دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

امام خامنه ای (مدظله) : اگر یک ملتى احساس عزت نکند، یعنى به داشته‌هاى خود - به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفباى خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود - به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزى ندارد، این ملت براحتى در چنبره‌ى سلطه‌ى بیگانگان قرار میگیرد.

گل غلتان

سه شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۸۹، ۰۴:۱۳ ق.ظ


تمام رسومی که در گوشه و کنار دنیا می بینیم و می شنویم ،

یه وقتی یه جایی توسط کسی یا کسانی برای اولین بار راه اندازی شده.

مثل همین علم رقصونی زیبای محرم دزفول.

مثل رسم پخت سمنوی عید نوروز ایرانیا.

مثل رسم خاله مرادمندی دزفولیا در شب نیمه برات.

مثل رسم رقابت بین افراد خانواده برای باز کردن اولین دکمه لباس حاجی از حج برگشته در دزفول.

هیچکدوم از این رسما ، قدمتشون به هُبوط آدم ابوالبشر نمیرسه و بالاخره از چند ده یا چند صدسال قبل و یا حداکثر در یکی از هزاره های گذشته باب شدن.

مسئله اینجاست که ما برای راه اندازی رسمای خوب و هوشمندانه و به دردبخور نترسیم و این باور رو داشته باشیم که میشه رسم های دلنشین و جدید رو باب کرد.

به قول بعضی از دوستان که در پُست مربوط به محرم دزفول نوشتن : باب کردن رسم زیبای برپایی نماز ظهر عاشورا.

عکسش هم صادقه.

یعنی همونطور که نباید از ایجاد رسم های زیبا و خوب واهمه داشت از حذف رسوم اضافی و گاها مضر هم نباید ترسید.

مثل سینه زنی عریان در ملاء عام.

مثل رسم آب ندادن به نوزادان تا شش ماهگی ( متاسفانه حقیقت داشته)

خب..

برم سر اصل مطلب.

متاسفانه دزفول ، غیر از اینکه گرفتار فراموشی برخی رسمای زیبای خودش داره میشه (که شده) ، به یه سری پتانسیل های خاصی هم که برای راه اندازی رسمای خوب و سازنده و زیبا داره کاملا بی توجهه.

به مثال زیر توجه کنین:

در استان سمنان شهری وجود داره بنام دامغان.

در حومه دامغان شهر کوچیکی وجود داره بنام امیریه.

ظاهرا امیریه شهر خرم و سرسبزیه در حاشیه کویر.

من جمله گل و گلکاری.

جمعه ی گذشته ، دوازدهم آذرماه ، شبکه دو ، مستندی رو که ساخته شفبع محمدخانی بود پخش کرد.

در این مستند زیبا و چشم نواز ( که به جشنواره سینما حقیقت هم راه پیدا کرده) رسمی از رسوم محلی شهر امیریه رو به نمایش گذاشته بودن.

شرح این رسم رو بر عهده ی وبسایت مربوط به همین رسم زیبا میگذارم.

فقط یک نکته بگم و زحمت رو کم کنم.

«گل» عنصر اصلی این رسم زیبا در شهر امیریه اس.

حالا سوال : چرا در حالیکه دزفول عزیز ما بزرگترین تولید کننده ی گل ایران محسوب میشه از داشتن چنین رسمی محرومه.

چرا در دزفول از صنعت قدیمی گلاب کشی ( مثل قمصر کاشان )حمایت نمیشه؟

چرا اینهمه جَوون ما ترجیح میدن سوار موتورهای 125 هندای دوترکه و سه ترکه در پارکها و خیابونای دزفول وقت گذرونی کنن ولی به عنوان مثال وارد صنعت پر رونق گل و یا گلابگیری نشن و این صنعت مظلوم دزفول رو که پتانسیلی جهانی در خودش نهفته داره ، دنبال نمیکنن؟

ممنون میشم که خوانندگان عزیز بازم توپ رو توی زمین مسئولین نندازن.( اون رو بجای خودش قبول دارم)

منظور من در این مثال ، سهم کمکاری و تنبلی خودمونه.

برگردم به عرض خودم...

رسم «گل غلتان» در شهر امیریه دامغان رو چرا به دزفول توسعه ندیم؟


                                       این شما و اینهم :          گل غلتان


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۹/۱۶
مهران موزون

نظرات  (۱۸)

بلور اشک
نیستان درنیستان داغداری
بلور اشک وآه و سوگواری
سربرنیزه و آهی به سینــه
برایم مانده تنها یادگـــاری

ساز فلک
فلک ساز غمی دیرینه می زد
دلم از دردو داغت پینه می زد
چومی دیدم سرت راروی نیزه
به روی گونه اشکم سینه می زد
مرکز شهر:
شِیدونه که بود و چه کرد؟!
سلام دوست عزیز،شرمنده که من یه مدته دیر به دیر میام نت،ولی به محض اومدنم به شما سری زدم تا رسم ادب رو به جا بیارم

=======
سپاسگزارم
۱۷ آذر ۸۹ ، ۰۸:۲۵ عبدالکوروش
دهه نوستالژیک!
۱۷ آذر ۸۹ ، ۰۸:۱۴ محمد مجیدی راد
سلام
جالب نوشتین
باید پتانسیل ها رو شناخت و در جهت پرورش اونا حرکت کرد
بهرحال باید یکی شروع کنه
متاسفانه دزفول شهر سرمایه داران کوره
و گرنه با این همه سرمایه دار ما هیچ نیازی به دولت برا سرمایه گذاری دولتی نداریم

بما سر بزنید
با "محرم و کودکی بروزم "
یا حسین
در مورد منشا’ بعضی از رسوم ماه محرم می توان به کتاب تشیع علوی وتشیع صفوی مرحوم دکتر شریعتی رجوع کرد.

======
ممنون
کامنت " سلام" خیلی برام جالبه! چطور نمیشه رسم جدید وارد زندگی مردم کرد؟! اون هم توی دزفول که مردم فوق العاده اکتیوی داره و کافیه از یه رسم، یه وسیله یا هرچیز جدید و خوب توی اون سر دنیا اطلاع پیدا کنن تا سریع الیر وارد زندگیشون بشه.نمونه ش انتخاب دزفول از بین شهرهای استان برای شهر الکترونیک شدن که مسئولین قابلیت تغییر سریع روند زندگی رو از بین مردم استان خوزستان فقط تو دزفولیها دیدند.
سلام خیلی جالب بود. ولی مگه میشه بعد از این همه سال یه رسم جدید وارد کرد؟ جالبه ولی سخته...
=======
چرا نمیشه؟
کافیه رسانه های جمعی شهر دست بکار شن و مردم رو برای راه اندازی چنین رسمای قشنگی بسیج کنن.
۱۷ آذر ۸۹ ، ۰۰:۳۸ عبدالکوروش
دوست خوبم از اینکه دلسوز شهر و دیار خودت و جووناش هستی خیلی خوشحالم.
من خودم مهندس کامپیوتر هستم ولی بعلت اینکه اینجا شغل مناسب با رشته و تخصصم رو نتونستم پیدا کنم الان شغل آزاد دارم.
پتانسیلهای شهر دزفول کم نیستن ولی کو پشتیبان؟ کو سرمایه؟
همین صنعت گل و گلاب که شما میفرمایین کم سرمایه نمیخواد.
قبول دارم که باید از یه جایی شروع کرد ولی بازار تقاضای دزفول خیلی بی حساب و کتابه. معلوم نیست آدم چطوری بایدکار کنه تا مردم راضی باشن ازش. هزار جور عیب و ایراد به کار آدم میگیرن این همشهری های نازنین!

========
قبول دارم که امید زیادی نیست به مسئولین شهر.
ولی قبول ندارم که باید دست و پا بسته موند.
داداش عزیزم ،
بنده بالای 17 شهر ایران رو زندگی کردم و میتونم یه قیاسی بکنم از حقیقت.
دعوت میکنم کامنت های «محمد» رو بخونید لطفا.
۱۷ آذر ۸۹ ، ۰۰:۲۱ مرتضی فخرالاسلام
دزفول شهر گله
اگه خدا عمری بده و در این زمینه یک تحقیق ارایه کنم عالی میشه
صد سال دیگر هم وام بنگاه زودبازده بدهند با این ناامیدی مهلک که هر روز خود مردم در اتوبوس و بقالی و سر چهار راه و مهمانی توی مغز هم تزریق می کنند راه به جایی نمی برد.
من منکر مشکلات و کم کاری مسئولان و سختی راه و ... نیستم. اما باید بپذیریم که هیچ از پتانسیل های خودمان خبر نداریم. چون نمی خواهیم خبر داشته باشیم. چون هیچکس جرئت نمی کند از اینکه «فلان کار فایده دارد» حرف بزند چون متهم به خوش خیالی و هپروت اندیشی و گیجی و بی اطلاعی می شود.
جمعی باید بیافتند جلو و این طرح ها را با چاشنی امید به جوانان شهرمان تزیرق کنند تا بچه ها احساس کنند که خوشان می توانند.
خدا بیامرزد ابو سعید ابوالخیر را ... یارو آمد ته مجلسش و گفت: «خدا رحمت کند کسی را که بلند شود و قدمی به جلو بردارد» شیخ از منبر آمد پایین که «تمام حرف ما همین بود»
یاحق

========
آفرین...آفرین
سلام علیکم
متاسفانه باید به یک علت اولیه برای «بیکار سازی» جوانان اشاره کنم. یک عادت غلط و مشمئز کننده که جز نابودی امید و سرزندگی هیچ چیز به دنبال ندارد.
نمی دانم کی بین مردم رایج کرده که هر جا می نشینند از «بدی اوضاع مملکت» می نالند -بخصوص مسن ترها- و از مشکلات و مصائب حرف می زنند از قیمت روغن بگیر تا نحوه برخورد مسئول روابط عمومی شرکت برق ... بقیه هم تحریک می شوند و هر کس با ذکر «اینا که چیزی نیست» از هر گوشه زندگی اش دردی فجیع تر و فاجعه ای عمیقتر مرتبط با موضوع سراغ دارد رو می کند تا کسی حس نکند در قافله مصیبت دیده ها از ایشان جلوتر است!
متاسفانه این ماراتن پر شور که برای روحیه هر کسی مضر است جلوی چشم چهارتا جوان صورت می گیرد. بعد می بینی جوانتر ها به جای اینکه هر روز صبح شان را با یک ایده تازه و روحیه با نشاط شروع کنند لنگ ظهر می روند سراغ ابوی محترم و تقاظای پول تو جیبی یا حداکثر پارتی بازی ای به دوست و آشنا ها تا بلکه آقازاده در امور زندگی لنگ نمانند!
بعد می گویند چرا جوان های ما یک درصد توکل قدیمی ها را ندارند. خوب خودمان داریم آنها را از دار و دنیا نا امید می کنیم. اینهمه توی ماهواره و اینترنت و روزنامه های دلسوز اصلاح طلب می خوانند بس نیست برایشان؟ وقتی هر مشکل و مصیبتی را توی سر دولت می زنیم آیا می شود امید داشت که خود مردم آستین بالا بزنند و مملکت شان را بسازند؟
جالب اینکه یک بنده خدایی از اصفهان آمده بود خوزستان و به همشهری های ما فرموده بود «اینجاها پول ریختس، کسی نیست جمع کنه».

=========
به شما افتخار میکنم آقای کوره پز
به شما و طرز فکرتان درود میفرستم.
زاویه نگاهی که در این مطلب دارید همانا سوز دل دیسون است.
راست می گی
والا ما که رفتیم قمصر دیدیم شهری کوچیک که فقط یه ساندویج فروشی داره و به گفته ی محلی ها مرکز شهری نداره و بین باغهاشون فقط خیابون هست و مغازه...
به کمال تعجب دیدیم که چقدر از پتانسیل های این شهر استفاده شده.
به محض ورود ما به جاده ای که به طرف شهر می رفت موتور سواری به کنار شیشه ی ماشین اومد و از ما خواست به باغشون بریم.
ما هم رفتیم
همین که رسیدیم از ما استقبال شد به ما شربت و میوه دادند و ما رو دعوت کردند روی تختهای تو حیاط بشینیم که از زیرشون آب چشمه رد می شد
و همه ی اینا برای فروش بیشتر.

=========
حاجی جان فقط مسئله فروش بیشتر نیست ، بلکه فرهنگ مهمان پذیری لازم رو هم دارن. روحیه تعامل و «ارتباط درست » با ایرانگردان و جهانگردان.
سلام جناب مهندس
واقعاَ گل گفتی و در سفتی. خواندش لذت آفرین است و دیدن عکسهایش مسرت بخش.محرم نزدیک است و شور حسینی در پیش اما بعضی مراسم با محرم نامرتبط. میشود تدریجی قسمتی را حذف یا جایگزینی برای آن پیدا کرد.
گفتی دزفول شهر گل است و گلاب. با الهام از این پست:
همانطور که در سوگ عزیران دسته های گل در مراسم ختم و یا مزار می بریم .چه خوب است در عزاداری محرم مثلاَ بجای بستن شال نذری به علم ها و یا دادن شال نذری به نوحه خوان ها و همراهانشان ،بسته ای یا دسته ای گل را به نوحه خوان یا هییت عزادار هدیه کرد که علاوه بر اجر معنوی ممکن است این چند خاصیت را هم داشته باشد :
رونق فروش انواع گل و در نتیجه تولید بیشتر و متنوع تر آن، اولاَ
ایجاد رسم و آیینی گلی ،دوماَ
حذف یک روش و جایگزنی بهینه ،سوماَ
تولید فضای معطرگلی در مسیرهای عزاداری ،چارماَ
ایجاد روحیه لطیف گلی در عزاداران ،پنجماَ
و بقیه اش با دیگران ...
======
براستی یکی از تاسف های عمیق بنده همین مغفول ماندن پتانسیل صنعت گل در دزفول است.
۱۶ آذر ۸۹ ، ۰۹:۳۳ سعیدی راد
سلام. مطلب مربوط به حضرت عباس را خواندم. این را هم... دست مریزاد.
سلام
درمورد انجام رسوم من معتقدم ابتدا باید آسیب شناسی بشن.حالا آیا رسومی که درمحرم برپا می شوند درست هستند؟می دانیم که باپیشرفت تکنولوژی خواه ناخواه این رسوم هم دستخوش تغییر می شوندحال آیا یک چیزی مثل به روزرسانی این رسوم ممکن است ؟و خلاف اعتقادات محسوب نمی شوند؟
من به یک نکته جالب اشاره می کنم .هنوز خودمان هم مانده ایم :یک سال اعلام می کنند علم ها رابیرون نیاورید وسال بعد می گویند مشکلی ندارد.تمام این سالها عکس های امام ها در خانه های مردم بوده وحالا آن رامنع می کنند (البته بادلایل خاص خودشان). راستش این تضادها باعث خیلی ابهامات شده.
معتقدم ورود یک رسم هم درزمان خودش به آرامی صورت می گیرد وهیچ گریزی نیست.مثل تغییر رسوم عروسی که این روزها آنچنان متغیر شده که اصلش دارد فراموش می شود.

========
فرمایشتون یه جاهاییش کاملا درسته و یه جاهاییش قابل بحث و نقده.
وای ما چقدر این حقمون هی ضایع میشه
سلام
متاسفانه عادت غلطی که برای خیلی از انسانها وجود داره تعصب بیجا روی قومیت هاست. این تعصب که -خودم خیلی جاها شاهدش بودم- حتی باعث میشه که نخواهیم رسم و رسومات زیبا رو از قومیت ها و ملت های دیگه بپذریم
اما اینکه چرا جوانهای دزفولی دنبال صنعت گل و گیاه رو نمی گیرند:
آقای موزونی باور می کنید خیلی از دزفولی ها خبر ندارند که شهرشون یکی از قطب های پرورش گل در کشوره؟ وقتی حتی خبر ندارند چه انتظاری ازشون میره؟

یه نکته هم بگم که شاید زیاد ارتباطی با متن نداشته باشه:
با عرض پوزش از اونهایی که -مثل خودم- سر کار درست و حسابی نیستند باید بگم من به بیکاری اعتقادی ندارم. آدم بیکار نداریم؛ بی عرضه چرا!!
اگه بگیم "کار مطابق با رشته ی تحصیلی" یا "کار پر درآمد و کم هزینه" پیدا نمیشه، میشه گفت بله، به اون معنا بیکاری هست. ولی اگه ملاک فقط به دست اوردن رزق حلال برای رضای خدا باشه هیچ کس بیکار نمی مونه. تازه خدا خودش گفته به رزق حلال برکت میده! تازه تر خدا خودش فرمان به هجرت داده. ایکاش جوونهای دزفولی و اصلا همه ی جوونها بیکاری رو بهونه ی تنبلی قرار ندن و یکم بیشتر به خدا اعتماد داشته باشن. به خدا "روزی رسون" خداست! به "هو الرزاق" فقط اعتقاد نداشته باشیم، اعتماد داشته باشیم!

=======
احسنت