با مورچووَه(وردنه) پهن میکرد و روی بالشت میگذارد و با دستی که گاها تا کتف، درون تنیرِ سراسر آتش فرو میرفت ، نان را به دیوار داغ تنیر میچسباند.

حرکات او پاره خطی فرضی(حدود دومتری) را با دست و پا پوشش میداد.
حرکت اول) بادست راست و از سمت راست(نقطه آغاز پاره خط) چانه خمیر را برمیداشت.
حرکت دوم) نقطه وسط پاره خط، پیشخوانی بود به ابعاد نیم متر در نیم متر، که چانه را روی آن میکوبید و با مورچووَه صافش نموده و روی بالش پهن میکرد. این مرحله را با هر دو دست انجام میداد.
حرکت سوم) گرفتن بالشت در دست چپ (یاراست) و چسباندن آن در عمق تنیر.
نکته قابل توجه، حرکت پاهای شاطر بود که بخاطر حفظ سرعت در کار، ناچار به فنر زدن مستمر روی پنجه پاها و بالا پایین کردن شاطر رحمان بود.

فاصله مکان چانه های خمیر با پیشخوان مورچووه (از سمت راست) و فاصله دهانه تنیر با پیشخوان (از سمت چپ) هرکدام کمی بیش از نیم متر بود لذا شاطر رحمان مجالی برای گام زدن از دوطرف نداشت و پاهایش به قول راننده ها همیشه در حالت نیم کلاج بود.
اینها را گفتم که بگویم : بدن شاطر درحین کار، یک ریتم موزون و فنری مداوم داشت که بی شباهت به رقص پای رزمی کاران نبود و تماشای آن برای من (وقتی که منتظر گرفتن نان بودم) جذابیت داشت.
اوج این «جذابیت» آنجا بود که کسی از دوستان و مشتریان آشنا، با او چاق سلامتی میکرد و شاطر در حالیکه برای لحظاتی دست از کار میکشید و با خوشرویی پاسخ سلام و علیک طرف مقابل را میداد در تمام آن لحظات، رقص پا و ریتم بدن را حفظ میکرد، گویی که اگر متوقف شود برای دور گرفتن بدنش، نیاز به زمان مجدد دارد.
در عالم کودکی، هم خنده ام میگرفت و هم متعجب میشدم زیرا این تکنیک را در هیچ شاطر دیگری سراغ نداشتم.
هرچه هست این حرکات شاطر رحمان نشانه تمرکز کامل او در کارش بود.
دلم برای رقص پای تنیر شاطر رحمان تنگ شده.
یادش بخیر..

نظرات  (۳)

یکی از ضروریات اقتصاد مقاومتی استفاده از تولید ملیه ، تولید شهریه، تولید بومیه، مثلا یه لحظه با خودمون فکر کنیم که در روز تاسوعا و عاشورا برای پذیرایی از مردم به جای کیک تهرانی و رطب مضافتی بم از بامیه عسلی دزفول و کلوچه دزفول استفاده کنیم،میدونی چه حمایت بزرگی از تولیدات شهرمون کردیم؟!
پاسخ:
احسنت
۰۵ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۲۵ سید سرزمین خاطره ها
سلام مهندس 
قاطمه یا قطمه بند تنبان را گویند که قدیم به عنوان کش استفاده می شده و مانند لنگ بافان و جولهران شغل بوده است . 
این حرکات اضافه را اکثر شاطرها کم یا زیاد داشتند فکر کنم رفلکس طبیعی بدن برای مقابله با سرپا ایستادن زیاد و جلوگیری از واریس پا باشد زیرا اگر کسی مدتهای طولانی سرپا باشد به مرور دریچه های لانه کبوتری که در ورید های اندام تحتانی قرار دارند خراب میشوند و در اثر برگشت خون در ورید فرد دچار واریس میشود .
مهندس گاه کلمه فارسی است که با تنوین عربی گاها شده است
برام فارسی رو پاس بدار اَ جناب حداد نَمترسی آیه وَت !!!!
ببخشید گ گ ملا لغتی نیستم مزاح بود برای خنده
پاسخ:
سلام سید
1) ممنونم از اینکه مفهوم قاطمه بافی را به بنده اموختید
2) ممنونم که این نکته پزشکی را در خصوص تحرک شاطرها اموختید
3) ممنونم که بیادم اوردید نکته صحیح مربوط به «گاها» را.
4) علیرغم اینکه حداد را دوست میدارم اما دلم از دستش خونه بابت کم کاری و کج کاریهاش در فرهنگستان زبان پارسی(اینو توی بیت اقا هم که دیدمش به خودش گفتم.
سلام
خدا شاطر رحمانه حفظ کنه
هنی مه نونوایی بالا باغ داره شاطری بکنه
پاسخ:
سلام
اگر تنیرش گِلی نباشه یحتمل رقص پا هم نداره!
درست گفتم؟
دلم میخواد ببینمش.
راستی ، محمد پسرش هم باهاش کار میکنه؟
هنوز مجرده یا زن گرفت بالاخره؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">