دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

امام خامنه ای (مدظله) : اگر یک ملتى احساس عزت نکند، یعنى به داشته‌هاى خود - به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفباى خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود - به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزى ندارد، این ملت براحتى در چنبره‌ى سلطه‌ى بیگانگان قرار میگیرد.

کلاغ ها

چهارشنبه, ۲۹ دی ۱۳۸۹، ۰۱:۱۷ ق.ظ
دیسون محلی است برای گفتن و شنیدن درباره آنچه که در آسمان و زمین دزفول وجود دارد.

اما به عنوان تجارب خارج از دزفول نیز ، گاهی احساس می کنم بد نیست تا دانسته های اندکم را با شما عزیزان در میان بگذارم.

این را از آنرو گفتم که در دزفولِ ما ، تقریبا کلاغ وجود ندارد و من این بار می خواهم از کلاغها سخن بگویم.

از آنجا که تمام آفریده های حضرت حق( جل و علا) ، نشانه هایی برای ما هستند تا راه زندگی را بهتر بشناسیم.

مانند داستان حضرت نوح (ع) و فرستادن پرنده ای از سوی خدا تا مهندسی ساخت کشتی را با الهام گرفتن از جناق سینه آن پرنده به وی بیاموزد.( که البته کلاغ نبود)

من اما ، همیشه ی خدا سعی کرده ام تا در حیوانات مختلف ، تبلور صفت های زشت و زیبای انسانی را بیابم تا اگر توفیق بود درسی و عبرتی از این رهگذر داشته باشم.

کلاغ همیشه برای من ، یکی از عبرت آموزترین حیوانات بوده است.

پرنده ای که صفت های متعدد انسانی را در خود داراست : حرص و طمع ، اطاعت پذیری از زندگی جمعی ،دور اندیشی ، فراموشکاری و به موازات آن هوش بالا ، احتیاط زیاد ، حجب و حیا ، برخورداری از فرهنگ نیکوی شهر من خانه ی من و.....

اجازه دهید از حضرت رسول(ص) آغاز کنیم که فرمود : سه چیز را از کلاغ بیاموزید.

اول : صبح زود به دنبال روزی می رود .

دوم : از خطر دوری می کند.

سوم : رفتارهای آمیزشی اش را کسی نمی بیند.

البته این را نیز همگان شنیده ایم که خداوند برای آموزش دادن به قابیل برای دفن پیکر غرقه درخون برادرش ، دو کلاغ را فرستاد که یکی یکی را کشت و دفن کرد و بدین ترتیب اولاد آدم آموخت که جنازه می بایست دفن شود.

فَبَعَثَ اللّهُ غُرَاباً یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءةَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَـذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ

( سوره مائده آیه 31)

کلاغها نژاد و انواع بسیار دارند :

کلاغ شمال غربی (شبه‌جزیره المپیک تا جنوب غربی آلاسکا)

کلاغ کوچک (استرالیا)

کلاغ آمریکایی (ایالات متحده، جنوب کانادا و شمال مکزیک)

کلاغ دماغه امید نیک (شرق و جنوب آفریقا)

کلاغ ابلق (شرق و شمال اروپا و خاورمیانه) {همان کلاغ رایج در مناطق سردسیر ایران}

در ویکی پدیا قریب به 42 نوع کلاغ  ذکر شده است که علاقمندان می توانند برای خواندن لیست بلندبالای آن به این سایت مراجعه کنند.


کلاغ جنگلی در حال خوردن لاشهٔ یک کوسه در سواحل ژاپن


برگردم به بحث خودم :

علاوه بر آنچه که از خاتم المرسلین در خصوص کلاغ ذکر شد صفات متعدد دیگری نیز در کلاغ قابل رصد است.

کلاغ ها جامعه بسیار قانونمندی دارند.

هرچند که «دزدی» یکی از صفات زشت کلاغ هاست و حتی در مواقع ساختن لانه از یکدیگر مصالح هم میدزدند اما دادگاه کلاغها یکی از نکاتی است که در جمعیت آنها کاملا جدی تلقی شده و کلاغ خاطی چند درخت آنور تر از دادگاه به انتظار صدور حکم می نشیند که اگر در پایان دادگاه ( گاها چند ساعته) گروه کلاغها به پرواز درآمده و از آنجا دور شدند به معنی تبرئه کلاغ متهم بوده و در غیر این صورت گروهی به سوی او حمله کرده و همگان به سرو رویش آنقدر نوک می زنند تا بمیرد.

کلاغ ها نه تنها در زمان قابیل ، که هنوز هم برای مرده یکدیگر احترم ویژه قائل بوده و جنازه همنوعان خود را با احترام دفن می کنند و مضاف برآن هرجا کلاغی بمیرد گروه کلاغها با فریاد و شیون بالای جنازه به پرواز در می آیند.

دیده شده که کلاغ نر و ماده ، برای حفاظت از جوجه های خویش با سروصدا ، دیگر اعضای گروه را به کمک می طلبند تا دسته جمعی به سر و روی شخص و یا حیوان مهاجم حمله کنند.

من درخت های گردویی را در مناطق سردسیر کشور (مانند نهاوند) دیده ام که بومیان محل آنها را کلاغکار می دانند.

کلاغ های طمعکار و دوراندیش ، در کنار تناول گردو به مخفی ساختن آنها برای فصل زمستان نیز علاقمند  بوده و چه بسا گردوهایی را در زیر زمین دفن می کنند تا زمستان برای خوردن آن مراجعت نمایند و البته که حیوان در روزها و ماههای بعدی قادر به یافتن گردوهای خویش نبوده و این دورنگری کلاغ ها به درختی تنومند مبدل می شود.

و این چنین است که بسیاری از درخت های گردوی ایران زمین ، کلاغکارند.

علاقه کلاغها به اشیاء براق و درخشان و سرقت اینگونه اشیاء (که گاهی فلزات قیمتی را شامل می شود) نیازی به تکرار و توضیح ندارد.

در سایت تبیان خواندنم که کلاغهایی دیده شده که روی پشت بزهای در حال چرا  به کمین  می نشینند تا از سوراخ های زیر پای بز ، موشهای صحرایی خارج شده و آنها را شکار کنند که این خود نیز نوعی کیاست است.

بنده بیش از سه یا چهار نوع کلاغ را در ایران ندیده ام اما مورد نظر من همان کلاغ کلاسیک شهرهای سردسیر ایران یا کلاغ ابلق است.


کلاغ ابلق ایران


این حیوان بین 160 تا 170 سال عمر می کند.

سالهاست که وقتی به کلاغ ابلق بالغی را می نگرم فی الفور به این می اندیشم که اگر لااقل صدسال داشته باشد حتما از فراز آسمان تهران ، قضایای مشروطه و جنگهای جهانی و قحطی های مردم و .... رابه چشم خویش دیده است.

اگر 120 سال داشته باشد عهد ناصری را درک کرده است.

آیا این کلاغ که روی دیوار روبرو نشسته و کلاغ کاملی است ، فلان شخصیت تاریخی و یا فلان واقعه تاریخی را شاهد بوده است؟

اگر زبان انسانی داشت برایمان میگفت؟؟

و خلاصه نشد من به کلاغ ابلقی نگاه کنم و اینگونه افکار به سراغم نیاید.

حدود 9 سال قبل در پشت بام خوابگاه دانشکده مان(خیابان فاطمی تهران) نشسته بودم و سر در کناب خویش داشتم که ناگهان در انتهای پشت بام متوجه کلاغ ابلقی شدم که سعی داشت چیزی را لای درز دیوار جای دهد.

منتظر شدم تا کارش تمام شد و رفت.

رفتم  چک کردم و روشن شد برایم که تکه ای دنبه ی گندیده را گیر آورده و برای روزهای آتی در لای دیوار پشت بام پنهان کرده است.

باور کنید به سختی توانستم دنبه را درآورم.

متعجب از اینکه چقدر این پرنده قوی و ماهر است در اینکار.

روزی در گذر از چهارراه میرداماد و چند قدم مانده به شیر خوارگاه آمنه ، ناگهان کلاغی از بالای درختی جلوی پایم سقوط کرده و به زمین خورد.

کلاغ فرتوتی بود.

هیچ جای زخمی در بدن نداشت و مشخص بود که انتهای عمرش را سپری می کند.

خیلی غمگین شدم از اینکه موجودی پس از یک و نیم قرن حیات ، در حال جان دادن است.

هنوز زنده بود و به وضع نزاری در وسط پیاده رو در حال جان کندن.

چند کلاغ دیگر بالای سرم به سختی قار و قار میکردند.

خودم را به نگهبان درب ورودی شیرخوارگاه رساندم.

-  آقا !

- بفرمایید

- ببخشید یکی اینجا داره میمیره...داره جون میده.سنشم زیاده. میشه بیارمش تو ! کنار این درخت جون بده؟ درست نیست وسط خیابون بمیره.

- گفت کی؟ چن سالشه؟

- گفتم سنش زیاده بالای صدسال داره.

- ای آقا! شر میشه واسه ما !  زنگ بزن اورژانس بیاد.

- گفتم کاری از دست اورژانس برنمیاد.

( حالا منو باش ، تو ذهنیت خودم بودم و اصلا به این فکر نمی کردم که طرف منظور منو به عنوان یک انسان محتضر گرفته)

خلاصه وقتی مرد نگهبان متوجه شد که گفتن من از « یکی » یک کلاغ است قدری ناراحت شد ولی وقتی متوجه ذهنیت و نیت بنده شد ، هم برایش جالب بود وهم اجازه داد کلاغ را به درون محوطه و پای یک درخت ببرم.

نمی دانم در مورد من چه فکر می کنید ولی برایم مهم بود که موجود زنده ای پس از این همه سال زندگی ، در حال مرگ باشد.

نمی دانم ، شاید عمر یک هفته ای مگس و آلودگی هایی که در همین یک هفته ی کوتاه بر بشر تحمیل می کند باعث شده تا براحتی مگس کش را با قدرت بر سرش فرود آوریم.

اما کلاغی که دهها سال در حال پاکسازی محیطهای شهری است و حیوانی تقریبا همه چیز خوار است شایسته این هست که لاشه در حال مرگش را از وسط راه کنار بگذاریم.

دوستان ،

این روزها در کمال سکوت خبری ، من شاهدم که کلاغها از محیط شهریِ کلان شهرها رخت بربسته اند و به سختی می توان کلاغی در آسمان تهران یافت (نه که اصلا نباشد) .

گفته می شود که امواج موبایل و تکثر آنتن های نصب شده در سطح شهر تهران ، موجب شده تا این حیوانات دوست داشتنی از فضای شهری خداحافظی کنند.

کلاغها در شهرهای سردسیر ، همان حکمی را دارند که قندرهای دزفول برای ما دزفولی ها (به لحاظ وفور حضور و فولکلور بودن این حیوان).

من درتمام عمرم ندیدم کلاغهای ابلق به انسان ها نزدیک شوند و همیشه فاصله چند متری خود را با آدمها حفظ کرده اند اِلا یک مورد.

و آنهم پیرزنی عجیب و دوست داشتنی در پارک ملت تهران که حکایتی غریب دارد و باشد تا وقتی دیگر.

قدر حیوانات نیمه اهلی شهرهایمان را بدانیم.


کلاغ هندی


تا وقتی دیگر ....بدرود


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۱۰/۲۹
مهران موزون

نظرات  (۱۴)

با اجازتون کپیش کردم:) با منبع
با سلام و تشکر از دوست عزیز
مطالبی که در مورد کلاغ ها عنوان کردید بعضا دارای اشتباهات علمی زیادی هست
طول عمر کلاغ ها حتی بهترین شرایط در حیات وحش بیش از 30 سال در هیچ گونه ای نیست و رکورد نگه داری و مراقبت هم در اسناد ثبت شده که ممکن است واقعی هم نباشد حدود 60 سال است.
مشکل واقعی این است که نباید احساسات انسانی را با زندگی یک پرنده مقایسه کرد انسان همیشه به دنبال انسانی کردن دنیای اطراف هست.
در مورد رفتار کلاغ هم که بیان کردید خوشحال میشم منابعی که از اینها استخراج کردین را ببینم؟
البته امروزه با یک جستجوی ساده در اینترنت هم میشه به جواب درست رسید.
با تشکر از شما
من تا حالا تو هیچ سایتی نظر ندادم. شیوه ی نویسندگیه شما من و قافل گیر کرد. بسیار زیبا مینویسین ومیتونم بگم از خیلی از رومان نویسا قلمت روون تره

======
غلو می فرمایید
توی تصویرسازیهایی که برای کودکان انجام میدم همیشه کلاغ جایگاه ویژه ای داشته و داره...
یکی از محبوب ترین جاندارانی که همیشه برای از نو کشیدنش حاضرم..
گرچه شهر ما کلاغی به خودش نمیبینه..




زنده و پاینده باشید خواهرم تا هزار سال
مطالب وبلاگت خیلی جالبه ....مخصوصا این یکی...




نظر لطف شماست
بسیار جالب بود...اتفاقا من همیشه به این نوع دوستی کلاغ ها فکر میکردم و میکنم و اونها رو با بعضی از انسان ها مقایسه میکنم که چقدر نسبت به همنوعان خودشون بی تفاوت هستند ... در کل رفتارهای کلاغ رو دوست دارم ولی از گربه متنفرم! و خاطره خیلی بدی از شون دارم .توبچگی دیدم که یکیشون داشت بچه ی خودش رو می خورد!واقعا متاسف شدم و تا چند روز حالم بد بود.





گفتی گربه و منو یاد خاطرات فراوان نوجوانی در خصوص قلع و قمعشون انداختی.
البته من تخصصم در خصوص نابودی گربه های مزاحم و دزد بود
سلام
من از

D
I
S
O
O
N

جاموندم







خدا نکنه همشیره
هر وقت تشریف آوردید قدمتون روی چشم
سلام. منم کلاغها را دوست دارم. چندین شعر هم برایشان گفته ام...
کلاغها/ میوه های کاج اند/ که رسیده و نرسیده/ فرو می ریزند.
برقرار باشید.



سلام
مستفیض مان میکردید از اشعارتان
میدونم کامنت بی ربطیه ولی خوشم اومد بنویسمش:
==============================
ای آن که وجود تو وجود دگر ما است
دست کرم و لطف تو دایم به سر ما است
تاج سر ابناء بشر جمله یکی هست
آن هم گهر بی بدل حضرت زهرا است
القصه مگو زین پس از این گونه کلامی
این ریخته در دور و برم کرک پر ما است
==============================
حیف از رخ شمست که عیان در نظر ماست
می تابد از آن اوج و دور از قدر ما است
یادِ خوشِ ایام پر از عطرِ قرابت
دیری است که در چشم و دل و جان و سر ماست
خیلی قشنگ نگاه می کنید.
من به خاطر سن بالاشون احترام خاصی براشون قائلم!!!
۰۶ بهمن ۸۹ ، ۰۵:۳۲ محمد مجیدی راد
سلام
ارربعین حسینی بر شما تسلیت باد
با " اربعین دزفول از حرم تا حرم " بروزم
تشریف بیاوررید
سلام مجدد

من که 15 تا مفید یا حداقل بی ضررش را سراغ دارم، دلایلش را هم اگر کسی خواست عرض می کنم:

1- پرستو
2- کبوتر
3- گنجشک
4- لک لک
5- مارمولک
6- گربه
7- گاو
8- گوسفند
9- مرغ و خروس
10- مورچه
11- عنکبوت
12- زنبور عسل
13- اسب
14- قاطر
15- بز
16- ...

یکی از دوستان به شوخی گفت: «پس بگو خانه ها باغ وحش بوده دیگر!». گفتم: «اینها اکثرا اهلی اند. بگو خانه های آن موقع باغ طبیعت بوده است».
حیوانات آشغالهای زندگی ما را می خوردند. مدفوع شان کود مزارع و سوخت پاک اجاق های خانه ها و تنور ها بود. غذایمان را تولید می کردند. کارهای سنگین مان را انجام می دادند. جمعیت جانوران مضر را کنترل می کردند. باعث سرگرمی بچه هایمان بودند و ...

اما چند تا مضرش را هم بگوییم:

1- موش
2- سوسک (انواعش ... یادش به خیر «تق زنک»ها! ... هنوز هم هست)
3- خفاش (بعضی جاها بود)
4- پشه و مگس
5- ساس و کک
6- هزار پا (زردهایش تا 15 سانتیمتر رشد می کرد!)

البته جاندارانی هم بودند که زیستگاه اصلی شان باغات و مزارع اطراف شهر بود ولی بعضا به داخل شهر هم وارد می شدند. مثل رتیل، عقرب و ملخ. تازه اینها جک و جانورهایی هستند که من دیده ام. ای بسا بوده و ما ندیده ایم.

ببخشید از اطاله کلام
یاحق

====
اولا استفاده بردیم از قلمتان
دوما پرستو نه ! قندر
سوما خفاش مضر نبود برادر ، خفاشها خادم ما بودند و پشه های شبانه را نوش جان میکردند
در فیلم مستندی دیدم که تقریبا برای هر کدام از آفت های مزارع حشره ای با عنوان ضد آفت وجود دارد که از ان تغذیه کرده و رشدش را کنترل می کند.
کلاغها، گربه ها، جغدها، مارها، حیوانات لاشخور و ... در اکوسیستم طبیعت نقش تعیین کننده ای دارند.
متاسفانه رو آوردن ما به زندگی هایی که از «طبیعت» در آن خبری نیست، ماها را در این توهم فرو برده که گویی انسان جماعت به هیچ چیز به جز خودش نیازی ندارد. هر کس جغدی ببیند فورا به خاطر یک سری خرافات فراریش می دهد.
هر کس گربه ببیند (البته در دزفول، چون من جاهای دیگر چنین برخوردی را ندیده ام) با لنگه کفش دنبالش می کند!
هر کس مار ببیند بی درنگ دنبال وسیله ای می گردد تا زبان بسته را بکشد.
به دست خودمان داریم بازمانده های طبیعت را در اطراف خودمان از بین می بریم.
این را قبلا هم گفته ام. هنوز هستند خانه های قدیمی در دزفول که در معماری شان برای همین قندر ها، پرستو ها، کبوتر ها و سایر پرندگان جای خالی درست می کردند. اعتقاد داشتند خدا به خاطر این حیوانات خانه و کاشانه مان را از ویرانی حفظ می کند.
الان چه؟ از آن سنت ها چیزی باقی مانده است؟
یاحق

=====
کاملا متین فرمودید برادر
اتفاقا من یه سری محاسبه کردم و متوجه شدم که خانه های قدیمی دزفول به جز انسانها ، زیستنگاه حدود 10 موجود زنده دیگر بود.( که البته بعضی مضر بودند)
۰۴ بهمن ۸۹ ، ۲۱:۲۶ رضا برادران
جالب بود