انالله و انا الیه راجعون
گفت ای چفیه سپیدت می کنم
چون سپیده دم شهیدت می کنم
گفت: رنگت شد نشان استخوان
همنشین حنجر مولاییان
رنگ نور و رنگ نور ونور باش
روشن شبهای تار هور باش
لاله را در چفیه پرپر خواستند
چفیه را در خون شناور خواستند
آسمان از درد غیرت چاک شد
چفیه از بالا سفیر خاک شد...
روح بلند حاج محمدعلی ذاکریان زاده ( جانباز شیمیایی) به ملکوت اعلی پیوست.
داغ دزفول تمامی ندارد و ایضا صبر دزفولی های صبور.
خدایا تو شاهد باش که ما اگر همراهان بدی نبودیم برای شهدا ، بازماندگان خوبی هم نیستیم.
خدایا ما را پیش از آنکه بمیرانی زنده گردان.
خدایا تو بهترین گواه بر 270 ماه زجر جسمانی شهید ذاکریان زاده بودی ، تو را به جلالت قسم ، آنچه از سیه روزی ها و سیه کاری های ما میدانی را مکتوب مکن و مکتوم دار که تویی ستارالعیوب حقیقی.
بارالها ، تو میدانی که جانبازان شیمیایی ما ، سینه شان فقط مأمن گاز خردل نیست ، بلکه هر نفسشان که فرو میرود ممد حیات و عزت ابدی ایران است و چون بر می آید ، ضامن امنیت ملی این سرزمین.
پروردگارا ،
تو را به قریب به سیصد میلیون نَفَس پاکی که شهید ذاکریان زاده در این 22 سال کشید قسمت میدهم ، شر دشمنان و کوردلان داخل و خارج ایران را از سر فرزندان این مُلک کم کن.
***
دو خواهش از یاران دیسون
اول : یکی از شما عزیزان ، بنده را شرمنده سازد و فردا صبح خود را تابوت شهید ذاکریان زاده رسانده و از طرف من روسیاه ، گوشه پرچم سه رنگی را که روی تابوتش کشیده اند بوسه زند.
دوم : به همه شماعزیزان یادآوری میکنم ، اگر فردا در تشییع جنازه ی شهید ذاکریان زاده، به این فکر فرو رفتید که : « ای کاش تا این جانبازان عزیز و مظلوم زنده اند قدرشان رابدانیم » معطل نکنیدو در همان مراسم تشییع ، سراغی از شهید زنده ، جانباز سرافراز ، حاج عزیز صفقلی پور بگیرید که مطمئن هستم اگر در بستر جانبازی نباشد ، حتما در مراسم فردا خود خواهد رساند.
خدا میداند این برادر نیز سالهای سال است چه مشقاتی برای مداوای خود ، بین دزفول وتهران میکشد؟
خدا میداند که زمین و زمان شرمنده ی انفاس این عزیز است و ایضا همسر فداکارش.
شما را به خدا کسی اگر در مراسم فردا ، حاج عزیز را نیز زیارت کرد روی ماهش را از طرف بنده بوسه بزند و سلام حقیر را به ایشان ابلاغ نماید.
السلام علیک یا اباعبدالله
تشییع پیکر پاک شهید : فردا صبح (سه شنبه) ساعت 9 از مقابل آستان مقدس حضرت سبزقبا(ع)
خدا قوت ببخشید نیستم
نمیدونستم با حج عزیز رفیقی؟!!
من ارتباط بسیار بسیار نزدیکی باهاش دارم
یه عکس ازش براتون می فرستم (میگردم اگه داشتم دونفره از خودم و خودش)
یه مطلب می خواهم در خصوص هییت عاشقان کربلا کار کنم و در اون حاج عزیز رو معرفی کنم
همینجوری گوشمو می پیچونه !! نمیذاره
یا علی
==========
نمیدونم چقدر این حس و حالی رو که عرض میکنم درک میکنید :
من خیلی به حاج عزیز ارادت دارم
و هربار که میام شهر به خودم قول میدم که سری بزنم خدمتش.
ولی وقتی میام ، پام به رفتن نمیاد....
میدونید چرا؟
ازش خجالت میکشم.
خحالت میکشم که چرا برای کاهش دردهاش نمیتونم کاری کنم.
خجالت میکشم که بجز پرسیدن حالش ، هیچ گل دیگه یی نمیتونم به سرش بزنم.
به خودم میگم : مردشورتو ببرن مهران..... آخه تو چه ایرانی هستی؟ چه دزفولی هستی که هیچ کاری ازت برنمیاد برای حاج عزیز و امثال حاج عزیز انجام بدی.
اوج هنرم اینه که وقتی یادش میفتم تو دلم میگم : حاجی ! روحی فداک.
یه عکس بفرستین توی دیسون کارش کنم. دعاتون میکنم داداش.