دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

امام خامنه ای (مدظله) : اگر یک ملتى احساس عزت نکند، یعنى به داشته‌هاى خود - به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفباى خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود - به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزى ندارد، این ملت براحتى در چنبره‌ى سلطه‌ى بیگانگان قرار میگیرد.

آقایان امنیت ملی ، میدانید که مالکیت خاک به مالکیت حقابه های اجدادی گره خورده است.

پس خوب به این پُست بنگرید.

اول این عکسها را را ببینید  تا عرض کنم :

مرگ کارون

این لینک های قبلی دیسون را نیز مرور کنید :

استاد انتظامی ، نت های سمفونی کارون آماده است


پیرِ من ، دز


استاد انتظامی عزیز ،

عکسهایی که ایسنا گرفته است براستی همان نت هایی است که به شما پیشنهاد داده بودم ملاحظه فرمایید.

دیر نیست که بر سر رود دز نیز همین بلا نازل شود.

و اما شما ،

آقایان مسئول ، برای مرطوب کردن استانهای دیگر ، لزوما نباید خوزستان را خشک کرد.


چاره چیست؟؟؟

اینجا را که شش ماه پیش نوشته ام بخوانید...شما را به خدا ، بخوانید آقایان مسئول :

کلیک کنید

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۸/۰۶
مهران موزون

نظرات  (۲۱)

۲۸ آذر ۸۹ ، ۱۱:۰۱ دختردسفیلی
بقول معروف هم دزفولیاهم اصفهانیاشدن شترمرغ.چطور؟عرض میکنم.
اصفهانیاموقع غذاخوردن میگن(لطفابالهجه اصفهانی خوانده شود)آباجی ماشتریم بی زحمت واسه مایوخده بیشتربیریزین! موقع کارکردن میگن :آی عموتوچی چی میگوی مگه نی میبینی مامرغیم یکم کمترباربذار.
مادزفولیهاهم شترمرغیم امابافرمولی برعکس.موقع کارمیگیم:برام فر(فراخی)سینه مه نم بینی کته بیشترون،عزه نگرات هیکلمه بین چن شتریوم.اما اماموقع غذاخوردن(جدای اشتهای خوب دزفولیهامنظورامکانات دولتی است)باتواضع میگوئیم:چاچغذرمخیم خوری اومون په تیکه نون سیرم په تیکه نون گسنه؛ارچه هه که خورم بسم الله ارنه هم یاعلی نخیم خورم.قبربووشون خومون کیچه مونه درس بکنم.
هیچ تاحالابه این موضوع فکرکردین چه قبل ازانقلاب چه بعدازانقلاب دولت برای دزفول یه بیمارستان یادرمانگاه درست نکرده وهرچی بوده وقفی وازطرف مردم بوده ازبیمارستان یازهرابگیریدتاگنجویان ودرمانگاه امام علی و...
ازمابهتران هم میگویند:چنین چشه،کوراخداچه مخودوچشم بینا.هل کته ورایی اصفهانیون رسیم.خداکشام سیشون.زمبسون بین چه حالن.دسفیلیون خوشون چه نخن امون سیشون چه کنمۀحتمایه چه به بالشون هه که ازمون چه نخن.
این میشه که درادامه ی داستان کشاورزی تابستانه دزفول به خاطراصفهانی های نازک نشمین ممنوع میشودوآب گوارای دز درمرداب گاوخونی به گندابی تبدیل شده ومدفون میشود.قوت مردم که چیزی نیست سرمرغابی هاوقوهای ززززاااااینده ررروووود سلامت.برای قم که دیگه هیچ وقس علی هذا.
البته اگه مادزفولیائیم فکرکنم اجازه بدیم برابورکینافاسوهم ازدزببرن میگی نه نگاه کن.
دوس گفت گفتومت؛دشمن گفت مخاسوم گومت.

=======
یه جورایی باهات موافقم ( تاحد زیادی) یه نقدهای ریزی هم به گوشه هایی از حرفات دارم.
ولی معلومه تو هم دلت پُره ها!!
متاسفانه الان که سرمایه گزاری های عظیمی کرده و آب دز و کارون را به استانهای مرکزی داده اند دیگر دیر شده,مع الاسف با آنهمه خوزستانی در مجلس که بودجه این طرح ها را تصویب کردندو آنهمه خوزستانی در سمت های بالای نظام و خصوصا در بدنه دولت در وزارت خانه ها و سازمانهای مختلف که می توانستند موثر باشند بدیهی است آیندگان در مورد آنها و سکوتشان قضاوت خواهند کرد همانطور که ما در مورد قبلی ها کردیم که جه منافع مادی و معنوی در کار بوده,اما سوال اینجاست که بحث کارشناسی در این پروژه ها چقدر موثر بوده؟ وقتی در نظام قبل مشاوران و کمپانیهای بزرگ جهانی آمده و در خوزستان سرمایه گزاریهای کلان در کشاورزی و صنعت و.. کرده اند ما نباید به مطالعات آنها حداقل نظر می کردیم!؟آب را که بردند صنعت را که در خوزستان توسعه ندادند و... منتظر بردن چیزهای جدید باشید و فقط غصه بخورید!
با سلام :

متشکر از راهنمایهایتان

ولی به نظر من این راه حل نیست بیشتر به یک تاخیر زمانی و با یک دل خوشی می ماند تا راه حل زیرا تغییرات آن قدر وسیع و سریع است که این راه حلها در مقابله و یا تغییر دادن ماهیت این تغییرات بسیار ناچیز می باشد .

بعضی از دوستان ما حدود 60 الی 70 سال است که از دزفول هجرت کرده اند و در زندگی نسبت به خود و فزندان نیز همین راه حل ها در پیش گرفته اند .

ولی فایده ای برای دزفول و مردم آنجا نداشته است . بیشتر این راه حلی برای خود افراد و خانواده آنها است نه راه حلی برای پیشرفت دزفول و منطقه .

من یک سوال از شما دارم به نظر شما نرخ کوچ افراد تحصیل کرده از دزفول به نقاط دیگر چه قدر است . شما دقت کنید یک خانوداه بچه خود را بزرگ کرده دانشگاه میفرستند و هنگامی که نوبت استفاده از این فرزند در شهر خود برای تلاش و فعالیت میرسد هیچ کار و درامدی در شهر نسبت به حرفه ای که یاد گرفته وجود ندارد . و مجبور است جهت کار و تلاش به مکان دیگر هجرت کند .
و بعد از چند سال پدر و مادر خود را نیز به آنجا منتقل کرده و عطای دزفول را به لقایش می بخشد . پس نه خانه پدری میماند نه مالک بودن نه خیلی جیزهای دیگر

نکته ظریفی که در این راه حلها به نظر من دیده نمیشود تفکر دزفولی است نه زبان نه عذای نه خانه پدری . تفکری که موجب پیشرفت من شما و خیلی های دیگر شده است . تفکری که هر کس خواست عروسی برای پسر خود بیاورد میگوید دزفولی باشد و تفکری که هر کس دامادش دزفولی باشد به آن افتخار میکند و خیلی موارد دیگر .

این تفکر اکنون مجالی برای تجدید ساختار ندارد که به نسل بعد منتقل شود . ندارد و از آن فقط چند اصطلاح محلی در آینده چیزی باقی نخواهد ماند.

======
با سپاس از همت تان در توجه به اصلی ترین زخم و درد ما.
شما در کلیت قضیه انگشت گذاشته اید روی نکته ای که همه ی دلیل راه اندازی دیسون است.
دیسون در دومین اولویت «برای دل مهران» است و در حقیقت اولویت اصلی و اول دیسون راه اندازی جنبشی همگانی در دراز مدت است.
جنبشی که فقط ذهن ها را به این سو متوجه کند که :

« آهای دزفولی ها برخیزید ، ما در حال انقراضیم»
سلام . خسته نباشید . باور میکنی با اینکه دزفولی هستم برای اولین بار اسم دیسون را دیدم . و چه قدر عیالمان به ما خندید که دزفولی هستی و نمیدونی دیسون یعنی چه .

نمیدنم چرا همه میگن دزفول خوبه . دزفول عالیه . دزفول یادش بخیر . دزفول عجب جایی . ولی یکمون حاضر نیستیم قدمی برای آن شهر برداریم .
از وقتی که به خاطر کارم اومدم در این شهر خراب شده تهران . به خیلی از این دزفولی ها و یا بهتر بگم خوزستانی ها بر خورد داشته ام . که تمام حرف و خاطراتشان از گذشته است و با چه امکاناتی در این شهرها زندگی میکنند ولی برای آبادانی گذشته خود و آیند فرزندانشان حاضر نیستند قدمی بردارند.

دراین که چرا به این درد دچار شده ایم خیلی فکر کرده ام ولی جوابی پیدا نکردم حداقل تا الان .

اگر شما راه حلی برای این مشکل پیدا کرد ه اید به من نیز بگویید .

با تشکر

======
1- ممنون از حس غیرتتان
2- درود بر عیال محترمتان
3- اولین گام را مالک بودن در دزفول میدانم
4- دومین گام سرکشی مداوم به خانه پدری
5- تکلم به گوی دزفولی در همین تهران
6- پخت و پز غذاهای دزفولی
7- کمک فکری به مسئولین و مردم دزفول در حد توان فکری
8- کمک به نشر فرهنگ اصیل دزفولی
9- سعی در یادگیری و احیای فرهنگ دزفولی ( آن بخش که پسندیده است)
10- ....فعلا همینا رو شروع کنیم خودش کلی کاره.
وِری بِرام...وری گو یا علی

ضمنا : لینک شدید در دیسون...قدمتون روی چشم
چقدر حضور آقای موزونی در "دزفول شهر من" کمرنگ شده...

=====
پوپک عزیز
منظورت کمتر نوشتن منه توی دیسون؟
چون تند تند آپ میکردم و میومدم بهتون خبر میدادم و در کنارش یه نیگاهی هم میکردم به نوشته های نازنینتون.
1- قدری مشغله ام زیادتر شده و یه پروژه ی مهم و حساس رو به گرده ام گذاشتن توی صداوسیما که باید خیلی فوری فوتی انجامش بدم.لذا کمتر میتونم بنویسم
2- حرفای من زیاده و طولانی ، دلم میخواد برو بچ دزفول سنگ صبورم بشن. ظاهرا چنتایی ( منجمله شما خواهر نازنینم) صبر و حوصله تون کمه. راستش صبر و حوصله هم صبرو حوصله های قدیم.
اصولا محتوای حرفای دیسون طولانیه و منم عین شهرزاد قصه گو سعی میکنم چاشنی مزه و شوخی رو کم نذارم. ولی خب چه کنم؟ بعضیاتون هی میگین کم بنویس.
اینه که دارم دنبال سوژه ی کوچولو میگردم.
البته خواهش دارم که همه تون درک کنین که دیسون فضای تخلیه درد و دلهای مهران نیست بلکه نویسنده ی دیسون رسالتی بزرگ رو برای خودش تعریف کرده ( از حدود 4 سال پیش) که الان فرصتش فراهم شده.
لذا خواهش دارم نگاهتون به دیسون جدی تر از یه وبلاگ باشه.
الهی که مهران فدای همه ی دزفولی های نازنین بشه .
صدقه سر کُلتون بام اَ یَه پَر
روزهای ملی خنده ... نه! گریه دار !
http://mkz61.parsiblog.com/1777177.htm

=========
شاهد عزیز
رفتم و خواندم مطلبت را.
بدون اغراق عرض میکنم ؟: بسیار بسیار پیشنهاد جالب و روح افزایی است. امیدوارم که رصد شده و مورد بررسی قرار گیرد.
ضمنا : امکان کامنت گذاری در وبلاگت برایم وجود نداشت ، ناچار شدم اینجا پاسخ دهم
۰۸ آبان ۸۹ ، ۱۶:۵۸ رضا مخبر دزفولی
سلام بر مهران جان عزیز
از اینکه کتر فرصت میکنم که سر بزنم شرمنده ام.راستش من هم دزفولی مقیم اصفهان شدم!!!!!!شرایط کاری ایجاب کرد که از دزفول برم ولی لیشولا بر میگردم و از انجا که نیست این شهر خیلی پیشرفته نیست،فرصت اتصال به اینترنت رو ندارم ولی دلم واسه همه دوستان بی نهایت تنگ میشه....
ایشالا همه با هم باشیم تا اینده دزفول قهرمان رو زیبا بسازیم....
یا علی
التماس دعا
=======
دست علی بهمراهت
سلام
دوست عزیزی با اسم رهگذر کامنتی گذاشتن که سرتاسر نشان از غیرتی عمیق نسبت به شهر و دیارش داره. ایشون به نکات جالبی اشاره کردن.
1- نامه نگاری به مراجع قانونی
2- تحصن های قانونی و با مجوز نزد سازمان ها و نهادهای مسئول
3 ارایه ی شکایت ها ی مکتوب و رسمی همراه با مکتوبات مستند و قانونی به مراجع ذی صلاح.
برادر یا خواهر من
"کو گوش شنوا" اتفاقا خیلی حرف تو خودش داره
"کو گوش شنوا" یعنی با مسئولین محلی در میون گذاشتیم و فقط شاهد سر تکون دادنهاشون بودیم
"کو گوش شنوا" یعنی با افرادی از موسسه دزفول شناسی در میون گذاشتیم همین طور بود
"کو گوش شنوا" یعنی به دکتر احمدی نژاد نامه نوشتیم همین آش بود و همین کاسه
این وسط فقط تحصن نکردیم که اونم چشم، مِه تیام
پس ببینید که کو گوش شنوا رو همینجوری از سر خوشی نگفتم. اگر راه عملی تری به ذهنتون میرسه خوشحال میشم بدونم. اما خودم اعتقاد دارم اول باید مردم رو از کم لطفی که در حقشون میشه آگاه کرد. اگه بدونن تو همین استان خودمون چقدر مشکل کمبود آب داریم باز هم دست رو دست میذارن؟ و این هم به قول خودتون کار صدا و سیماست
امیدوارم فرد دلسوزی پیدا بشه-برعکس شما ترجیح میدم غیر دزفولی باشه- تا کمی از این اجحافی که در حق دزفول و خوزستان مظلوم روا داشته میشه رو برطرف کنه.
یا حق
۰۷ آبان ۸۹ ، ۲۲:۱۸ محمد مجیدی
سلام
آقا مهران باز خدا شانس داده که ما اول (شمال) استانیم
بخاطر شهرهای پایین دست هم که شده باید آب دز رو باز کنن
دقیقا مثل سنوات گذشته که غالبا اینچنین بود
راستی این دوستای باب (بر خلاف ناباب!!!) ما رو هم وبلاگ نویس کردن به ما سر بزنید خوشحال میشم

========
مبارکه اخوی.
با افتخار ، لینک شدید
چند تا عکس از قدیم دزفول دارم البته از اینترنته اما به دیدنش می ارزه.چطور وستون بفرستمشون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

=====
mozoonee@yahoo.com
پیشاپیش تشکر میکنم
مسئله مهمی مطرح کردین که هم باید توسط مسئولین جدی گرفته بشه و هم مردم خوزستان و دز حساسیت نشون بدن
ممنون ازآقای موزونی که مطرح کردن
قمی ها که میخوان از این آب بخورن بدونن .. ما راضی نیستیم ... اگه خواستن وضو بگیرن نیازی به قصد قربت نیست آب وضو غصبیه ..
سلام
تا توانستم و وقت داشتم پستهایت را خواندم خیلی زیبا و با چاشنی نمکین نگاشته ای و مش غلوم حسینهایی که پشت اتاق انتظار و راهروهای زایشگاهها با سبدی از گل قدم زنان ناخنهایشان را می جوند را دیدم
درود بر شما که نه کارون می میرد و نه دز

=====
زنده باشید شما و تمام خوزستانی های مظلوم و نجیب
متاسفانه همیشه از ما برای دیگران مایه میزارن.جای اعتراضی هم نمیزارن.به کجا بگی؟همین رود دز خودمون که آبش رو دارن برای قم میبرن در حالی که شهرهای خوزستان دچار کم آبی هستن.
۰۶ آبان ۸۹ ، ۰۸:۲۹ ادامه ی رهگذر 4
1- جهت اطلاع عرض کنم که بنده هیج گونه دشمنی و پدرکشتگی با مردم شریف اصفهان ندارم . بلکه چون در این موضوع خاص،اصفهانی ها متعرض آب دز شده اند ایشان در مطلب مطرح شدند وگرنه ما در موضوعات زیادی همین شرایط را داریم.

2- از آقای موزون هم عذر می خواهم که نظرات میمانان وبلاگشان را نقد کردم وبه چالش کشیدم . اما به هر حال گله ی دوست با دوست بود و امیدوارم دوستانی که این کامنت را می خوانند بر خود خرده بگیرند نه به آقای موزون .
(البته اگر کامنت ارایه شود.)

در پایان بگویم که من همیشه از اصفهانی ها و روحیه ی جمعی آنها دفاع کرده و معتقدم که می بایست وزیر امور خارجه و وزیر اقتصاد ایران اصفهانی باشد تا بیشترین امتیاز را از متعاملان خارجی بگیریم و کمترین امتیاز را بدهیم زیرا مردمان باهوش این شهر بسیار در دفاع از مایملک خود و سود بردن در معاملات استادند.
هنر و سلیقه ای که در اصفهان به چشم می خورد نیز نماد بارز این هوش است که از نشانه های هوش ایرانیان کویرنشین است.
اما دلیل نمی شود که به خاطر خوبی هایشان از حقیقت و حقوق مردم دزفول دفاع نشود.
۰۶ آبان ۸۹ ، ۰۸:۲۲ ادامه ی رهگذر:3
اگر این شهر دست اصفهانی ها بود تا الان برای نحیف شدن و سرشاخه بریدن های این رگ حیاتی منطقه چه کرده بودند؟
یک کارگردان بینوا آمد یه سریال برای نشان دادن عظمت اخلاقی و معماری های سنتی اصفهان بسازد با این که حتی مربی لهجه استخدام کرده بود فقط به خاطر این که اندکی هنرپیشه انحراف از لهجه داشت نزدیک بودند تنبانش را به سرش بکشند. تا وقتی که بنده ی خدا آمد در رسانه ها و گفت من از مردم اصفهان عذرخواهی می کنم موضوع را رها نکردند.
اما با کمال اجترام و ارادتی که نسبت به دوستان و همشهریان عزیز خودم دارم بیاییم برخی کامنت های عزیزانی دلسوزی را که در این باره در همین وبلاگ گذارده اند بخوانیم:

اولی:
تحفه ای یافت نکردم که نثار تو کنم
یک سبد عاطفه دارم همه تقدیم تو باد
--------------------------------------
دومی :
سلام وب خوبی داری
راستی به من سر بزن
تو وبم چیزای زیادی می تونی پیدا کنی
اگه از وبم خوشت امد لینکم کن
--------------------------------------
سومی:
کو گوش شنوا؟؟؟

---------------------
بنده از همه ی دوستان دلسوز عذر می خواهم که به این کامنت ها اشاره کردم اما عزیزان من قبول کنیم که دغدغه ها ی ما و روش بیان آنها هم وزن و هم سنگ با فاجعه ی قریب الوقوع مرگ دز و کارون نیست.
مثل اون جوک میمونه که به کسی گفتن پدرت مرد. گفت راستشو بگین حتمن یه چیزی شده شما نمیخاین به من بگین.
حالا ماییم
خیلی راحت با چهار تا جمله ی ساده و راحت. انگار که در مورد زباله ریختن در خیابان ها و عدم رعایت نظافت معابر صحبت می کنیم. دوست عزیزی فقط می گوید کو گوش شنوا؟
دوست دیگری می گوید وب خوبی داری به منم سر بزن. دیگری برای نویسنده شعر عاشقانه می خواند.

ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا آدم دیوانه میشود از این همه خونسردی و یخبازارای
ای خدااااااااااااااااااااااااااااااا
خدااااااااااااااااااااااااا
۰۶ آبان ۸۹ ، ۰۸:۱۹ ادامه ی رهگذر : 2
لطفن آمار بگیرید ببینم سالی چند تا نامه درباره ی این دو رودخانه به بزرگان مملکت نوشته ایم. کدادم طومار را امضا کرده ایم؟
کدام روز را برای رسیدگی و احیای شرایط اکوسیستمی ذز یا کارون اختصاص داده ایم؟
آیا هزینه کردن برای یک تیم غواصی که بیایند و از اکو سیستم و دنیای زیرآب رودخانه هایمان یک فیلم تهیه کنند و با طرح آن در رسانه ی ملی و سازمان محیط ریست و حتی سازمان های جهانی از حیات آن دفاع کنند چقدر خرج بر می دارد؟
بیشتر از پنج میلیون تومان می شود؟
آیا همین مقدار پول را خرج کرده ایم؟

خوب می دانیم که :
موثرترین ابزار برای ابقا و احیای زندگی دز و کارون دو چیز است:
1- اقدامات و حمایت ها سازمان محیط زیست
2- اقدامات حمایت های سازمان صدا و سیما در تبلیغ و اطلاعرسانی اثرگذار
آقای ضرغامی که رئیس صدا و سیمای این مملکت و دزفولی است چقدر برای این موضوع کار کرده تا کنون؟
رئیس سازمان محیط زیست کشور یک ذزفولی است چه کرده تا حالا؟

اگر یک اصفهانی فقط شهردار یک استان همسایه شود برای همشهریانش چه خواهد کرد؟(بنده مستندا شخصی و مشاهدات مستقیم دارم در این باره)
اما از این طرف گمان کنم که اگر یک خوزستانی حتی رئیس سازمان ملل هم بشود ریزترین کاری برای استانش نخواهد کرد.
اما فی المثل یک اصفهانی اگر آبدارچی شود در توزیع چای اول روی میز همشهریانش را در نظر می گیرد که البته هم آن افراط بد است و هم این تفریط اما چیزی که هست آن افراط به شهر و همشهریان آسیب می زند و دز را میخشکاند.
اما این تفریط باعث کمک و سودرسانی به شهر و همشهریان می شود و دهنه ی تونل کوهرنگ را گشادتر می کند و زاینده رود نازا را بارورتر می کند.
مظلومیت مظلومیت محجوبیت محجوبیت
به عقدیه ی من این ها کلماتی است که ما ذزفولی ها و خوزستانی ها برای دفاع نکردن از حقوق قانونی و شرعیمان می رویم پشتش قایم می شویم.
معنای دفاع از حقوق قانونی این نیست که مثل بعضی مردم بعضی از دیگر شهر ها وحشی بازی درآوریم و جاده ها را ببنیدیم و از این جور غلط کاری ها .
زیرا در شان مردم شهیدپرور و بلکه ایران پرور دزفول هیچ گاه چنین اعمالی نبوده ونیست. ما دزفولی ها پاسبانان ایرانیم به واقع.

اما برای دستیابی به این مهم اقدامات قانونی وجود دارد مثل:
1- نامه نگاری به مراجع قانونی
2- تحصن های قانونی و با مجوز نزد سازمان ها و نهادهای مسئول
3 ارایه ی شکایت ها ی مکتوب و رسمی همراه با مکتوبات مستند و قانونی به مراجع ذی صلاح.
و این ها تنها برخی از حقوق قانونی یک منطقه برای دفاع از حقوق آبی خود هستند که متاسفانه مردم و مسئولان خوزستانی حتی برای انجام چنین اقدامات مشروع و قانونی هم به قول دزفولی ها دک دک می کنند.
شاید هم نگرانند که مبادا چرخ صندلی گردان مدیریت شان خشک شود یا صندلی مدیریت شان به سمت دیگری بچرخد خدای نکرده.
مردممان هم که قربانشان بروم. استاد آه و ناله و گله کردن های بی ثمر هستند.
کو گوش شنوا؟؟؟
عالی نوشتید دست مریزاد شجاعت شما قابل تحسین است ما مظلومان همیشه تاریخ هستیم کاش نصف اندازه ای که به اصفهان می رسیدند به خوزستان بها میدادند به روزم با مطلبی به نام نقش سازمان آب چیست؟ شبیه دغدغه شماست
تحفه ای یافت نکردم که نثار تو کنم
یک سبد عاطفه دارم همه تقدیم تو باد