دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

امام خامنه ای (مدظله) : اگر یک ملتى احساس عزت نکند، یعنى به داشته‌هاى خود - به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفباى خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود - به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزى ندارد، این ملت براحتى در چنبره‌ى سلطه‌ى بیگانگان قرار میگیرد.

پیش اطلاعرسانی یک مناظره ی دلچسب

دوشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۳، ۰۷:۲۱ ب.ظ

چندی پیش جانباز قدیمی شهرمان(جناب آقای مهران موحدفر) پُستی را با عنوان ازجلو نظام + در وبلاگشان بارگذاری کردند که ریشه در دغدغه مندی ایشان برای حفظ انقلاب و ثمره خون شهدا دارد که فی نفسه قابل ستایش است.
ظاهرا آقای محمد کوره پز در کامنتینگ این دیپلمات کارکشته، وارد مباحثه شده و دست نوشته ی ایشان را  به نوعی حاوی اظهاراتی دوپهلو و خارج از انتظار سابقه رزمندگی وی دانسته است.
اگر پُست  از جلو نظام آقای موحدفر را خوانده اید حال بخوانید کامنت آقای کوره پز را :
ببخشید جناب موحدفر
ولی این مطلب شما بیش از آنچه که از شما به عنوان یک رزمنده انتظار می رود دو پهلو است. مثلا به همین عبارت خودتان عنایت بفرمایید:
«اگر آقایان مدعی اند که میان ملت شکافی بوجود آمده چرا بدنبال پرکردن این شکاف نیستند.»
وقتی می گوییم "شکاف" صرفا از یک فاصله صحبت می کنیم.
شکاف تعبیری رسا برای انچه که فتنه گران در سال 88 بر سر کشور اوردند نیست.
حتی می توان گفت تعبیر شکاف پرده ای است بر تقصیرات بزرگ فتنه گران و قلب ماهیت ان به «اشتباهاتی دو طرفه».
البته تعریض شما به خطبه های نماز جمعه موضع سیاسی شما را در این زمینه آشکار می کند. در اینجا لازم است سوال کنم که موضع شما در مورد فرمایشات اخیر رهبر معظم انقلاب در مورد 9 دی چیست؟
قلم های خبیثی که به فرمایش رهبر انقلاب می خواهند 9 دی را به فراموشی بسپارند چه قلم هایی هستند؟
واقعا می شود از آنها صحبت کرد و بین ما و انها "شکاف" ایجاد نکرد؟
در مجموع از شما به عنوان یک رزمنده قدیمی که دستی در سیاست نیز دارید بعید است که در مقام وکیل مدافع حامیان فتنه 88 ظاهر وید.
بینی و بین الله این جمله چه معنایی دارد:
«یکی می آید و تمام بنیانهای انقلاب را با تمام داشته هایش زیر رو می کند و از " خمینی " ابزار دست اطرافیان می سازد»
مخاطب این جمله کیست؟
پرتاب این عبارات کلی در فضا و بدون روشنگری پیرامون مصادیق آن قرار است چه دردی از ما دوا کند؟
اگر بعد از 5 سال هنوز جرئت نداشته باشیم بگوییم خاتمی باغی بر نظام است چه چیزی از ولایتمداری ما بر جای می ماند؟
اگر نخواهیم از نقش آقای خاتمی و هاشمی و فرزندانش در فتنه سخن بگوییم پس بهتر نیست دستبند بر دستان خودمان بزنیم و خودمان را به عنوان عوامل فتنه 88 که نگذاشتیم کشور به دیکتاتوری دچار شود تحویل دادگاه بدهیم؟
بهتر نیست بعد از 5 سال جرئت ابراز موضع داشته باشیم؟

و پاسخ مهران موحدفر به محمد کوره پز :
من وکیل مدافع کسی نیستم. بند بند نوشته شما قابل بحث است . من این پست را بعنوان انتقاد از وضع جامعه ای نوشتم که در آن زندگی می کنیم و قرار است فرزندانمان رسم اخلاق و ادب و دینداری و سیاست و کشور داری را از ما یاد بگیرند. امیدوارم که روزی عینک نگاه من نیز به شما برسد.
بنده(مهران موزون) از آنجا که مباحثه و تضارب افکار را دوست میدارم و سازنده میدانم شان، کامنتی به این شرح برای آقای موحدفر قرار دادم :
باسلام به شما و تبریک میلاد حضرت رسول ص و سبط گرامی اش
جناب موحدفر
دغدغه کلی شما برای اوضاع قاراش میشی که مسببش را لجاجتهای سیاسی اقای هاشمی و اسارت وی در چنبره پنج فرزندش میدانم درک میکنم و قابل احترام است اما جسارتا اعوجاجاتی غیرقابل هضم در نوع پردازش شما به موضوع دیده میشود که سوال برانگیز است .
بنده دوسوال میکنم :
اقای سید محمد خامنه ای مدعی اند که« برخی نزدیکان امام ره ایشان را گاهی اغفال میکردند»
شما چرا جلوتر از خود امام میروید وقتی انحضرت،خودش در وصیتنامه اش اقرار و تاکید به اغفال شدن توسط عده ای دغلباز میفرمایند فلذا ما را توصیه به محاسبه کردن حال فعلی افرااد میکنند و نه لزوما سوابقشان!
سوال بعدی اینکه :
امام در پذیرش قطعنامه به شما و همرزمانتان و حتی خودش یاداوری و تاکید میکنند که کارتان و راهتان در دفاع مقدس درست بوده است. درحالیکه باهمان شجاعتی که اقرار به اغفال شدن ازسوی برخی دغلبازان نمودند میتوانستند در مورد دفاع مقدس هم اشتباهات خپد را (اگر میداشتند)بیان کنند
حال بفرمایید وقتی همشهری بنده و شما در ملاعام ان حضرت را به اشتباه و مقصر در کشته شدن احاد مردم شهرهای تحت بمباران متهم کردند اعتراض و ابراز نگرانی نکردید؟
مرا ببخشید نمیخواستم وارد بحث شوم اما ان قلت عظیمی در فرمایشات شما بود

پاسخ آقای موحدفر به بنده :
سلام
در مورد اظهارات آقای سید محمد خامنه ای در مورد امام شما سفسطه می کنید. از این نظر که چون خود امام یک بار از لفظ اغفال برای خودشان استفاده کردند تصور می کنید دیگران هم حق دارند این لفظ را در مورد ایشان با مصادیق دیگر بکار ببرند. با این تفاوت که افراد این بحث را خود امام می دانند و هیچ اشاره ای هم به کسی نکرده اند. آقای سید محمد خامنه ای در چند جا برخی از تصمیم‌ها و نظرات حضرت امام(ره) را تحت تأثیر گزارشات غلط و القائات اطرافیان ایشان می داند. مقطع مورد نظر آقای سید محمد خامنه ای زمان جنگ و مربوط به موضوع جنگ است .
از من می پرسید که چرا در فلان موضوع اظهار نطر نکردم. اتفاقا این سئوال را باید از خود شما پرسید که علیرغم انتقاداتی که از سوی برخی فعالان سیاسی و رسانه ای مانند خود آقای شریعتمداری از اظهارات جناب آقای سید محمد خامنه ای شد چرا شما از همان ابتدا تمام قد از این اظهارات حمایت کردید و با هر ضرب و زوری هست می خواهید جدول آن سخن حضرت امام را در زمان فعلی و با افرادی که شما نمی پسندید پر کنید.
وَلا یَجرِمَنَّکُم شَنَآنُ قَومٍ عَلىٰ أَلّا تَعدِلُوا. مبادا دشمنی با جمعیّتی، شما را از مسیر عدالت خارج کند.! اگر کسانی با آقای هاشمی مشکل دارند داشته باشند اما به هاشمی زمان جنگ دست نزنند. شما می گویید ملاک حال افراد است اما با این شعار می خواهید تمام گذشته طرف را نابود کنید و برای اینکه از افراد یک جنازه سیاسی بسازید حاضرید امام و اطرافیانش را نیز خراب کنید. در حالی که آقای هاشمی امروز بعنوان نماینده مقام معظم رهبری و رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند.
جناب موزون شما دست به پرسیدنتان خوب است. مثل بحث قبلی در مورد سخن آقای ظریف که قرار بود بحث کنیم اما فقط پرسیدید و رفتید.
باقی بقایتان

بنده در قبال کامنت محترمانه و لحن آرامم حقیقتاً از لحن این پیشکسوت جنگ و جهاد جاخوردم فلذا پیش از آنکه قضاوت خاصی درباره لحن ایشان و متن شان کنم از وی کسب تکلیف کردم :
سلام
اگر «آنچه که مرقوم داشته اید» از روی خشم بوده احتراماً کامنت شما از «حیّز انتفاع» خارج است و پاسخ به آن لازم نیست.
اما اگر تایید بفرمایید که از روی اختیار و با آرامش، چنین نوشته اید ناظر «به آنچه که مرقوم داشته اید» پاسخگو خواهم بود.
ضمنا به دلیل آنکه در قبال دوسوال ساده، اقدام به طرح مباحثی پراکنده نموده اید حجم پاسخ شما یک پُست را میطلبد که انتخاب سکویش با شما : وبلاگ شما یا وبلاگ شنود؟ (چون ناظر به نوشته های شنود اشاراتی داشته اید)
==
در مورد موضوع «ظریف» من کجا رفتم اخوی؟
مصادیق باخت در مذاکرات هسته ای را میخواستم از نظر شما بدانم که پس از کلی پیگیری و اصرار!! موفق شدم از شما بشنوم(البته شما غیر از اقاریر در مورد مصادیق باخت، لطف نموده و تدریس هم کردید که استفاده کردم و تشکر میکنم) لذا بحثی بر زمین نماند و موضوع تمام شد.
مگر اینکه سوالی داشته باشید که در خدمتم.
مصادیق باخت را نیز از نوشته های خودتان کپی پیست میکنم :
((باخت یعنی اینکه :
هیچکس به اهدافش نرسد.
یعنی پرونده فنی و فعالیت صلح آمیز هسته ای کشورمان همچنان بعنوان یک موضوع مرتبط با صلح و امنیت بین الملل در شورای امنیت باقی بماند.
یعنی کشورها به هر دلیل نخواهند قانع شوند که رویکرد جمهوری اسلامی ایران صلح آمیز است.
یعنی هنوز هم نتوانی نفت بفروشی و اگر فروختی پولش بلوکه می شود تا مثل صدقه به ما برگردانند.
باخت یعنی عدم پیشرفت.
باخت یعنی اینکه در بر همان پاشنه بچرخد.
یعنی هیچکس از نتیجه این مذاکرات راضی نباشد.
یعنی نقطه سر خط.
اقتصاد مقاومتی را که بارها مقام معظم رهبری تأکید کردند برای همین است که فرض کنیم ما از این مذاکرات هیچ چیز نصیبمان نمی شود.
))
قضاوت در مورد مصادیقی که فرمودید و تناقضات گُل درشتی که در آنها وجود دارد را صلاح ندیدم ادامه دهم چرا که نگران وجهه شما در فضای مجازی هستم.
مگر اینکه خودتان اصرار داشته باشید تا همین مصادیق مورد نظر شما را تحلیل کنم.
توضیح : کپی پیست نوشته های آقای موحدفر در مورد مصادیق باخت ایران در مذاکرات هسته ای ناظر به بند 4 نوشته ایشان درپست
«بازی برد-برد یا باخت-باخت» است

اما پاسخ ایشان به کامنت بنده :
سلام
خشم برای چه؟ نظراتتان مثل همه نظرها در کامنتها جا می گیرد. مگر اینکه خود شما مایل باشید در وبلاگهایتان در این خصوص بنویسید.


سخن اول : ممکن است برخی دوستان دیسونی بگویند : این یک دعوای سایبری است؟
پاسخ : خیر
سوال : پس چیست؟
پاسخ : این همان شکافی است که بین کسانی مانند بنده و آقای موحدفر، در اثر تحرکات درست و غلط برخی بزرگان انقلاب و جنگ (غیر از حضرت امام راحل) ایجادشده که حالا در قالب تفاوت نگاههای سیاسی دیده میشود و نسل جوان کنونی که یا در آن زمان نبوده و یا خردسال بوده ممکن است با انبوهی از سوالات و ابهامات روبرو باشد که :
>> حق در کدام سمت این شکاف ایستاده است؟
>> اگر کسی قبلا آدم خوب و مفیدی برای این انقلاب بوده اما حالا بلای جان نظام و مردم شده باز هم دوست داشتنی و محترم است؟
>> آیا کسی که قبلا برای این انقلاب شکنجه شده حق دارد مملکت را دربَست کند؟
>> آیا کسی  که در جنگ از جانش مایه گذاشته است و فرضاً اکنون برای دفاع از ولایت دچار تذبذب و تزلزل شده است نظراتش قابل اتکاست؟
>> بالاخره ملاک حال فعلی افراد هست یا نیست؟ آیا کسی که قبلا حال فعلی آنزمانش خوب بوده هم اکنون نیز واترپروف است؟
>>آیا درست است که آرمانهای امام راحل را که کل این نظام و انقلاب را مدیون و مِلک پابرهنه ها میدانست در آموزه های کسی چون سریع القلم به وادی سریع الهدم سوق دهیم و به تاکسی رانان و لبوفروشان بگوییم کنار بایستید چون شما فهم بحث درباره هر چیزی را ندارید؟

اینها فقط بخشی از انبوه سوالاتی است که به مدد لامکان و لازمان بودن فضای مجازی، به بنده از تهران و آقای موحدفر از آلمان اجازه میدهد که در برابر نسل کنونی بنشینیم و در کمال صلح و صفا حرف بزنیم و داشته هایمان را روی میز بریزیم و همه آزاد باشند تا برداشت خودشان را از این گفتگو داشته باشند.کسی قرار نیست کسی را محکوم یا قانع کند بلکه تضارب افکاری رخ میدهد و هرکس هر اندازه که دلش خواست از طَبَق بحث برمیدارد. همین!

سخن دوم : بنده با کسب اجازه از جناب موحدفر قرار داشتم تا در وبلاگ شنود(چون ایشان تعریض و اشاراتی به عرایض بنده در آن وبلاگ داشتند) این مناظره دلنشین و دوستانه را برگزار کنم اما از آنجا که قریب به 200 نفر از مقامات کشوری و لشکری و نمایندگان مجلس از خوانندگان ثابت شنودند، بنده احساس وظیفه کردم تا شخصیت شغلی و حساسیتهای کاری جناب موحدفر تحت الشعاع این مناظره خوب و مفید قرار نگیرد بنابراین در اینجا مناظره ای برادرانه را در فضای خلوت دیسون و در فضای شهر عزیزمان برگزار میکنم.
سخن سوم : ایشان به این مناظره ورود کنند یا نکنند بنده اخلاقاً به آقای موحدفر بدهکارم تا مطالبی را درخصوص موضوعات مطروحه و کامنت آخری ایشان عرض کنم.
باشد که این برادر عزیز هرچه زودتر بازنشسته شوند و از قید حساسیتهای شغلی رهایی یابند تا راحت تر و بهتر بتوانیم دور هم بنشینیم و عقول سیاسی همدیگر را آپدیت نماییم و به قول خودشان که به آقای کوره پز نوید داده اند «عینک نگاه ایشان به ماهم برسد». انشاالله.
بسیار خب!
خوانندگان محترم دیسون،
در جریان کلیت امر قرار گرفتید از آنجا که کمی مطالب این پست طولانی شد برای خواندن اولین پاسخ مناظره ی وبلاگی بنده با برادر گرامی مان در پست بعدی آماده باشید.
یاحق

نظرات  (۴)

۲۵ دی ۹۳ ، ۰۹:۱۷ منصور محمد زاده «ممل زاده»
امروز اولویت اصلی کشور مقابله با جنگ نرم دشمن است. «امام خامنه ای مدظله العالی»
 لطقا در فضای مجازی اطلاع رسانی بفرمائید.
حوزه مقاومت  بسیج بلال حبشی دزفول درنظر دارددرراستای مبارزه باتهاجم فرهنگی دشمنان سرزمین اسلامیمان مسابقه ی بزرگ وبلاگ نویسی درسطح شهرستان وحومه باموضوع مضرات ماهواره برگزارنماید،علاقمندان جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه نمایند:

http://mahvar20.blogfa.com

 شروع مسابقه :93/10/21

تاریخ آخرین مهلت بروز رسانی وبلاگها :93/11/22

 اعلام برندگان مسابقه ی  وبلاگ نویسی:93/11/25

به پنج نفراز برندگان به نیت پنج تن آل عبا جوایز نفیسی اهدا خواهد شد.

فرهنگی اجتماعی حوزه مقاومت بسیج بلال حبشی دزفول
پاسخ:
سلام حجی
حرکتی مبارک است
آرزوی موفقیت و پیروزی دارم برایتان گ گ منصور
۲۳ دی ۹۳ ، ۱۰:۴۳ کلام عرفان(محمد سخاوتی راد)
سلام
بی صبرانه بندیرم
روشن گری، روشن بینی، و روشن فکری(البته از نوع خوبش) لازمه مناظره است از نظر حقیر فقیر سراپا تقصیر
با درود
پاسخ:
سلام آقای سخاوتی راد
مخلصیم

با سلام

اول: اینکه مسائل مورد اختلاف در فضایی منطقی مورد بحث قرار گیرد جای شکرگزاری دارد اگر چه سی و پنج سال پس از پیروزی انقلاب ظاهرا هنوز نماینده مجلس در خود مجلس که تجلی دموکراسی است باید با آژان پشت تریبون برود.

دوم:عنوان " کار کشته"  برای بنده غلو است. من یک کارشناس ساده هستم.

سوم : از بخت بد من کسی از مقامات پستهای مرا نمی خواند و کاش این پست را در شنود می نوشتی تا این شانس هم نصیب من می شد. اما نمیدانم چه ارتباطی بین شنود و شخصیت شغلی و حساسیتهای کاری بنده وجود دارد. شما که تمام آدرس بنده را در مقدمه ذکر کردید. و از الآن  تگ زده اید .وزارت خارجه و فتنه و مناظره و ...

چهارم: چند نفر برای این پست بنده کامنت گذاشتند که من از مشارکت آنها در این پست ممنونم اما متوجه نشدم که چرا فقط به یادداشتهای آقای محمدحسن اشاره کرده اید. ؟ کامنت گذاشتن برای همه چه با نام اصلی و چه با نام مستعار آزاد است به شرط اینکه چارچوب ادب و اخلاق را حفظ کند.

 پنجم: جناب موزون ، جناب آقای دکتر سریع القلم در دانشگاه در چند درس استاد بنده بودند و من از ایشان علاوه بر درس، اخلاق را هم یاد گرفته ام. حتی اگر استاد بنده هم نمی بودند باز درخواستم این بود که شأن افراد رعایت شود.

با تشکر

پاسخ:

پاسخ خط به خط به کامنت شما

=================

با سلام

و علیک السلام

اول: اینکه مسائل مورد اختلاف در فضایی منطقی مورد بحث قرار گیرد

خواسته بنده هم همین است اما تا مبنای منطق را چه بدانید! همین حالا موسوی و کروبی برای خودشان منطق قائلند آن سرش ناپیدا.

جای شکرگزاری دارد اگر چه سی و پنج سال پس از پیروزی انقلاب ظاهرا هنوز نماینده مجلس در خود مجلس که تجلی دموکراسی است باید با آژان پشت تریبون برود.

طعنه دیروز مجلس را به مناظره ای که هنوز شروع نشده نزنید برادر.

اما طبق همین منطق خودتان،

سال 88 حضرات پس از گذشت 31 سال از وقوع انقلاب میخواستند با آتش زدن سطلهای زباله نتیجه انتخابات را به نفع چند نخاله ابطال کنند و دیدید که با زشتکاری هایشان به تجلی 40 میلیونی دموکراسی مردم گند زدند.

دوم:عنوان " کار کشته"  برای بنده غلو است. من یک کارشناس ساده هستم.

چنین برداشتی از طعم وبلاگتان احساس نمیشود(اینکه یک کارشناس ساده باشید) کما اینکه به بنده قبلا فرموده اید که سمت تان در رده کاری خودتان کم نیست. زمانی چنان کارشناسانه در وبلاگ تان ورود میکردید که شهید سوداگر را به وجد آوردید و به شما در باب نوشته های تافلر سخن گفت.

سوم : از بخت بد من کسی از مقامات پستهای مرا نمی خواند

میخوانند برادر.

شک نکنید.

اتفاقا ما رسانه چی ها ادبیات «به در بزن که دیوار بفهمد» را خوب میفهمیم.

بی تعارف عرض کنم :گاهی در خصوص برخی نوشته هایتان حس! میکنم خطاب آن نوشته بچه های همشهری نیستند بلکه نوشته اید تا کسانی در وزارت خارجه یا مجمع تشخیص مصلحت بخوانند و یا حتی گاهی حس میکنم به «فِند حَتول» مینویسید که به «دست کتول» برسد.(شاید هم حس بنده غلط باشد)

و کاش این پست را در شنود می نوشتی تا این شانس هم نصیب من می شد.

مشکلی نیست وقتی اینجا مناظره پایان یافت اگر هنوز روی حرفتان بودید اطاعت امر کرده و در شنود بازنشرش خواهیم داد.( به شَّم رسانه ای من اعتماد کنید)

آگاه باشید که همه خوانندگان دیسون ممکن است شنود رابشناسند اما همه خوانندگان شنود از دیسون مهران موزون لزوما مطلع نیستند.

اما نمیدانم چه ارتباطی بین شنود و شخصیت شغلی و حساسیتهای کاری بنده وجود دارد. شما که تمام آدرس بنده را در مقدمه ذکر کردید. و از الآن  تگ زده اید .وزارت خارجه و فتنه و مناظره و ...

ببخشید؟

بنده ی حقیر غیر از پارادایم نوشتاری دیسون در فضای مجازی دزفول در فضای مجازی کشوری هم خیرسرم پیشانی سفیدم اخوی.

غیر از سایتهای پرمخاطب کشوری (که گاهی مطالب را مستقیم به آنها میدهم) پایگاه شنود در حال حاضر رسمی ترین سکوی شخصی نوشته های بنده در سطح کشور است.

مسلماً وقتی یک دیپلمات باسابقه و محترم وزارت خارجه همچون جنابعالی که باید کار و خدماتش را در فضایی بدون تنش انجام بدهد و نهله های ذهنی سیاسی اش(اگر و اگر و خدای ناخواسته) دچار اعوجاجاتی باشد بهتر است در فضای آرامتری به بحث و مناظره با رفقایش بپردازد. تا کس خاصی از حضرات صاحب سمت، روی حضرتتان زوم بیخودی نکند.

حال، اگر بنده در مراعات حساسیت های شغلی جنابعالی، بیش از اندازه به فکرتان بوده و هستم عذرمیخواهم گ گ

چهارم: چند نفر برای این پست بنده کامنت گذاشتند که من از مشارکت آنها در این پست ممنونم اما متوجه نشدم که چرا فقط به یادداشتهای آقای محمدحسن اشاره کرده اید. ؟

حق دارید و من یک توضیح بدهکارم.

آقای کوره پز به بنده اطلاع دادند که شما طرح مطلبی کرده اید(همان اطلاعرسانی که گاهی در خصوص وبلاگ همدیگر داریم و گاهی بچه های بلاگر دزفول همدیگر را به بحثهای جالب در وبلاگ دیگران حواله میدهند. و البته نیک مستحضرید که این امر گاهی با هویت ناشناس نیز اتفاق افتاده و شخص ناشناسی بنده را مطلع کرده که در وبلاگ فلانی بحث جالب است سر بزنید و ورود کنید که جناب کوره پز اهل اینکه با هویت ناشناس سراغ بنده بیایند را ندارند . من هم آمدم و پیرو تشخیص «دوپهلو بودن» مواضع شما از سوی آقای کورپز بنده اصولا نظر خودم را در مورد تناقض دفاعتان از امام راحل طرح کردم همین.

کامنت گذاشتن برای همه چه با نام اصلی و چه با نام مستعار آزاد است به شرط اینکه چارچوب ادب و اخلاق را حفظ کند.

حق با شماست اما در این موردِ به خصوص، یک مناظره دوطرفه در پیش است و بقیه صرفا ناظرند.

بنده حتی میخواستم بگویم که کامنت گذاری را در این مناظره «هم من هم شما» متوقف کنیم تا نشود شبیه مناظره کروبی و احمدی نژاد که شیخ دائما دستش به پشت صحنه دراز بود تا به او کاغذ برسانند.هرچند اینجا قضیه برد و باخت نیست و محکوم کردن موضوعیت ندارد و صرفا تنویر متقابل و ناظرین منظور نظر است، اما همانگونه که آقای کوره پز به درستی اشاره داشتند ممکن است کسانی با هویت های چندگانه به میدان بیایند و بخواهد موشی را در قالب ادب و احترام بدوانند. قرار نیست من و شما انرژی متمرکز روی مناظره را خرج پاسخگویی به دیگران بکنیم که یحتمل ، پرداختن به کامنتهای دوستان ما را به باتلاق این شاخه به آن شاخه خواهد کشاند و پایان مناظره به گِل نشستن کشتی بحث را در پی خواهد داشت.

هرچند موافقم که هر دوی ما پس از پایان مناظره، یکجا به بازخوردهای آن پاسخ دهیم.

یادتان هست؟ همین چند وقت پیش خودم شاهد بودم که چند نفر ناشناسِ کامنت گذار را در کامنتینگتان خطاب قرار دادید که «شما همه یک نفر هستید».

که بنده هم در آنجا با تشخیص شما تاحدی همنظر بودم.

وانگهی،

اگر ناظرین مناظره ، بنده را متهم کنند که  : «آقای موزون، شما خودت برای خودت کامنت میگذاری و برخی حرفها و مواضع ، که جرأت طرح مستقیمشان در مناظره با آقای موحد را نداری بنام های ناشناس در کامنتینگ میگذاری» چه بگویم؟

و حق دارند اگر چنین چیزی را تصور کنند. لااقل «منطق» این را حکم میکند.

بنابراین :

یا کامنتهای شناخته شده و پدر و مادر دار تایید شوند و یا اصولا هیچ کامنتی تا پایان مناظره تایید نشود که بنده دومی را بیشتر می پسندم.

 پنجم: جناب موزون ، جناب آقای دکتر سریع القلم در دانشگاه در چند درس استاد بنده بودند و من از ایشان علاوه بر درس، اخلاق را هم یاد گرفته ام. حتی اگر استاد بنده هم نمی بودند باز درخواستم این بود که شأن افراد رعایت شود.

احتراماً برای بنده مهم نیست که چه کسی استاد شما بوده است چه اینکه ممکن است غلام علی رجایی(مثال عرض میکنم) یک ترم به شما درس داده باشد.حال نوشته های پر از توهین ایشان به ...باید نادیده بگیریم؟

اما همانگونه که فرمودید رعایت شأن افراد مهم است.

یا کسی همچون حسام آشنا بارها به خیل عظیم همکاران و اساتید بنده توهین کرده اند و یا از آن بالاتر، آقای هاشمی بارها به محل خدمت بنده و شأنیت آن توهین کرده اند و همین حالا هم ول کن نیستند (که از این حیث بنده از آقای هاشمی شخصاً و شرعاً طلبکارم و هنوز به ایشان توهین و اسائه ادبی نکرده ام زیرا مطیع امام امت هستم و تا زمانی که ایشان حرمت آقای هاشمی را دارند مانیز!

لکن نقد پندار،گفتار و کردار آقای هاشمی هرگاه که لازم باشد در دستور کار قرار خواهد گرفت و این برای خود ایشان نیز مفید است چون عاشق رزنانس نام و نشانشان در فضای رسانه ها هستند)

جان برادر!

سریع القلم و هر سریع دیگری باید متوجه باشد که حق توهین به خیل عظیم مردمی که میز و نیمکت دبستانش را فراهم کردند تا سری میان سرها دربیاورد ندارد.

لبوفروشانی که کنار خیابانند همانانند که به سریع الاجابه ترین کسان به هل من ناصر  ولایت اطاعت بوده و از طاغوت گرفته تا صدام و ذالک را سرجایشان نشاندند و فضایی امن ایجاد کردند تا استاد سریع القلم شما قلم بچرخاند و درس بخواند و فرصت تدریس و کسب افتخار داشته باشد.

یادتان باشد برادر!

هیچکس محترم تر از امام و امت نیست و هیچ چیز مهم تر از حفظ اسلام و نظام نیست.

راستی وقتی آقای سریع القلم آنگونه به مردم تاخت ، ایشان را در خفا مورد تذکر قرار دادید و از این افاضات ایشان برائت جستید؟

اخوی!

ورود به مباحث تخصصی سرجای خودش درست و لازم، اما مردم حق دارند در جریان کلیت تمام موضوعات کشورشان باشند تا بتوانند هوشیارانه در صحنه بمانند و این خواسته و فرمایش امام امت روحی له فدا هم هست.

16 اردی بهشت 88 قریب به 40 دوربین داخلی و خارجی در لابی وزارت کشور پسرکی 12 ساله را که برای ثبت نام کاندیداتوری ریاست جمهوری آمده بود دوره کردند و به خیال اینکه کودک و است قابل سرکار گذاشتن، به او گفتند : تو که میخواهی کاندیدای ریاست جمهوری بشوی میدانی کیک زرد چیست؟ تا حالا کیک زرد خورده ای؟

کورش پسرم به خبرنگار گفت : شما در منزلتان یخچال دارید؟

خبرنگار گفت : آری

کورش گفت : میدانید در موتور آن چه خبر است؟ میتوانید تعمیرش کنید؟

خبرنگار گفت : نه

کورش گفت : اما میتوانید خود یخچال را مدیریت و از آن بهره برداری نمایید.

و ادامه داد : رئیس جمهور که نیازی به دانستن علم غنی سازی ندارد بلکه باید قضیه هسته ای را مدیریت کند.

و تکبیر خبرنگاران ایرانی و عربی....

جناب موحدفر،

این خاطره که عرض کردم یک نمونه مطالعات میدانی برای استاد شماست که بیاموزد در مورد مردم بدون توهین و بدون تبختر سخن بگوید مسلماً یک تاکسیران و یا لبو فروش از کورشِ بنده بیشتر میفهمد.

موافقید؟

لطفا نگویید که میخواهید مناظره را به سمت نقد نظرات پر از اعوجاج سریع القلم در خصوص نگاه به دین و سیاست ببرید!

بگذارید روی ریل بحث خودمان پیش برویم عزیز دل برادر.

بگذارید شیرین بماند این بحث.

اگر بنده بخواهم محمود سریع القلم را به چالش بکشم پیش از آن سراغ حسام آشنا میروم که با مشاوره های شاذ خویش در حال لیز کردن زیر پای شیح حسن است.

همان حسام الدین آشنایی که خودش اعتراف کرد : قدرت تحلیل دستشویی رفتن پیشنماز مسجد محلشان را نداشت و آن بیچاره را به نابودی و بی آبرویی کشاند.

آیا فی المثل : پرداختن بنده به آن کار زشت آقای آشنا و تکیه به همین موضوع(غیر از کلی مشکلات دیگر مدل تفکرات ایشان) کاری خارج از شأن ایشان است؟

احترام شاگرد به استاد خوب است اما مراقب باشید مدافع و موید سخنان توهین آمیز و ساختار شکنانه آقای سریع القلم نباشید.

همانظورم که بنده از سال 88 تاکنون سه مرتبه به آقای شریعتمداری(آشکار یا نهان) تذکر و هشدارداده ام و تعصبی روی ایشان ندارم.

با تشکر

با سپاس

ضمن تشکر از حاج مهران عزیز
با تکرار کامنت اینجانب در وبلاگ وزین دیسون، بنده شرمنده نمودید.
با توجه به روحیه دانشجویی خودم و نیز باقی ماندن برخی شبهات، همواره از مناظرات اینچنینی استقبال می کنم.
فقط چند خواهش -که به نوعی تجربیات من از مناظرات نیز هستند- دارم:
اول) تلاش بفرمایید بحث از چهارچوب مشخص شده فراتر نرود و به «از این شاخه به آن شاخه پریدن» و تداخل مسائل مختلف نیانجامد تا بتوانیم به نتیجه دست پیدا کنیم.
دوم) با توجه به امکان موش دوانی افراد مغرض در اینگونه مباحث دغدغه مندانه، پیشنهاد می کنم از تایید کامنت های بی نام و نشان که هویت نویسنده ان مشخص نیست خودداری بفرمایید.
پاسخ:
سلام
پیشنهادات بسیار خوبی است و رعایت خواهدشد
انشالله که اقای موحدفر هم رعایت فرمایند .خصوصا مورد دوم را

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">