دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

امام خامنه ای (مدظله) : اگر یک ملتى احساس عزت نکند، یعنى به داشته‌هاى خود - به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفباى خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود - به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزى ندارد، این ملت براحتى در چنبره‌ى سلطه‌ى بیگانگان قرار میگیرد.

ما با سرمایه ی « بازی های محلی » چه کردیم؟؟

پنجشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۸۹، ۰۲:۲۰ ب.ظ

گاهی به این فکر میکنم که «صبوری ، قناعت ، پایمردی و جسارت» رزمندگان دزفولی در جبهه های نبرد ریشه در چه چیزی داشت؟

درسته که خیلی از جاهای دیگه ی ایران زمین هم ، بچه هایی توی همین سایز روحی و اخلاقی رو به جبهه میفرستادن.

ولی خدا مابین دزفولی ها یه چیز دیگه بودن.

قبول دارم که اعتقادات مذهبی ، عشق به میهن و .......تاثیر مستقیم و بسزایی در وجود این چهار صفت که نام بردم داشت.

قبول دارم که بچه های دزفول وقتی می دیدن که خانواده شون اونجوری داره زیر باران بمب و موشک شهر رو حفظ میکنه ، روحیه اش صد چندان می شد و خط مقدم نبرد رو سفت و محکم نگه میداشت.

ولی یه چیز دیگه هم ، خیلی تو این داستان نقش داشت که تا حالا نشنیدم کسی از این منظر به قضیه نگاه کنه.

نگاه خاصی که من نه تنها بهش خیلی معتقدم ، بلکه خودم یکی از شاهدان زنده ی این حقیقتم.

همه مون میدونیم که سابق براین ، بازیهای زمان کودکی بنوعی مشق زندگی بودن.

دخترا با عروسکاشون تمرین مادر بودن میکردن.

با وسایل کوچولوی آشپزی تمرین کدبانوگری.

پسرا با سوار شدن بر اسب های چوبی تمرین سوارکاری.

و....

بازیهای محلی دزفول که سالهاست قصد ساخت بزرگترین دائره المعارف ممکن رو در موردشون دارم ، پر بودن  از خصوصیات ویژه یی که در جنگ هشت ساله ی ایران و عراق ، تاثیر فراوونی در ایجاد صفات چهارگانه بالا در پسرای بسیجی دزفولی گذاشتن.

خیلی خوب یادمه :

ما در بازی «اولَه» (owla) که در رودخونه انجام میدادیم بنوعی تمرین نَفَس و استقامت موندن در زیر آب و شنای سریع میکردیم.

ارجاع به شناگری غواصان قهار دزفولی در اروندرود و نبرد فاو

ما در بازی «کویت» (kowait) تمرین دویدن و گشت زنی و دور شدن از محل رو ( مسافتهای زیاد) داشتیم.

ارجاع به توانایی بالای بچه های دزفولی در اطلاعات عملیات و نفوذ تا عمق خاک دشمن.

ما در بازی «چو گِتَه» با کولی دادن در مسافت های طولانی ، قدرت حمل افراد هم قد و گاها سنگین تر از خودمون رو افزایش میدادیم.

ارجاع به حمل مجروح و همرزم های شهید.

بودن بچه های دزفولی که در نبرد فاو ، رفیق شهید و یا زخمی شونو از عرض یک کیلومتری اروندرود روی کول خودشون حمل کردن.

ما در بازی فیتال ( هفت سنگ) ، هدفگیری و تخریب به موقع و چیدمان کردن سریع رو یاد میگرفتیم.(تخریبچی)

ما در بازی «اِشتیتی» (eshtiti) یاد میگرفتیم که بیصدا کتک بخوریم و به تیممون خیانت نکنیم.(شکنجه و اسارت)

ما در بازی با تیرکمون هدفگیری رو مشق میکردیم.

در بالون بازی یاد میگرفتیم که با یه تیکه کاغذ و کمی سریش چطوری به دو سه کیلومتر اونطرفتر علائم بفرستیم و یا دشمن رو با علائم غلط فریب بدیم.

ما در بازی با تیوپ های پر از بادمون تمرین کردیم که چطوری در هورالعظیم بیصدا قایق پارویی هدایت کنیم

ما در حین بازیهای پر از جنب و جوش کودکانه یه گریز میزدیم به خونه و با سرو روی خیس عرق ، به مادرمون

میگفتیم : «دا مو گُسنُمُه»  ( مامان من گشنمه)

مادر تکه یی نان رو آغشته به کمی روغن و شکر ، لوله میکرد و میداد دستمون و ما در حال گاز زدن بسرعت به زمین بازی بر میگشتیم.

ارجاع به قناعت بچه های دزفول در کمبود آذوقه در زمان عملیات و ....

آری عزیزان من،

با روح و جانم معتقدم که «مجموعه بازیهای محلی دزفول» یکی از سرمایه ها و ذخیره ی استراتژیکی بود که به خواست الهی در جنگ ایران و عراق بکار اومد ، خیلی هم بکار اومد.

نکته : تمام ایران از این قاعده مستثنی نبود ها....ولی دزفول ، خدامابین یه چیز دیگه بود.


حالا چی!!

بچه هامون می شینن جلوی کامپیوتر و اونقدر مشغول گیم میشن تا «تیک» بگیرن. کنارشم چیپس و پفک بخورن تا تپل شن. تحمل و صبرشون هم که خدا میدونه چقدر شکننده و کمه.

میشنن «عصر یخی» می بینن.

چی یاد میگیرن از این کارتون جذاب!؟؟

اینکه : میشه و ممکنه که جونورای مختلف و متفاوتی دور هم جمع شن و تشکیل یه خونواده بدن.

میشه که یه ماموت ، یه ببر ، یه تنبل استرالیایی (سید) و دوتا موش ، دور هم جمع بشن و خیلی طبیعیه که بهم بگن : آهای دنیا ، ببینید!! میشه که ما یه خونواده باشیم. مهم نیست که از لهستان و روسیه و امریکا و ایران و چین و ماچین ما رو به زور دور هم جمع کردن...مهم اینه که ما یه خونواده و یه ملتیم بنام اسراییل.


آره عزیزان،

بچه های ما بجای اینکه بدنشون رو ورزیده کنن با بازیهای محلی زیبای خودمون ، میشنن پای جعبه جادو و ذهنشون میشه ظرفی که آش شله قلمکار هالیوود توش ریخته بشه.

راستی گفتم آش شله قلمکار....وای هوس کردم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۸/۱۳
مهران موزون

نظرات  (۲۸)

سلام به نظر من هر دوش لازمه هم این کارتون های جدید و هم بازی های سنتی قدیمی برای رشد روح و روان و جسم کودک همون اروپایی ها و آمریکایی ها که مثال میزنید بچه هاشون کلی اسباب بازی و بازی دارن که خیلیاشون در فرهنگ خودشون پدر و مادرهای بچه ها بازی میکردن .
زیاده رویه که خطرناکه .کودک هم به بازی های سنتی کشورش نیاز داره و هم به کارتون ها برای درک جامعه مدرن امروز .البته بازی های سنتی هم باید به روز میشدن و وسایل جدیدی براشون طراحی میشد تا توانایی رقابت با بازی های امروزیو داشته باشه
سلام همچنان خبری از به روز آوری نیست ها ...

=========
می ته تیه ام مهندس
سلام
در جذابیت و مفید بودن بازی های قدیمی هیچ حرفی نیست...ولی من با کامنت آقای سعیدی راد موافقم . بچه های امروزی باید با رایانه و وسایل جدید بازی کنند همونطور که امام علی(ع) فرمود کودکانتان را برای عصر خودشان تربیت کنید!
ولی نکته مهم اینه که نظارت و دقت والدین این روزها بسیار بسیار مورد نیازه. این که چه سی دی ای رو و از کجا برای فرزندمون تهیه می کینم خیلی مهمه.
راستی یه چیز جالب نظرم رو جلب کرده و اون هم انتقال سینه به سینه ی این بازی ها و شعرهای قدیمی مدرسه ای از نسلی به نسل دیگه ست! با اینکه به قول شما الان همه بچه ها فقط کامپیوتر بازی می کنن ولی دخترم هر روز که از مدرسه بر میگرده یه بازی جدید یادگرفته که دقیقا همون بازی های دوران دبستان خودمونه! به نظرم کارشناسان فرهنگی کشور اگه دنبال راههای انتقال فرهنگ به نسل آینده هستند بیان روی همین مسئله بررسی کنن که چطور بدون دخالت هیچ ارگانی و حتی باوجود مخالفت های مسئولین مدارس این بازی ها و شعرها کماکان راه خودشون رو در میان نسلها ادامه می دن

=======
ممنون از کامنت خوب شما
1- بنده بازیهای کامپیوتری را به کلی نفی نمیکنم.اما اگر بازیهای کامپیوتری ثمری برای پرورش فکر بچه داشته باشند یکصدم شطرنج توانایی پرورش فکر را ندارند.
در حقیقت بازیهای کامپیوتری چیزی جز سرگرمی نیستند و به توصیه کارشناسان فن ، فقط موجب آسیب های روانی پنهان به کودکان میشوند.
2- پیشنهاد فرهنگی شما درست همان چیزی است که دیسون در اینده ی نه چندان دور ( حداکثر یکسال آینده) به دنبال آن است.لذا حق با شماست و باید کاری کرد
سلام
ممنون از حضورتون.
کتابی بنام مرآت الغیب بهمراه حق الحقیقه در سال 83 انتشارات بازتاب تهران چاپ کرده است. اینجانب به همراه آقای حکمت فر نیز 15 رساله در دست چاپ داریم که در آینده ای نزدیک ان شا اله بچاپ خواهند رسید
موفق باشی
یا حق

=========
طیب الله
سلام استاد عزیز
وبلاگ کاشف بروز است.
در مورد خاطره ای از وفات ایشان.
از اینکه یار همیشگی وبلاگ کاشف هستید ممنونم.
موفق باشی
یا حق

=====
مرحوم آسدصدرالدین کاشف در قلب همه ی ما جا داره...نور رحمت از قبرش بباره
۱۶ آبان ۸۹ ، ۱۰:۰۷ مردی از سرزمین افتاب
بعد از خوندن این پست و نظرات دوستان از این داداشمون که کنارمون نشسته بود تمام اون کارتون هایی رو که تو نظر پوپک اومده بود رو ازش پرسیدم همه رو که دیده بود هیچ داشت یکی یکی شخصیتا و ماجراشون را برام تعریف میکرد یه هو حرفشو قطع کردم گفتمش میدونی چو گته چیه گفت چی؟؟؟؟؟ نه چیه؟ گفتم اشتی تی گفت اشناس ولی نمی دونم گفتم فراموش یادمه گفت چی میگی تو بابا اینا چیه؟ --- من اینا رو بلدم اخه یه ذره قدیمی ترم اما هر چی نسلها بره جلوتر وضعیت بدتر میشه خوب وقتی داستان ها و بازی ها و کلا فرهنگ وابسته به خودمون رو نتونیم تو یه قالب جذاب ارائه کنیم اینا هم میرن به سمت جذابیتی که ساخت غربه و ممکنه مفاهیم دیگه ای هم با هدف توش گنجونده بشه

====
دقیقا درد همینجاس برادر.
بنده به سهم خودم دارم آماده میشم که ظرف امسال یا سال بعد ( به حول و قوه الهی) با تمام قوا برم سراغ یکی دو تا پروژه ی خوشکل فرهنگی توی همین زمینه و نوکری مردم دزفول رو بکنم.
شما رو به خدا از صمیم قلب دعا بفرمایید تا توفیقش برام حاصل بشه.
آقای موزونی منتظرتان هستم
راستی با یک پروکسی جدید مدیریت وبلاگم به راه شد و عکسی که مرحمت فرموده بودید را در وبم قرار دادم

مرسی
سلام
خسته نباشید
بازی تمرین جنگ است
باید بازی کرد

موفق باشید
۱۶ آبان ۸۹ ، ۰۲:۳۸ محمد از دزفول
سلام با مطلبی درمورد بی احترامی در دنیای مجازی اپ هستم .

=====
سلام عزیزم
خوانده بودم مطلب زیبایتان را.
راستشو به خوای من تا حالا این عصر یخبدان را 3 بار دیدم . حالا چه دسیسه ای و چه دستهای پنهانی پشت این فیلم ها پنهان شده نمی دانم .( به خاطر شما چند بار هم پشت سی دی هارا نگاه کردم گفتم شاید چیزی باشد )

ولی انصافا فیلم زیبایی جالب است . تازه من چند فیلم دیگه هم پشنهاد میکنم ببینید . مثل باربی - سیندرلا - بند انگشتی - شرک 1و 2و 3 - تام و جری - گوسفندزبل و غیره. حداقل هر کدام را با دخترم 5 بار دیده ام .( حتما اگر از من تست بگیرند یک عنصر اجنبی و از خود بیگانه تمام هستم )

فقط من یه چیز رو بگم ارتباط این داستانها و افسانه های قدیم شرقی را اگر وقت داشتید پیدا کنید و ببینید چه قدر از نظر ساختار داستانی شبیه هم هستند .

( داستانهای هزار و یک شب یک نمونه شناخته شده می باشد)

آیا این همه دفتر و دستک صدا و سیما - ارشاد - انواع بنیادهای فرهنگی و سازمانهای عریض و طویل با آن بودجه های نجومی قادر هستند یک کارتون 10 دقیقه ای بسازند .

اگر تونستند مخاطب را جلب کنند من دیگه اصلا نگاه نمی کنم .

========
به ایرادی که به کم کاریهای رسانه ها و وزارت خانه های خودمون گرفتید کاملا موافقم.
اما در عدم تاثیر گذاری کارتونهای زیبای غربی روی روح و روان و تربیت بچه هامون با شما موافق نیستم و اظهر من الشمسه که ابر قدرتی مثل امریکا ، یه پایه اش روی رسانه ها و سینماش بنده.
ضمنا با غنی بودن داستان
۱۵ آبان ۸۹ ، ۰۷:۱۰ محمد مجیدی راد
سلام
خسته نباشید
مطلب جالبی یود
با مطلبی تحت عنوان دزفول تنها علی کله نیست بروزم
بما سر بزنین
۱۵ آبان ۸۹ ، ۰۶:۲۱ محسن دزنگار
سلام
واقعا جالب بود واسم . تا حالا از این دید این بازی های محلی دزفول رو تو ذهنم مرور نکرده بودم .
واقعا که ماشاالله ذهنتون و دیدتون خیلی بازه . دست مریزاد .
در مورد بازی امروز بچه ها هم موافقم...
ممنون . پست خوبی بود .
یه خواهش . وقتی به وبلاگم میاین و کامنت میزارین که بگین آپ کردین . بی زحمت یه گریزی هم به خود مطلب وبلاگ من بزنین !
مثل من که میام واس شما در مورد مطلبتون نظر میدم .

====
می تیام
۱۵ آبان ۸۹ ، ۰۵:۱۶ فقیر خاکسار
یا علی مدد
هر کدام از ما سه مرتبه غارت می شویم

نخستین مرتبه غارت ساعت مرگ است و .......
منتظر حضور و نظر شما عزیزان هستم
یا حق
سلام
بقعه علی بن یحیی بن زید دزفول ، فراموشی دیدنی های روزانه
به روز شده و در انتظار حضور گرم شما
http://azarkish.mihanblog.com/
مرا با عشق خود درگیر کردی
به پایم با غمت زنجیر کردی
بدان دنیای بی تو هیچ باشد
دلم را از زمانه سیر کردی
تو با رفتن به پشت ابر ایّام
غروب جمعه را دلگیر کردی
*یا اباصالح ادرکنی
خسته نباشی.

========
درمونده نباشی
۱۴ آبان ۸۹ ، ۱۲:۰۶ رضا برادران
سلام مهندس خسته نباشید.
اون بازی ای که به عنوان اشتی تی بهش اشاره کردید. اشتی تی نیست بلکه بازی اسکت است. ( OSKOT )
که مشابه بازی اشتی تی است اما قانونش حرف نزدن بود و حریف مجاز بود برای درآوردن صدای مهاجم، هر طور دلش می خواهد او را کتک بزند تا جیکش دربیاید و بسوزد.
تا زمانی که شخص مهاجم جیک نزده بود حق داشت خودش را به زمین خودی برگرداند ولی به محض تولید خروج کوچکترین صدا وفریاد از گلوی او از بازی خارج میشد و میسوخت.
در واقع از این جهت کاملن معکوس اشتی تی است. من یه خاطره ی خیلی جالب از کتک خوردن یک نفر به نام مسعود دارم که آن قدر کتک خورد که تمام صورتش غرق اشک شده بود اما جیک نمی زد تا خودش را به زمین خودی برساند.
از تشبیه این بازی به حال و هوای اسارت هم خنده ام گرفت و هم خوشم آمد.
منتظر دایره المعارف وزین بازی های دزفولی توسط مهندس موزونی هستیم.

======
شما اُسکُت رو درست یاداوری کردین.
ولی دوستان در بازی اشتیتی هم گاهی زیاده روی میکردن و برای اینکه طرف دو دقیقه وقت بچه ها رو نگیره کتکش میزدن تا زودتر تموم کنه نفسش رو قطع کنه و بره بیرون
سلام علیکم
به شخصا تاثیر بازیها در روحیات زمان جنگ را قدری اغراق آمیز می دانم، یعنی نمی توانم بگویم در درجه بندی عوامل موثر بر روحیات رزمندگان، این قضیه در رتبه چندم قرار می گیرد. اما نمی توان منکر شد که "بازی" های زمان های قدیم خیلی به فطرت ما انسان ها نزدیک تر بود. تفریحات به زندگی واقعی نزدیک تر بود و هر بازی حاوی تخصص هایی مفید به فایده هم بود. برعکس الان ...
البته یک مورد غیر قابل انکار است و آن هم اینکه بازی های دسته جمعی به شکل عجیبی در محلات رایج بود، یعنی مردم از اینکه کنار هم بازی کنند لذت می بردند. اما الان انگار "مردم گریزی" بین خلق الله رایج شده و حتی از این کار خجالت می کشند!!!
توصیه می کنم برای فتح باب هم که شده این بازیها را در محل های تجمع و تفریح مردم (پارک دولت، علی کله و ...) اجرا کنیم و برایش جام و جایزه هم در نظر بگیریم.
یاحق
قناعت، جسارت،صبوری و پایمردی رو خیلی خوب در قالب بازیهای سنتی توصیف کردین.واقعا بازیهای سنتی چیز دیگه ای بودن. کاش هنوز هم این بازیها رواج داشت و کمتر نسل جدید معتاد رایانه میشد .
اما آقای موزونی "کارتون عصر یخ بندان" خیلی نازه .هم یکش ، هم دو و هم سه. یکی از یکی قشنگ ترن .
کارتون برنارد هم خیلی قشنگ و دوست داشتنیه.کورالین که دیگه حرف نداره.جیمی نوترون هم که دیگه جای خود داره.رییس مزرعه و خانه هیولا،فصل شکار ،کارخانه هیولا،تیزپا هم انقد قشنگن که آدم نمیتونه ازشون بگذره.
این همه تنوع و جذابیت فیلمها و انیمشنها باعث میشه که بچه ها روز به روز بیشتر از بازیهای سنتی دور شن!

======
منکه عرض کردم ، جذاب هستن و همین جذابیت و زیباییه که تونسته ما رو از هویت خودمون دور کنه.
۱۴ آبان ۸۹ ، ۰۵:۱۶ محمد مجیدی راد
سلام جالب بود به موضوع جالبی پرداختید
بحث اینه که الان خیلی از ملت رفتن توی آپارتمان ها
بچه بیچاره تکون بخوره واویلاست
انقد کتب کمک آموزشی و کلاسهای جورواجور بچه رو میفرستن که نتونه زیر پاشو ببینه!!!
معلومه که این بازیها از یاد میره
بما سر بزنید خوشحال میشیم
۱۴ آبان ۸۹ ، ۰۵:۰۳ محمد از دزفول
سلام پست خوبی بود میگم یه سو ال ؟بازی فنگ یا چَقول بازی دزفولی هستی؟توضیح ندادید .

======
عزیز برادر ،
من چنتا بازی رو به عنوان نمونه نام بردم وگرنه بازیهای دزفولی یکی و دوتا و ده تا نیستن.
ضمنا فنگ بازی در دزفول همون تیله بازی ایران زمینه منتها با قواعد و قوانین خاص دزفول.
چقل بازی هم همینطور...همون یه قل دو قل ایرانیه
سلام
واقعا یه نگاه تازه به مجموعه ی بازیهای محلی بود ولی چرا آخرش شدیم ملت اسرایئل؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

=====
ما نشدیم اسراییل عزیزم
میگم بجای پرداختن به بازیهای خودمون میشینیم پای عصر یخ که درک کنیم موجودیت ملت اسراییل رو که مثلا چرا باید یه عده جمع شن دور هم و تشکیل یه ملت جعلی بدن.
سلام
بازی های قدیمی تا اونجا که یادمه همه خشن و مربوط به پسر ها بودند. البته ما هم تا سن هفت هشت سالگی همبازی برادرامون بودیم تو کوچه ولی زورمون به بازی های اونا مثل رابط و چو گته نمی رسید. نامردا ما رو بازی نمی دادن یا اگر هم بهمون لطف می کردن! نخودی حساب میشدیم (هرچند یادمه یکی دوبار "رابط" بازی کردم).
ما دخترها بیشتر "پاپا" و "چَقُل" بازی می کردیم. باور کنید اگه مسابقات جام جهانی چقل برگزار بشه مطمئنا یه دختر دزفولی اونم از محله ما جایزه رو می بره!!
بعله!
سلام جالب بود
برای حفظ بازی های محلی دزفول تنها راهش برگزاری جشنوراه بازی های محلی هست
چون با عوض شدن زندگی و فرهنگ مردم کم رنگ و بی رنگ شدن ! تقریبا و باید انگیزه ای قوی براش باشه و تنها انگیزه همین جشنواره می تونه باشه جز این باید شاهد باشیم که نسل بعد هیچ بازی بلذ نباشه به جز فیفا 2020 !
و الا کتاب در این مورد نوشته شده اما ...

محمد عزیز
شما کاملا درست میفرمایید
ولی دائره المعرف بنده صرفا "کتاب" نبوده و بسیار گسترده تر از اینهاست
سلام. گرچه منو یاد بازی های قدیمی انداختی ولی بازی های قدیمی برای جنگ های قدیمی بود و بازی های امروزی هم برای جنگهای امروزی است. می دانی که جنگ امروزی مخ های قوی می خواهد نه جسم های قوی!

======
همینطوره استاد
ولی عقل سالم در بدن سالمه.
ضمن اینکه بازیهای محلی صرفا به پرورش جسم نمی پردازه بلکه گاها مستقیما ذهن رو هم مورد مشت و مال قرار میده.
شما بازی «گل سُ شووَه» رو دست کم نگیرید.
بازی «کول کولاک» (kowl lowlaak) فراموش کردید که سرعت عمل ذهنی ، پایه و مایه ی اصلیشه؟
سلام
این ارتباطات مجازی به کجا که سرک نمی کشد!!!
دیشب خواب شما را دیدم در حالی که تا کنون حضورا خدمتون نرسیدم
از محتوی خواب نپرسید که یادم رفته فقط دیدم با تاکسی امیدی سری بهم زدی.
موفق باشید.

=====
خوابت بیراه نبوده داداش
چون من دیشب ساعت 3 بامداد بیدار شدم و تا شش صبح پای شبکه و وبلاگ نویسی بودم.
بعد از تموم شدن این پُست بود که به وبلاگ شما سرک کشیدم و براتون پیغام گذاشتم.
پس دیشب ، حضور من رویا نبوده و من واقعا خدمت رسیدم.
راستی ، من با تاکسی امیدی حساب کردم...نکنه شما هم حساب کنی ها!!
یادمه شهید بهزاد تابان خدا رحمتش کنه تو «فیتال بازی» استاد بود و در دومین حضورش در جبهه یه تخریپچی قابل شد و البته در کربلای 5 در حالیکه مشغول فیتال بازی(خنثی کردن مین) بود بین سر و تنش فاصله افتاد...

=======
شادی روح تمام تخریب چی های دزفولی صلوات.
چه اونا که رفتن ، چه اونا که زنده ان و سایه شون بالای سرمونه...مثل مهندس بسیجی عبدالرضا افشه ( خدا حفظش کنه هرجاس)