دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

امام خامنه ای (مدظله) : اگر یک ملتى احساس عزت نکند، یعنى به داشته‌هاى خود - به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفباى خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود - به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزى ندارد، این ملت براحتى در چنبره‌ى سلطه‌ى بیگانگان قرار میگیرد.

نگاهی به «خانه اجدادی»

شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۸۹، ۰۹:۵۵ ق.ظ

بازم طولانیه این پست ، شرمنده ی اونایی که حوصله شون کمه :

چندی پیش ، آسِد مرتضای سبزقبا ، قول داد که یه نسخه از فیلم «خانه اجدادی» شو برام بفرسته که این محبت رو کرد و چند روز پیش چشمم به جمال فیلم نازنینش روشن شد.

فکر کردم که چطوری میتونم این محبتشو جبران کنم؟

دیدم بهترین کار ، زانو زدن در محضر خود فیلمه ( منظور ، نوشتن نقد فیلم )

من عادتم اینه که وقتی در خصوص یه غذای پخته شده ، بی تعارف نظر میدم چون صداقت رو شرط اول نظر دادن میدونم.

واسه غذای فرهنگی روح انسانها (فیلم) خیلی بی تعارف ترم.

اما احتیاط هم شرط واجبه.

ممکنه سازنده ی اثر خیلی حس خوبی نسبت به نقد بی رو در بایستانه نداشته باشه.

برای همین به سید زنگ زدم و حالی بردم از صدای اتوکشیده و قشنگی که داره.

خلاصه اش اینکه ، پهلوون مرتضا اجازه داد قلم دست بگیرم و یه نقد خودمونی به کار قشنگش بزنم.

این شما و اینم نقد خودمونی و ضعیف بنده :


نگاهی به «خانه اجدادی»

نقد محتوایی :

نزدیک به یک دهه است که سیر انقراض فرهنگ های فولکلور در سراسر ایران رشد و شتاب بیشتری به خود گرفته است. این سیر در حقیقت نتیجه ی سیلی است که در ، دو یا سه دهه پیش قابل کنترل (تاحدودی) بود و البته جدی گرفته نشد .

آنچه که اکنون شاهد آن هستیم نتیجه ی همان « آش بی توجهی» است که با دست خودمان پخته ایم.

«خانه اجدادی» به ظاهر فیلمی است ساده و بی تکلف از عشقی که در کودکی شکل گرفته و پس از دادن اولین شکوفه زندگی دو دلداده ، این عشق با مرگ ناگهانی عاشق و معشوق ، ابدی میگردد.

نگاهی دقیقتر به «خانه اجدادی» بیانگر این است که حضور راوی داستان (فرزند عاشق و معشوق) در رُستنگاه عشق پدرومادر ، بهانه یی است تا ما را با «فلاش بک» به چهاردهه قبل برده و ابعادی عاطفی و نوستالژیک از زندگی روزمره نسلهای گذشته را برای آنان که درکی از آنگونه زندگی ندارند  و یا به فراموشی سپرده اند به نمایش بگذارد.

سیر روایی قصه بخوبی اثبات میکند که نویسنده ی داستان دلی پر درد و حرف در این خصوص دارد که در محدوده ی یک فیلم کوتاه تصمیم دارد همه را بیان کند و شاید همین نکته ، اصلی ترین نقظه ضعف داستان محسوب شود.

بازیهای محلی ، اعتقادات مذهبی و اذکاری که براحتی بر زبانها جاری بود ، انس با قرآن ، مراسم بیرق زنان و فلسفه آن ، انس با شواددون ، آهنگین بودن گفتارها و اشعار محلی ، مدل قلیان کشیدن ، شغلهای سنتی همچون ماهیگیری ، معماری سنتی دزفول ، حنازدن کودکان و عشق های پاک زمان کودکی.



اینها بیشتر نکات و استناداتی است که در قالب یک عشق کودکانه ، سید مرتضا سبزقبا (نویسنده داستان) سعی در گفتن آنها دارد.

خب البته «موجزگویی» امری است ممدوح که گاهی ممکن است برای رعایتش ، گرفتار اشتباه ،کم گویی یا ناقص گویی شویم.

نکته ای که کم و بیش در داستان «خانه اجدادی» اتفاق افتاده است.

درست است که ملکه ذهن و زبان دزفولی ها این جمله بود : «صلواتِ فرسن».

اما این جمله بیشتر از سوی بزرگان و پیران به یکدیگر صادر میشد تا جوانان به کودکان.

خانه یی به عظمت خانه سوزنگر (لوکیشن) که در فیلم به عنوان خانه اجدادی به تصویر کشیده شده ، سنخیتی با قشر ماهیگیر آن زمان ( که از اقشار آسیب پذیر جامعه بودند) ندارد.

از سویی مشخص نیست که مادر جوان دخترک را چرا یکی از جوانان خانواده ، «دایه» خطاب میکند؟

دهه چهل شمسی طلیعه ی ورود واژه یی بنام «مامانی» برای مادران جوان ، خصوصا ساکنین خانه های بزرگ و شدادی دزفول (متمولین) بود ، کما اینکه مادر دخترک همین واژه ی «مامانی» را خطاب به فرزند بکار میبرد.

نویسنده برخی نکات ریز اما نسبتا مهم را از قلم انداخته است.

نام هاون بزرگ و چوبی که در آن برگ درختان کُنار را می کوبند چیست؟ ( منظور جَوَن است)

برخی جمله بندی ها ( چه دیالوگ چه نریشن) یا ترکیب بندی درستی ندارند یا مناسب سن و سال کاراکترها نیستند.

اگر سیر قصه طوری نوشته میشد که یکی دو سکانس هم پسرک کنار رودخانه به بازی میپرداخت جنبه فولکلوریک داستان قوت بیشتری داشت.

آنجا که راوی در ذکر تاریخ تولد خویش میگوید : «به این دنیا تشریف آوردم» واژه ی «تشریف» در این جمله به دلایل مختلفی که به ذهن مخاطب القاء میکند کاملا نامانوس بوده و سرجای خودش نیست.

دیالوگهای پیاپی و بی وقفه ی پسرک عاشق در پشت درب اتاق برای معشوق کوچولوی خویش ، از ساختار منطقی و منطبق بر سن پسرک همخوانی ندارد کما اینکه منتظر پاسخ های دختر نمی ماند و اشعار عاشقانه ی خود را میخواند.

شنونده ی قصه در پایان داستان مجبور است دست به دامان حدس و گمان شود که منظور از تاکید بر عدد «پنج» در کوزه ها، بیرق ها ، انگشتان دست بچه ها و نهایتا شعر پنج هجایی پسرک چیست؟

( شاید بنده مخاطب باهوشی نبوده ام) شاید هم اشاره به پنج تن آل عباست.

از حق نباید گذشت که تم کلی قصه ی خانه اجدادی تم مناسب و تاثیر گذاری است.

یک قصه حسی و نوستالژیک با ضرباهنگ جلوه های عاطفی در زندگی سنتی و فولکلور دزفول.

نقد فنی فیلم :

مهم ترین نکته یی که نمایش فیلم خانه اجدادی لو میدهد این است که :

کارگردان ، سواد کلاسیک سینما را بخوبی داراست اما دستش از ابزار لازم بشدت تهی است.

به بیان دیگر آشکار است که سبزقبای 22 ساله ( هفت سال پیش) خانه اجدادی را با دست خالی ساخته است.

لذا اگر انصاف ملاک بحث باشد ، خرده گیری بر فیلم خانه اجدادی نهایت بی انصافی است.

اما چاره چیست؟

کارگردان متواضع و فهیم این فیلم بر گُرده حقیر گزارده اند که آنچه را که درک میکنم بگویم.

اما بعد...

صدا : به جرات میتوان «صدا» را مهمترین ضعف فنی فیلم دانست.

متاسفانه صدابرداری و صداگذاری بسیار ضعیف ، زحمات کارگردان را در زمینه های دیگر این اثر دلنشین ، تحت الشعاع قرار داده است.

آنگونه که حس میشود و خود سید هم اذعان داشت ،صدابرداری سرصحنه توسط میکروفون خود دوربین (گان) انجام شده و میکروفون خاص دیگری وجود نداشته اشت.

اما نمیدانم چرا با گذاشتن صدای ممتدی شبیه صدای «هورن» هم در ابتدای فیلم و هم در انتهای فیلم این همه به فرار گوش های مخاطب اصرار ورزیده است؟

در تیتراژ پایانی ، کشیدن آرشه ویولون مربوط به آهنگ «سرپل دسفیل» دقیقا سرجای خویش است و با القاء حزین مرگ عاشق و معشوق قصه ، همراه میشود و ایضاء صوت گیرای «مانده ی میوه چی» در خواندن مارضایی.

لکن باز هم میکس صدای گوش خراش و کاملا نامانوس هورن روی تیتراژ ، ذوق شنیداری مخاطب را تحت الشعاع قرار میدهد.

خانه اجدادی یک فیلم احساسی ، عاطفی است لذا دلیلی ندارد تا فونت نوشته های «عنوان بندی» و «تیتراژ پایانی» را فونت مخصوص برنامه های طنز انتخاب کنند.

راوی داستان وقتی به خانه اجدادی پای میگذارد خانه کاملا بایر است.

وقتی فیلم فلاش بک به زمان دایر بودن خانه میخورد ، ضعف طراحی صحنه نتوانسته «دایر» بودن خانه را القاء کند.

اشتباه نشود ، ضعف طراحی صحنه مربوط به خالی بودن دست کارگردان است نه ضعف دانش فنی وی.

نور در فیلم خانه اجدادی نیز تعریف چندانی ندارد ، حقیقت آن است که سید مرتضی سبزقبا در فضای باز و نور عادی بهتر عمل کرده و از عناصر سایه روشن طبیعی بهره بهتری برده است.

نوری که در شوادوون چیده شده است شاید ضعیفترین بخش نورپردازی فیلم باشد.

و اما بازی بازیگران و ...

قوی ترین نکته در این بخش ، همانا انتخاب بازیگر دخترک است که میمیک کودک مورد نظر ، نمونه ی بارزی از چهره ی یک دختربچه کلاسیک دزفولی است.



هرچند که چهره ی پسرک نیز به چهره ی پسرکان آنزمان نزدیک است لکن انتخاب عاشق کوچولوی قصه ، توازن کاملی با نقش روبروی خویش ندارد.

هر چه باشد آنها دختر عمو و پسر عمویند و وجه تشابه یی در فرم چهره باید داشته باشند؟

بازی پدر ماهیگیر پسرک کاملا تصنعی است.

«دیزالو» نماهای بیرونی از خانه های قدیمی در ابتدای فیلم ، سنخیت با جنس فیلم نداشته و بیشتر شبیه مستندهای گزارشی است.

نریشن آغازین فیلم لحن و تونالیته یی شبیه نریشن فیلمهای مستند با موضوع محیط زیست را دارد تا روایتگر قصه های عاطفی و خانوادگی.

سید مرتضی سبزقبا برای رعایت دکوپاژ صحیح و میزانسن خوب در خانه اجدادی نهایت تلاش را بخرج داده است و صرفنظر از میزان موفقیت وی در این دو شاکله اصلی ، باید بر دست همت وی در آنزمان که 22 سال بیشتر نداشته است بوسه زد.

وجه ضعف بینی در این نقد قویتر بود قبول دارم.

اما یادمان باشد که خانه اجدادی سید مرتضی سبزقبا ، نمونه یی کوچک از همان خانه اجدادی اصلی ( دزفول) است.

فیلم خانه اجدادی را سه مرتبه تماشا کردم و میدانم که هراز گاهی نیز به تماشای مجدد خواهم نشست و خسته هم نخواهم شد چرا که «خانه اجدادی» گمشده ام را به تصویر کشیده است.

یکی از جوانب تحسین برانگیز این فیلم در تشویق قشر جوان دزفولی و تزریق روحیه امید برای خلق آثار فاخر هنری اینچنین است.

شما نیز ببینید خانه ی اجدادی را.

                                                و سلام بر دزفول

به اطلاع میرساند : آقای سید مرتضی سبزقبا فرمودند برای چگونگی دریافت فیلم خانه اجدادی به وبلاگ ایشان مراجعه شود.

به سهم خودم از ایشون تشکر میکنم که درخواست خوانندگان دیسون رو اجابت فرمودند.

وبلاگ ایشون :   http://www.smsfilm.blogfa.com




موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۸/۲۹
مهران موزون

نظرات  (۲۷)

۰۵ آذر ۸۹ ، ۱۰:۱۴ سهراب افشار
بروزم با :

« آرامش،تواضع،خونسردی و ادب ماهیان ستودنی است»

http://adibshenas.wordpress.com
بروزم با : ((آقای مهران بقایی با طفره رفتن راه بجایی نمیبرید))

تشریف بیاورید

http://adibshenas.wordpress.com
۰۴ آذر ۸۹ ، ۰۱:۱۷ محمد مجیدی راد
سلام
کلک بی کلک بروز شد
" تکمیل دین خدا صرفا با اعلام دوستی" ؟
مطلبی درباره غیر خم
بما سر بزنید
سلام
خسته نباشید
به روزم
۰۳ آذر ۸۹ ، ۰۲:۵۶ فارسی زبانان
سلام. سر بزنید و شعر هفته را انتخاب کنید .
سلام
عید میلاد امام هادی(ع) مبارک
سلام
با مطلب :
پیشرفت و آبادانی یک تمدن را فدای تعصبات بی جا نکنید
وبلاگ استان شدن شمال خوزستان به روز شد...
www.ostandezful.mihanblog.com
سر بزنید و نظر خود را عنوان فرمایید
خطاب به اقای مسعود :
1- کامنت شما سه قسمت است که دوبخش آن عمومی و یک بخش آن را خصوصی نوشته اید ، لذا بنده سردرگم هستم که باید تمام مطلب را خصوصی تلقی کنم یا قابل اعلام عمومی؟
2- از آنجا که این حق برای صاحب وبلاگ محفوظ است که کامنت های غیر خصوصی را نیز تایید بکند یا نکند ، خواهشمندم وبلاگ یا وبسایت خود را نیز درج بفرمایید تا برای باقی مخاطبان وبلاگ مشخص باشد که چه شخصی این مطلب را نوشته است و بنده بتوانم آنرا علنی سازم .
3- مطلب شما مملو از «پیشداوری» در مورد اینجانب و گونه افکار و زندگی و اختیارات شغلی ام میباشد. و «پیشداوری» های بدون اطلاعات ، دقیقا نقطه ضعف بنده است و خب هر کسی هم نقاط ضعفی دارد. با این وجود حاضرم پاسخ مطالب شما را بدهم به شرط انکه کامنت شما از قالب «ناشناس بودن» خارج شود.
4- البته راه دیگری هم هست : کامنت شما عمومی منتشر نشود در عوض شما ایمیل بدهید تا پاسخ خود را خصوصی برایتان ارسال کنم.

5- اگر هم صرف شنیدن حرفتان ، برای بنده کامنت گذاشته اید که هیچ!
موفق باشید
جناب آقای موزون امیدوارم که در دید و بینش و منش و فرهنگ هم موزون به معنای دزفولی اش باشی . لطفاً خودت یک بار دیگر نقدت را با این دید بخوان که تو جناب موزون نیستی و فردی هستی در گوشه دیگری از ایران یا دنیا ؟ آنوقت چه فکر خواهی کرد ؟
امیدوارم که این موضوعات را حمل بر بی ادبی نفرمایی . حقیر نه ضد انقلاب است و نه بی دین . بلکه زمین خورده انقلاب است . و برایش بقول سرود مرحوم نوری چه سفرها کرده و چه رنجها کشیده است . هشت سال اسارت در زندان های بغداد و اردوگاههای عنبر و جناح در رمادی عراق را صبورانه تحمل کرده است . بیش از هشت ماه در آنجا بعنوان مفقودالاثر بوده است . 45% ناقابل جانبازی دارد. خدا شاهد است این ها را هم به زور بخودم تحمیل کردم بگویم که خدای ناکرده حمل به فکر دیگری در جنابعالی نشود . معتقدم عمری را که بعد از آزادی دارم اضافی است چرا که در موقع دستگیری سربازان عراقی در روی خاکریز می خواستند ما را اعدام کنند ولی نشد . درد دین ، آبادانی کشور ، پیشرفت و نوآوری را دارم و از اعوجاجات شدیداً دلگیر . دوست دارم شهرم و در نتیجه کشورم آباد و مردمم فرهیخته شوند . خدا می داند که تمام مشکلات زندگی هر کس در آزادی به اندازه یک شب در زندان و یا اسارتگاه دشمن نیست . زیاده روی کردم ببخشید
در ابتدای صفحه وبت عکس فردی است که پشت دوربین بزرگ و مجهزی است . احتمال دادم خودت باشی . برادر عزیز اگر دست به دوربین هستی و در صدا و سیمایی و اگر تعداد دیگری از همشهریها هم در همانجا همکارت هستند پس چرا راجع به عشقت ، شهرت ، وطنت ، مسقط الراست فیلم های خوبی نمی سازید که از آنجا پخش شود که اثرش از هزاران سایت بیشتر است ؟ و چرا تلویزیون به این شهر توجه چندانی ندارد؟ رییس هم که ظاهراً هم شهری است ! پارتی برای یک شهر که از این کلفتر نمی شود !
اگر دزفول دین خود را به انقلاب ادا کرده ، که حقاً هم کرده است . اگر دزفول پایتخت مقاومت ایران است . اگر دزفول ... چه فایده دارد ؟! فقط در حرف و شعار !
همکاری داشتیم که همیشه این جوک را بیان می کرد می گفت در زمان طاغوت می گفتند : جهت رفاه حال فرهنگیان مبلغ دو هزار تومان به حقوق شرکت نفتی ها اضافه شد ! درست داستان ماست . این شهر فلان است و فلان است و فلان ، اما خیرات و برکات و مبرات برای دیگران .
حناب آقای موزون ، تقریباً همه مطالب و نوشته ها و همه کامنت هایت را خوانده ام . با عرض معذرت و عذرخواهی پیشاپیش معلومم شد آدمی عصبانی المزاج هستی که اصولاً از انتقاد و نکته ها دلگیر می شوی و فکر می کنی آنچه می گویی و می اندیشی بطور کل درست است و اگر دیگری چیزی گفت خطاست و یا خدای ناکرده دگر اندیش . امیدوارم که اشتباه برداشت کرده باشم .
جناب آقای موزون میدانی که وبلاگ یعنی انشایی در سطح جهان ، همانطوریکه آقای حسین جولهر در بیرمنگام انگلیس آقای مهران بقایی را در دزفول پیدا می کند . فکر نکن که خوانندگانت فقط آن چند نفر همیشگی هستند که برایت کامنت می گذارند و باهم بده بستان دارید و خوشحال از تحسین همدیگر .
۳۰ آبان ۸۹ ، ۲۲:۳۲ مرتضی سبزقبا
سلام بر جناب موزون دوست و برادر عزیزم .
سلام بر شما دوستان نادیده ی دیگرم . از محبت شما شرمنده شدم اما به مهر شما می بالم .
خانه ی اجدادی فقط و فقط گوشه ای از فرهنگ و آداب و رسوم مردم خوب دزفول است . فقط اندکی از فرهنگی که همه ی ما به آن می بالیم . 9 سال پیش با همیاری دوستان خوبم این فیلم را با بضاعت اندک ام نوشتم و به تصویر کشیدم . هر چه هست تقدیم شما باد . همواره از انتقادات شما استقبال می کنم و بهره می برم . مشتاقم تا نظرات شما را با جان و دل بشنوم .
خانه ی اجدادی با همت دوستانی تولید شد که همیشه مدیون شان هستم . در کمال شگفتی اما برخی ها یاری شان را از من دریغ کردند و .. نه بگذریم . هیچگاه اهل گله نبوده ام . از آنهاییکه ما را یاری ندادند نیز متشکرم .
فرموده اید چگونه این فیلم را ببینید ؟ باعث افتخار من است که شما خانه ی اجدادی را ببینید . مشتاق این ام . راهی که به ذهن من می رسد این است : دوستانی که ساکن دزفول هستند می توانند محبت کنند و به دفتر انجمن قصه ی دزفول مراجعه کنند . به تعداد کافی دی وی دی فیلم را در اختیار انجمن قرار می دهم . نشانی دفتر را که می دانید :( دزفول.خیابان دکتر شریعتی.کوچه شهربانی قدیم.جنب عینک سازی مهر.دفتر انجمن قصه )
اما دوستان دیگر لطف کنند و در صورت تمایل در وب من مساله را مطرح کنند . با مشورت هم راهی برایش می یابیم .
باز هم از همه ی شما ممنونم .. همچنین از جناب مهران موزون عزیز .
درود بر شما .
یا حق .

=====
شما بسیار محبت دارید سید.
آقا سلام برشما
مارا نیز لینک بفرمایید
ضمنا نقد خوش فرمی بود
سید مرتضی هم خسته نباشد
۳۰ آبان ۸۹ ، ۱۰:۴۴ محمد مجیدی راد
سلام
شخصا از زحمات آقای سبزقبا و موزونی عزیز ممنونم
تنها دیکته نا نوشته است که غلط نداره
باید نوشت و آموخت و به دیگران یاد داد
همگی برقرار

کلک بی کلک به روز شد
" خجسته دلان "
تاملی در خصوص سریال خوش نشین ها
بما سر بزنید
۳۰ آبان ۸۹ ، ۰۶:۲۱ مردی از سرزمین افتاب
این فیلم رو از کجا میشه گیر اوورد؟ ایا به شبکه خوزستان داده شده یا تا حالا پخش شده
الان یه سری فیلم چند قسمتی کار اقای پیمان ماندگار هست که تو ابادان پر شده واقعا عالین در حالی خیلی ساده به نظر میرسن تو این چند روزه هم چند قسمت از شبکه خوزستان پخش شد اگر دیده باشید
باید به این اثار بومی بیشتر اهمیت داده بشه چون شخصی که توی یه شهر زندگی میکنه با ساخت فیلم بهتر میتونه جنبه های فرهنگی و اجتماعی و همچنین معضلات اونجا رو در قالب های مختلف به تصویر بکشه
سلام
امیدوارم نقدتون مورد استفاده ی سازنده ی فیلم در فیلمهای بعدیش باشه
سلام
این از اون پست های اعصاب خرد کن بود!
راست می گم دیگه
مثل اینه که درس نخوندی و پا میشی میری سر کلاس
یا اینکه پنج کلاس سواد داری و تو بحث دو تا فوق لیسانس فیزیک هسته ای شرکت می کنی
منم می خوام فیلم رو ببینم

=====
سر بسرم نذار آبجی.
اونی که بیسواده منم نه شما.
۳۰ آبان ۸۹ ، ۰۲:۳۷ محمد از دزفول
سلام ممنون از مطالبتان براستی دزفول به داشتن چنین بچه هایی باید افتخار کند وبدون تعارف باید بگم که مرتضی مردی متین ومودب ودوست داشتنی وهمیشه از نقد های کارشناسانه اش درمورد فیلمهابسیار لذت برده ام بازم ممنون بخاطر مطلبتان این کار شما جای تقدیر دارد موفق باشید وبه ماسر بزنید.

======
زنده باشید و پایا
سلام... فیلم رو هنوز ندیدم و البته نمی دونم که چطور می تونم گیرش بیارم و ببینمش! ولی با تفسیری که شما کردین باید جالب باشه .
یه نقدی بر نقد شما داشتم البته با اجازه! اون قسمت که به عنوان "دایه " ایراد گرفته بودید! دور و برمن پر از آدمهای متولد دهه 40 ، 50 و حتی شصته که به ماماناشون می گه " دایه " ، " دا" ، " ممه" و اصواتی از این قبیل. پس نمیشه این رو یه اشکال به فیلم دونست. یه نکته جالب! اکثر پسرهای دزفولی که تو خونه به پدرشون می گن "بابا" حالا که به سن جوونی رسیدن شرمشون میشه در جمع این اسم رو به کار ببرن و و به جاش از لفظ " بووه" استفاده می کنن! و مقصر این شرم خود پدر و مادرها هستند که نمی دونم چرا از لهجه قشنگ دزفولی یه جورایی فرار می کنن

======
یا شما درست التفاط به عرض بنده نداشتین یا عرض بنده الکن بوده.
در سکانسی از فیلم ، یکی از جوانان خانواده (حدود بیست سال سن) میاد توی حیاط و به دخترک 10 ساله میگه که برو شوادوون «دایه» منتظرته.
خب حالا توجه داشته باشید :
مادر دخترک زنی جوان است.
مادر دخترک خودش برای دخترک لفظ «مامانی» را بکار میبرد.
مرد جوان اگر به دخترک میگفت که : برو «دایه ات» کارت داره.
میتوانستیم بپذیریم ، چرا که جوان از منظر خودش و مادرش که یک نسل پیشتر هستند سخن گفته بود.
اما به دخترک میگوید : رو شوادوون پیش دایه.
بدین معنا که مادر جوان دخترک کلا دایه صدا میشود.
در حالیکه دخترک یکی یک دانه است و مادرجوان دخترک ، زنی از نسل اولین مامان های دزفولی در دهه چهل نمایانده میشود.

((( بهر شکل از کامنت شما تشکر میکنم )))
سلام
سپاس...
و سلام بر ایران...سلام بر دزفول...
محتاج دعاییم
علی علی
سلام برادر
متاسفانه هنوز این فیلمو ندیدم
اما در کل یه چیزایی درموردش میدونم
مخصوصا اینکه یکی از دوستانم هم در این فیلم یه بازی کوچیکی هم داره
ان شا الله که زودتر به دستمون برسه
راستی قالب جدیدتون هم مبارک باشه
یا علی
سلام
با تشکر از نقد شما
برقرار باشید
و درود بر دزفول
۲۹ آبان ۸۹ ، ۲۲:۰۷ مرتضی سبزقبا
سلام جناب موزون عزیز .
از لطف و محبت شما ممنونم .
همیشه و همواره از نقد فیلم هایم بهر ه ها برده ام . از نقد شما هم همینطور . نقد شما و دیگر دوستان را با جان و دل پذیرا هستم . همواره گفته ام و باز هم می گویم که هیچوقت به تحسین و تمجید بی دلیل یا تعارف گونه دل نبسته ام . دلم می خواهد اثرم ثمری در پی داشته باشد . ضعف هایش را از منظر دیگران ببینم و بررسی کنم . بنابراین من از آن دست فیلمسازانی هستم که در نقد فیلم ام بیش از آنکه به تحسین ها توجه کنم پیگیر شنیدن نقاط ضعف کارم هستم . ممنون از نقد خوب شما . ضمن اینکه استقلال رای من نیز پابرجاست و با تمام احترامی که برای نقد دیگران قائلم ممکن است با برخی نظرات هم موافق نباشم . اما اصل همین است که نظرات همه را با اشتیاق طالب ام و البته با برخی نیز موافق ام .
درود بر شما . سلامت و موفق باشی .
یا حق .

======
پایا باشی برادر
سلام
خیلی دوست دارم فیلم رو ببینم .....
ایکاش امکان دانلودش رو داشتیم ...
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل ...
درود
من هم باکارهای آقای سبزقبا آشنام.وبرای شهرما جای افتخاردارد که همچین هنرمندان خوب وبااستعدادی رادرخود جای داده. وتاآنجا که می دانم این کارمقام هم آورده.برای تمام بچه های فیلم ساز که تازگی ها جدی ترازقبل به کارهای بومی توجه بیشتری می کنند وخصوصا یکی از خانم های سینماگران وازدوستان صمیمی خودم که دراین زمینه فعالیت می کند آرزوی موفقیت وپیروزی می کنم.

=======
به امید آنروز که قلم امثال سرکار هم ، بر پاشنه ی خلق داستانهای فولکلور بچرخد.
سلام . دست ما کوتاه و خرما بر نخیل . ایکاش میشد زودتر فیلم را دید . درود هم بر شما و بر اخوان سبزقبایی.
سلام نقد خوبی بود فقط از کجا میشه همچین فیلم هایی رو دید ؟
متاسفانه انجمن سینمای دزفول زیاد فیلم می سازن و استعدادهای خوبی اونجا بوده و هستن اما فیلم هاشون همه در آرشیو خاک می خوره و دیده نمی شن!
اگر امکان پیگیری برای استفاده عمومی از این فیلم ها باشه خیلی خوبه .
هم استعدادهای دزفول شناسایی می شن هم علاقمندان تشویق و هم بار فرهنگی شهر دزفول بالا می ره .

=====
والله چه عرض کنم؟
بنده این شانس رو داشتم که از دست مبارک خود صاحب اثر یه نسخه بگیرم و ببینم.
با پیشنهاد شما هم موافقم
سلام.ممنونم از نقد شما برای اثر سید مرتضی...