خانمای جوون دزفولی تحمل کنن این پُست رو
خدارو شکر من چاقوکش نبوده و نیستم ، ولی مثل همه ، ما هم یه چیزایی شنیدیم از اینور و اونور.
میگن چاقوکشای حرفه یی زمان قدیم ، وقتی میخواستن کسی رو برای همیشه خونه نشین و از دور رقابت خارج کنن ، سعی میکردن یه نیش کوچولوی چاقو به شیکم طرف بزنن تا واسه کل عمرش زمین گیر بشه.
و خداییش حرف درستیه .
تو فیلما ندیدین؟ طرف تیر میخوره به بازوش طوریش نمیشه ، میخوره به پاش ، لنگان لنگان ادامه میده ، ( البته بحثی روی مغز و سر ، که فوت رو منجر میشه ندارم) میخوره به شیکمش فوری میفته زمین .
حالا کاری به فیلمای هندی ندارم که «دوماد» تا تیر میخوره تو شیکمش ، تازه اول دعواس .
بیست نفر رو لوله میکنه ، آخرشم میره جشن عروسی و با کت پر از خون ، کلی رقص و آواز تحویلمون میده.
ربط چاقو و شیکم و این حرفا رو میگم براتون ..داشته باشین فعلا.
اوائل دهه شصت در بحبوحه جنگ ، ما کِنار خونه ی بزرگ پدری ، یه خونه ی کوچولوی قدیمی داشتیم که مازاد بر نیاز بود واجاره اش میدادیم.
یادمه اون موقع ها یه مش غلومحسین از مال ( عشایر کوچ نشین ) اومده بود شهر و مستاجر خونه ی ما شده بود.
خیلی آدم درستکار و نیکی بود بنده خدا.
خودش حدود 45 سال سن.
خانمش « نازی خانم» حدود 36 سال ( حدودا )
دوتا پسر قدو نیم قد هم داشتن.
چن وقتی از سکونتشون تو خونه ی کذایی نگذشته بود که نازی خانم بارش سنگین شد و به سلامتی همه ی خوانندگان دیسون ، بچه ی سوم مش غلومحسین رو بارداری کرد.
یه روز از مدرسه اومدم خونه ( همون مدرسه ی ارشاد) و دیدم که سر ظهره و مش غلومحسین و دو پسرش نشستن دم در خونه و در خونه هم بسته اس.
فکر کردم نازی خانم نیست و احتمالا کلید نداره مش غلومحسین.
- اَچه نِسی اینچون مش غلومحسین؟( چرا اینجا نشستی مش غلامحسین؟)
- نوزی دارَه بار وَنَه ( بادست به داخل منزل اشاره کرد)....بَندیرسوم ( نازی داره فارغ میشه ..منتظرشم)
کمی خجالت کشیدم ازاینکه حرف زایمان شد.
رفتم خونه و به مادرم گفتم :
- مامان ، نازی خانم داره زایمان میکنه توی خونه ، نمیری کمکشون کنی؟( منظورم کمک به تیم زایمان و ماما بود)
ناگفته نمونه ، مادرم یکی از اولین مادرای دزفوله که به بچه هاش اجازه تکلم دزفولی رو نمیداد و اگر نبود وجود پدر و رفقای کوچه و بازار...معلوم نبود الان سرنوشت گویش دزفولی من به کجا میکشید.
گاهی (شوخی ) به مادرم میگم : شما پیشقراول تهاجم فرهنگی دشمن هستی توی دزفول ، برای اینکه بعداز 41 سال تونستی کلی از مامانای این شهر رو به ویروس «مبارزه با گویش سترگ دزفول» آلوده کنی.
خلاصه..
مادرم رفت و مات و مبهوت برگشت.
- چی شد؟
- ....
- مامان چی شد؟ زایید؟
- داره میزاد.
- مامای محلی آوردن یا از بیمارستان اومدن؟
خندید و گفت : بهش میگم مش غلومحسین درو وا کن برم تو خونه کمکشون.
میگه : کمک کی؟
میگم : کمک دادا ( ماما )
میگه : کسی پیش نازی نیست. خودش داره کاراشو میکنه.
مادرم خشکش زده بود.
- یعنی چی؟
مش غلومحسین میخنده و میگه : ایما خومون کار خومونه ایکونیم ( یعنی خانمای عشایر خودشون کار زایمانشون رو انجام میدن )
مخلص کلوم اینکه :
نازی خانم وقتی دردش میگیره ، خودش میفهمه که «وقتشه»
رختخواب مخصوص رو میندازه.
پارچه و لباس و تشت آب گرم و ..... رو آماده میکنه و شوهر و بچه ها رو از فضای خونه بیرون میکنه و خودش تنهای تنها میمونه.
میخوابه توی رختخواب ( عین تخت بیمارستان ) و بچه رو به دنیامیاره ، خودش بچه رو میگیره و نافش رو میبره و تمیزش میکنه و توی پارچه می پیچه. بعدش هم نظافت های نهایی .
آخرشم در بستر سلامت دراز میکشه ، بچه کنارش آماده ، سپس صدا میزنه همسر و فرزندان رو تا بیان توی خونه و نوزاد رو ببینن.
به همین سادگی!
نازی خانم و مش غلومحسین ، پنج سال مستاجر ما بودن توی اون خونه و سه بار این داستان راستان تکرار شد و یادم نیست که بعدش با پنج تا بچه کجا رفتن؟
راستش ما دیگه آشنا بودیم با قضیه ، هر دو سال یکبار ناظر بودیم که مش غلومحسین و بچه ها ش بیرون از خونه ردیف نشستن و منتظرن و ما هم میدونستیم که داستان چیه و پیشاپیش بهش تبریک میگفتیم.
نکته : هیچکس هیچ صدایی از نازی خانم در موقع زایمان نمی شنید. و در سکوت کامل این اتفاق می افتاد.
بازم میپرسین ربط اون چاقو کشی و شیکم و .. به این مدل زایمان چیه ؟
قبول دارم یه خورده طولانی شد.
خانمای امروزی ، به دلیل ترس از زایمان طبیعی ، گرایش زیادی به سزارین پیدا کردن و به خیال خودشون میخوان مشکل رو فوری حل کنن و از شر درد و خطراتش راحت شن.
خدمت علیاهای مخدره عرض کنم که :
کمی مطالعه کنید تا متوجه بشین که طبیعیت ، همیشه کوتاه ترین راه رو در سیر زندگی انسان و حیوان و گیاه طی میکنه.
علم پزشکی در کشورهای توسعه یافته ی اروپایی و امریکایی ، نه تنها سزارین رو به زایمان طبیعی ترجیح نمیده ( مگر در مواقع ضروری ) بلکه زایمان در منزل رو ( زیر نظرپزشک ) خیلی بهتر از فضای بیمارستان محسوب میکنه.
من نمیدونم دکتر علیرضا مخبر تخصصش چیه ؟ ولی بد نیست ایشون هم در کامنتی کوچولو اظهار نظری بفرمایند.
آهای دختران گرامی دزفول که روزی روزگاری قراره به مامانای این شهر اضافه بشین.
تورو خدا نذارین چاقو به بدنتون بزنن.
هیچی جای سلامت شما رو نمیگیره و بدونید که سزارین برای یک عمر آسیب پذیرتون میکنه.
اجازه بدین تا حد ممکن ، طبیعت سیر خدادادی خودشو طی کنه.
یادمه یه عمه ی پیر داشتم که به مادران میانسال فامیل میگفت : دُختروم یکی دگَه بیار بِبوویی پولاد.
( دخترم یه بچه دیگه بیار ، مثل فولاد محکم میشی )
میگفتی چرا؟
میگفت : دا ، کل دردا کونَه ، پی باد بکنن دَر ( مادرجون ، تمام دردها و امراض کهنه ، با درد زایمان از بدنت خارج میشن )
شما خواهران و مادران همشهری : هیچ از خودتون پرسیدین چرا خانومای قدیمی علیرغم 10 تا 15 زایمان طبیعی ، اینقدر عمر طولانی داشتن؟
نتیجه گیری بحث :
خیل عظیم سزارین های کنونی به یکی از این چهاردلیل اتفاق میفتن :
1- موقعیت های فورس و از سر ناچاری ( مثلا فیزیک مادرزادی لگن زائو )
2- سودجویی اقتصادی برخی پزشکان محترم ( تکرار میکنم برخی )
3- ترس بیخودی زائو ، ناشی از اطلاعات غلط و خرافاتی مانند باهوش تر بودن کودکان سزارینی.
4- مهمترین و شایع ترین دلیل « کم تحرکی در دوران بارداری »
بنظر من ، مورد 4 مهمترین دلیلشه.
به فانتزی زیر توجه کنید :
سکانس اول
زن بادار : محسن؟؟
همسر : بله عزیزوم
زن باردار : وری بروم در لِری دام ( پاشو منو ببر بیرون یه دوری بده )
همسر : می تیَم.(چشم)
( شماره گیری موبایل)
- الو تاکسی سرویس شهباز ؟
-...
- آقا یه سرویس مخوم سی پارک دولت ( فرض میکنیم پژو 206 ندارند و از طبقه کارگر جامعه هستند)
سکانش دوم :
- آغا محسن ، بین چه هواییه ...هَی!
- سیت خوبه ایی هوا ( واست خوبه این هوا )
- سی بچه هم خوبه.
- چه بخوری؟( چی میخوری؟)
- هر چی اُوسی..( هر چی بگیری ..مهم نیست)
- پیتزا ، نوشابه ..خوبه؟
- آ..اُسون..مخلوط اُسون. ( آره بگیر...پیتزاش مخلوط باشه)
>>>>>>>
حقیقت اینه که خانمای باردار باید تا میتونن پیاده روی و کار منزل انجام بدن و از خوراک های چاق کننده بپرهیزن.نه اینکه یا توی خونه بشینن پای ماهواره و یا همسر محترم ، با وسیله نقلیه جابجاشون کنه.
به همون نسبت که کم تحرک باشن و پر خورری کنن ، مسلما زایمانشون سخت تر بوده و نیازمند تیغه چاقوی جراح خواهند شد.
وای خدا ...چقدر حرف زدم.
ببخشید تورو خدا....من نه پزشکم نه تا حالا اصولا زایمان رو تجربه کردم. ولی دوست داشتم نظرمو بگم تا شاید خانما هم اهل مطالعه بشن تو این زمینه و هم با پزشکای امین و بامعلومات مشورت کنن.
مهران موزون - والعاقبه لمتقین