دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

امام خامنه ای (مدظله) : اگر یک ملتى احساس عزت نکند، یعنى به داشته‌هاى خود - به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفباى خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود - به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزى ندارد، این ملت براحتى در چنبره‌ى سلطه‌ى بیگانگان قرار میگیرد.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مناظره» ثبت شده است

چندی پیش جانباز قدیمی شهرمان(جناب آقای مهران موحدفر) پُستی را با عنوان ازجلو نظام + در وبلاگشان بارگذاری کردند که ریشه در دغدغه مندی ایشان برای حفظ انقلاب و ثمره خون شهدا دارد که فی نفسه قابل ستایش است.
ظاهرا آقای محمد کوره پز در کامنتینگ این دیپلمات کارکشته، وارد مباحثه شده و دست نوشته ی ایشان را  به نوعی حاوی اظهاراتی دوپهلو و خارج از انتظار سابقه رزمندگی وی دانسته است.
اگر پُست  از جلو نظام آقای موحدفر را خوانده اید حال بخوانید کامنت آقای کوره پز را :
ببخشید جناب موحدفر
ولی این مطلب شما بیش از آنچه که از شما به عنوان یک رزمنده انتظار می رود دو پهلو است. مثلا به همین عبارت خودتان عنایت بفرمایید:
«اگر آقایان مدعی اند که میان ملت شکافی بوجود آمده چرا بدنبال پرکردن این شکاف نیستند.»
وقتی می گوییم "شکاف" صرفا از یک فاصله صحبت می کنیم.
شکاف تعبیری رسا برای انچه که فتنه گران در سال 88 بر سر کشور اوردند نیست.
حتی می توان گفت تعبیر شکاف پرده ای است بر تقصیرات بزرگ فتنه گران و قلب ماهیت ان به «اشتباهاتی دو طرفه».
البته تعریض شما به خطبه های نماز جمعه موضع سیاسی شما را در این زمینه آشکار می کند. در اینجا لازم است سوال کنم که موضع شما در مورد فرمایشات اخیر رهبر معظم انقلاب در مورد 9 دی چیست؟
قلم های خبیثی که به فرمایش رهبر انقلاب می خواهند 9 دی را به فراموشی بسپارند چه قلم هایی هستند؟
واقعا می شود از آنها صحبت کرد و بین ما و انها "شکاف" ایجاد نکرد؟
در مجموع از شما به عنوان یک رزمنده قدیمی که دستی در سیاست نیز دارید بعید است که در مقام وکیل مدافع حامیان فتنه 88 ظاهر وید.
بینی و بین الله این جمله چه معنایی دارد:
«یکی می آید و تمام بنیانهای انقلاب را با تمام داشته هایش زیر رو می کند و از " خمینی " ابزار دست اطرافیان می سازد»
مخاطب این جمله کیست؟
پرتاب این عبارات کلی در فضا و بدون روشنگری پیرامون مصادیق آن قرار است چه دردی از ما دوا کند؟
اگر بعد از 5 سال هنوز جرئت نداشته باشیم بگوییم خاتمی باغی بر نظام است چه چیزی از ولایتمداری ما بر جای می ماند؟
اگر نخواهیم از نقش آقای خاتمی و هاشمی و فرزندانش در فتنه سخن بگوییم پس بهتر نیست دستبند بر دستان خودمان بزنیم و خودمان را به عنوان عوامل فتنه 88 که نگذاشتیم کشور به دیکتاتوری دچار شود تحویل دادگاه بدهیم؟
بهتر نیست بعد از 5 سال جرئت ابراز موضع داشته باشیم؟

و پاسخ مهران موحدفر به محمد کوره پز :
من وکیل مدافع کسی نیستم. بند بند نوشته شما قابل بحث است . من این پست را بعنوان انتقاد از وضع جامعه ای نوشتم که در آن زندگی می کنیم و قرار است فرزندانمان رسم اخلاق و ادب و دینداری و سیاست و کشور داری را از ما یاد بگیرند. امیدوارم که روزی عینک نگاه من نیز به شما برسد.
بنده(مهران موزون) از آنجا که مباحثه و تضارب افکار را دوست میدارم و سازنده میدانم شان، کامنتی به این شرح برای آقای موحدفر قرار دادم :
باسلام به شما و تبریک میلاد حضرت رسول ص و سبط گرامی اش
جناب موحدفر
دغدغه کلی شما برای اوضاع قاراش میشی که مسببش را لجاجتهای سیاسی اقای هاشمی و اسارت وی در چنبره پنج فرزندش میدانم درک میکنم و قابل احترام است اما جسارتا اعوجاجاتی غیرقابل هضم در نوع پردازش شما به موضوع دیده میشود که سوال برانگیز است .
بنده دوسوال میکنم :
اقای سید محمد خامنه ای مدعی اند که« برخی نزدیکان امام ره ایشان را گاهی اغفال میکردند»
شما چرا جلوتر از خود امام میروید وقتی انحضرت،خودش در وصیتنامه اش اقرار و تاکید به اغفال شدن توسط عده ای دغلباز میفرمایند فلذا ما را توصیه به محاسبه کردن حال فعلی افرااد میکنند و نه لزوما سوابقشان!
سوال بعدی اینکه :
امام در پذیرش قطعنامه به شما و همرزمانتان و حتی خودش یاداوری و تاکید میکنند که کارتان و راهتان در دفاع مقدس درست بوده است. درحالیکه باهمان شجاعتی که اقرار به اغفال شدن ازسوی برخی دغلبازان نمودند میتوانستند در مورد دفاع مقدس هم اشتباهات خپد را (اگر میداشتند)بیان کنند
حال بفرمایید وقتی همشهری بنده و شما در ملاعام ان حضرت را به اشتباه و مقصر در کشته شدن احاد مردم شهرهای تحت بمباران متهم کردند اعتراض و ابراز نگرانی نکردید؟
مرا ببخشید نمیخواستم وارد بحث شوم اما ان قلت عظیمی در فرمایشات شما بود

پاسخ آقای موحدفر به بنده :
سلام
در مورد اظهارات آقای سید محمد خامنه ای در مورد امام شما سفسطه می کنید. از این نظر که چون خود امام یک بار از لفظ اغفال برای خودشان استفاده کردند تصور می کنید دیگران هم حق دارند این لفظ را در مورد ایشان با مصادیق دیگر بکار ببرند. با این تفاوت که افراد این بحث را خود امام می دانند و هیچ اشاره ای هم به کسی نکرده اند. آقای سید محمد خامنه ای در چند جا برخی از تصمیم‌ها و نظرات حضرت امام(ره) را تحت تأثیر گزارشات غلط و القائات اطرافیان ایشان می داند. مقطع مورد نظر آقای سید محمد خامنه ای زمان جنگ و مربوط به موضوع جنگ است .
از من می پرسید که چرا در فلان موضوع اظهار نطر نکردم. اتفاقا این سئوال را باید از خود شما پرسید که علیرغم انتقاداتی که از سوی برخی فعالان سیاسی و رسانه ای مانند خود آقای شریعتمداری از اظهارات جناب آقای سید محمد خامنه ای شد چرا شما از همان ابتدا تمام قد از این اظهارات حمایت کردید و با هر ضرب و زوری هست می خواهید جدول آن سخن حضرت امام را در زمان فعلی و با افرادی که شما نمی پسندید پر کنید.
وَلا یَجرِمَنَّکُم شَنَآنُ قَومٍ عَلىٰ أَلّا تَعدِلُوا. مبادا دشمنی با جمعیّتی، شما را از مسیر عدالت خارج کند.! اگر کسانی با آقای هاشمی مشکل دارند داشته باشند اما به هاشمی زمان جنگ دست نزنند. شما می گویید ملاک حال افراد است اما با این شعار می خواهید تمام گذشته طرف را نابود کنید و برای اینکه از افراد یک جنازه سیاسی بسازید حاضرید امام و اطرافیانش را نیز خراب کنید. در حالی که آقای هاشمی امروز بعنوان نماینده مقام معظم رهبری و رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند.
جناب موزون شما دست به پرسیدنتان خوب است. مثل بحث قبلی در مورد سخن آقای ظریف که قرار بود بحث کنیم اما فقط پرسیدید و رفتید.
باقی بقایتان

بنده در قبال کامنت محترمانه و لحن آرامم حقیقتاً از لحن این پیشکسوت جنگ و جهاد جاخوردم فلذا پیش از آنکه قضاوت خاصی درباره لحن ایشان و متن شان کنم از وی کسب تکلیف کردم :
سلام
اگر «آنچه که مرقوم داشته اید» از روی خشم بوده احتراماً کامنت شما از «حیّز انتفاع» خارج است و پاسخ به آن لازم نیست.
اما اگر تایید بفرمایید که از روی اختیار و با آرامش، چنین نوشته اید ناظر «به آنچه که مرقوم داشته اید» پاسخگو خواهم بود.
ضمنا به دلیل آنکه در قبال دوسوال ساده، اقدام به طرح مباحثی پراکنده نموده اید حجم پاسخ شما یک پُست را میطلبد که انتخاب سکویش با شما : وبلاگ شما یا وبلاگ شنود؟ (چون ناظر به نوشته های شنود اشاراتی داشته اید)
==
در مورد موضوع «ظریف» من کجا رفتم اخوی؟
مصادیق باخت در مذاکرات هسته ای را میخواستم از نظر شما بدانم که پس از کلی پیگیری و اصرار!! موفق شدم از شما بشنوم(البته شما غیر از اقاریر در مورد مصادیق باخت، لطف نموده و تدریس هم کردید که استفاده کردم و تشکر میکنم) لذا بحثی بر زمین نماند و موضوع تمام شد.
مگر اینکه سوالی داشته باشید که در خدمتم.
مصادیق باخت را نیز از نوشته های خودتان کپی پیست میکنم :
((باخت یعنی اینکه :
هیچکس به اهدافش نرسد.
یعنی پرونده فنی و فعالیت صلح آمیز هسته ای کشورمان همچنان بعنوان یک موضوع مرتبط با صلح و امنیت بین الملل در شورای امنیت باقی بماند.
یعنی کشورها به هر دلیل نخواهند قانع شوند که رویکرد جمهوری اسلامی ایران صلح آمیز است.
یعنی هنوز هم نتوانی نفت بفروشی و اگر فروختی پولش بلوکه می شود تا مثل صدقه به ما برگردانند.
باخت یعنی عدم پیشرفت.
باخت یعنی اینکه در بر همان پاشنه بچرخد.
یعنی هیچکس از نتیجه این مذاکرات راضی نباشد.
یعنی نقطه سر خط.
اقتصاد مقاومتی را که بارها مقام معظم رهبری تأکید کردند برای همین است که فرض کنیم ما از این مذاکرات هیچ چیز نصیبمان نمی شود.
))
قضاوت در مورد مصادیقی که فرمودید و تناقضات گُل درشتی که در آنها وجود دارد را صلاح ندیدم ادامه دهم چرا که نگران وجهه شما در فضای مجازی هستم.
مگر اینکه خودتان اصرار داشته باشید تا همین مصادیق مورد نظر شما را تحلیل کنم.
توضیح : کپی پیست نوشته های آقای موحدفر در مورد مصادیق باخت ایران در مذاکرات هسته ای ناظر به بند 4 نوشته ایشان درپست
«بازی برد-برد یا باخت-باخت» است

اما پاسخ ایشان به کامنت بنده :
سلام
خشم برای چه؟ نظراتتان مثل همه نظرها در کامنتها جا می گیرد. مگر اینکه خود شما مایل باشید در وبلاگهایتان در این خصوص بنویسید.


سخن اول : ممکن است برخی دوستان دیسونی بگویند : این یک دعوای سایبری است؟
پاسخ : خیر
سوال : پس چیست؟
پاسخ : این همان شکافی است که بین کسانی مانند بنده و آقای موحدفر، در اثر تحرکات درست و غلط برخی بزرگان انقلاب و جنگ (غیر از حضرت امام راحل) ایجادشده که حالا در قالب تفاوت نگاههای سیاسی دیده میشود و نسل جوان کنونی که یا در آن زمان نبوده و یا خردسال بوده ممکن است با انبوهی از سوالات و ابهامات روبرو باشد که :
>> حق در کدام سمت این شکاف ایستاده است؟
>> اگر کسی قبلا آدم خوب و مفیدی برای این انقلاب بوده اما حالا بلای جان نظام و مردم شده باز هم دوست داشتنی و محترم است؟
>> آیا کسی که قبلا برای این انقلاب شکنجه شده حق دارد مملکت را دربَست کند؟
>> آیا کسی  که در جنگ از جانش مایه گذاشته است و فرضاً اکنون برای دفاع از ولایت دچار تذبذب و تزلزل شده است نظراتش قابل اتکاست؟
>> بالاخره ملاک حال فعلی افراد هست یا نیست؟ آیا کسی که قبلا حال فعلی آنزمانش خوب بوده هم اکنون نیز واترپروف است؟
>>آیا درست است که آرمانهای امام راحل را که کل این نظام و انقلاب را مدیون و مِلک پابرهنه ها میدانست در آموزه های کسی چون سریع القلم به وادی سریع الهدم سوق دهیم و به تاکسی رانان و لبوفروشان بگوییم کنار بایستید چون شما فهم بحث درباره هر چیزی را ندارید؟

اینها فقط بخشی از انبوه سوالاتی است که به مدد لامکان و لازمان بودن فضای مجازی، به بنده از تهران و آقای موحدفر از آلمان اجازه میدهد که در برابر نسل کنونی بنشینیم و در کمال صلح و صفا حرف بزنیم و داشته هایمان را روی میز بریزیم و همه آزاد باشند تا برداشت خودشان را از این گفتگو داشته باشند.کسی قرار نیست کسی را محکوم یا قانع کند بلکه تضارب افکاری رخ میدهد و هرکس هر اندازه که دلش خواست از طَبَق بحث برمیدارد. همین!

سخن دوم : بنده با کسب اجازه از جناب موحدفر قرار داشتم تا در وبلاگ شنود(چون ایشان تعریض و اشاراتی به عرایض بنده در آن وبلاگ داشتند) این مناظره دلنشین و دوستانه را برگزار کنم اما از آنجا که قریب به 200 نفر از مقامات کشوری و لشکری و نمایندگان مجلس از خوانندگان ثابت شنودند، بنده احساس وظیفه کردم تا شخصیت شغلی و حساسیتهای کاری جناب موحدفر تحت الشعاع این مناظره خوب و مفید قرار نگیرد بنابراین در اینجا مناظره ای برادرانه را در فضای خلوت دیسون و در فضای شهر عزیزمان برگزار میکنم.
سخن سوم : ایشان به این مناظره ورود کنند یا نکنند بنده اخلاقاً به آقای موحدفر بدهکارم تا مطالبی را درخصوص موضوعات مطروحه و کامنت آخری ایشان عرض کنم.
باشد که این برادر عزیز هرچه زودتر بازنشسته شوند و از قید حساسیتهای شغلی رهایی یابند تا راحت تر و بهتر بتوانیم دور هم بنشینیم و عقول سیاسی همدیگر را آپدیت نماییم و به قول خودشان که به آقای کوره پز نوید داده اند «عینک نگاه ایشان به ماهم برسد». انشاالله.
بسیار خب!
خوانندگان محترم دیسون،
در جریان کلیت امر قرار گرفتید از آنجا که کمی مطالب این پست طولانی شد برای خواندن اولین پاسخ مناظره ی وبلاگی بنده با برادر گرامی مان در پست بعدی آماده باشید.
یاحق

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۳ ، ۱۹:۲۱
مهران موزون