دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

امام خامنه ای (مدظله) : اگر یک ملتى احساس عزت نکند، یعنى به داشته‌هاى خود - به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفباى خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود - به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزى ندارد، این ملت براحتى در چنبره‌ى سلطه‌ى بیگانگان قرار میگیرد.

خانمای جوون دزفولی تحمل کنن این پُست رو

چهارشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۸۹، ۰۳:۴۴ ق.ظ

خدارو شکر من چاقوکش نبوده و نیستم ، ولی مثل همه ، ما هم یه چیزایی شنیدیم از اینور و اونور.

میگن چاقوکشای حرفه یی زمان قدیم ، وقتی میخواستن کسی رو برای همیشه خونه نشین و از دور رقابت  خارج کنن ، سعی میکردن  یه نیش کوچولوی چاقو به شیکم طرف بزنن تا واسه کل عمرش زمین گیر بشه.

و خداییش حرف درستیه .

تو فیلما ندیدین؟ طرف تیر میخوره به بازوش طوریش نمیشه ، میخوره به پاش ، لنگان لنگان ادامه میده ، ( البته بحثی روی مغز و سر ، که فوت رو منجر میشه ندارم) میخوره به شیکمش فوری میفته زمین .

حالا کاری به فیلمای هندی ندارم که «دوماد» تا تیر میخوره تو شیکمش ، تازه اول دعواس .

بیست نفر رو لوله میکنه ، آخرشم میره جشن عروسی و با کت پر از خون ، کلی رقص و آواز تحویلمون میده.

ربط چاقو و شیکم و این حرفا رو میگم براتون ..داشته باشین فعلا.

اوائل دهه شصت در بحبوحه جنگ ، ما کِنار خونه ی بزرگ پدری ، یه خونه ی کوچولوی قدیمی داشتیم که مازاد بر نیاز بود واجاره اش میدادیم.

یادمه اون موقع ها یه مش غلومحسین از مال ( عشایر کوچ نشین ) اومده بود شهر و مستاجر خونه ی ما شده بود.

خیلی آدم درستکار و نیکی بود بنده خدا.

خودش حدود 45 سال سن.

خانمش « نازی خانم» حدود 36 سال ( حدودا )

دوتا پسر قدو نیم قد هم داشتن.

چن وقتی از سکونتشون تو خونه ی کذایی نگذشته بود که نازی خانم بارش سنگین شد و به سلامتی همه ی خوانندگان دیسون ، بچه ی سوم مش غلومحسین رو بارداری کرد.

یه روز از مدرسه اومدم خونه ( همون مدرسه ی ارشاد) و دیدم که سر ظهره و مش غلومحسین و دو پسرش نشستن دم در خونه و در خونه هم بسته اس.

فکر کردم نازی خانم نیست و احتمالا کلید نداره مش غلومحسین.

- اَچه نِسی اینچون مش غلومحسین؟( چرا اینجا نشستی مش غلامحسین؟)

- نوزی دارَه بار وَنَه ( بادست به داخل منزل اشاره کرد)....بَندیرسوم ( نازی داره فارغ میشه ..منتظرشم)

کمی خجالت کشیدم ازاینکه حرف زایمان شد.

رفتم خونه و به مادرم گفتم :

- مامان ، نازی خانم داره زایمان میکنه توی خونه ، نمیری کمکشون کنی؟( منظورم کمک به تیم زایمان و ماما بود)

ناگفته نمونه ، مادرم یکی از اولین مادرای دزفوله که به بچه هاش اجازه تکلم دزفولی رو نمیداد و اگر نبود وجود پدر و رفقای کوچه و بازار...معلوم نبود الان سرنوشت گویش دزفولی من به کجا میکشید.

گاهی (شوخی ) به مادرم میگم : شما پیشقراول تهاجم فرهنگی دشمن هستی توی دزفول ، برای اینکه بعداز 41 سال تونستی کلی از مامانای این شهر رو به ویروس «مبارزه با گویش سترگ دزفول» آلوده کنی.

خلاصه..

مادرم رفت و مات و مبهوت برگشت.

- چی شد؟

- ....

- مامان چی شد؟ زایید؟

- داره میزاد.

- مامای محلی آوردن یا از بیمارستان اومدن؟

خندید و گفت : بهش میگم مش غلومحسین درو وا کن برم تو خونه کمکشون.

میگه : کمک کی؟

میگم : کمک دادا ( ماما )

میگه : کسی پیش نازی نیست. خودش داره کاراشو میکنه.

مادرم خشکش زده بود.

- یعنی چی؟

مش غلومحسین میخنده و میگه : ایما خومون کار خومونه ایکونیم ( یعنی خانمای عشایر خودشون کار زایمانشون رو انجام میدن )

مخلص کلوم اینکه :

نازی خانم وقتی دردش میگیره ، خودش میفهمه که «وقتشه»

رختخواب مخصوص رو میندازه.

پارچه و لباس و تشت آب گرم و ..... رو آماده میکنه و شوهر و بچه ها رو از فضای خونه بیرون میکنه و خودش تنهای تنها میمونه.

میخوابه توی رختخواب ( عین تخت بیمارستان ) و بچه رو به دنیامیاره ، خودش بچه رو میگیره و نافش رو میبره و تمیزش میکنه و توی پارچه می پیچه. بعدش هم نظافت های نهایی .

آخرشم در بستر سلامت دراز میکشه ، بچه کنارش آماده ، سپس صدا میزنه همسر و فرزندان رو تا بیان توی خونه و نوزاد رو ببینن.

به همین سادگی!

نازی خانم و مش غلومحسین ، پنج سال مستاجر ما بودن توی اون خونه و سه بار این داستان راستان تکرار شد و یادم نیست که بعدش با پنج تا بچه کجا رفتن؟

راستش ما دیگه آشنا بودیم با قضیه ، هر دو سال یکبار ناظر بودیم که مش غلومحسین و بچه ها ش بیرون از خونه ردیف نشستن و منتظرن و ما هم میدونستیم که داستان چیه و پیشاپیش بهش تبریک میگفتیم.

نکته : هیچکس هیچ صدایی از نازی خانم در موقع زایمان نمی شنید. و در سکوت کامل این اتفاق می افتاد.

بازم میپرسین ربط اون چاقو کشی و شیکم و .. به این مدل زایمان چیه ؟

قبول دارم یه خورده طولانی شد.

خانمای امروزی ، به دلیل ترس از زایمان طبیعی ، گرایش زیادی به سزارین پیدا کردن و به خیال خودشون میخوان مشکل رو فوری حل کنن و از شر درد و خطراتش راحت شن.

خدمت علیاهای مخدره عرض کنم که :

کمی مطالعه کنید تا متوجه بشین که طبیعیت ، همیشه کوتاه ترین راه رو در سیر زندگی انسان و حیوان و گیاه طی میکنه.

علم پزشکی در کشورهای توسعه یافته ی اروپایی و امریکایی ، نه تنها سزارین رو به زایمان طبیعی ترجیح نمیده ( مگر در مواقع ضروری ) بلکه زایمان در منزل رو ( زیر نظرپزشک ) خیلی بهتر از فضای بیمارستان محسوب میکنه.

من نمیدونم دکتر علیرضا مخبر تخصصش چیه ؟ ولی بد نیست ایشون هم در کامنتی کوچولو اظهار نظری بفرمایند.

آهای دختران گرامی دزفول که روزی روزگاری قراره به مامانای این شهر اضافه بشین.

تورو خدا نذارین چاقو به بدنتون بزنن.

هیچی جای سلامت شما رو نمیگیره و بدونید که سزارین برای یک عمر آسیب پذیرتون میکنه.

اجازه بدین تا حد ممکن ، طبیعت سیر خدادادی خودشو طی کنه.

یادمه یه عمه ی پیر داشتم که به مادران میانسال فامیل میگفت : دُختروم یکی دگَه بیار بِبوویی پولاد.

( دخترم یه بچه دیگه بیار ، مثل فولاد محکم میشی )

میگفتی چرا؟

میگفت : دا ، کل دردا کونَه ، پی باد بکنن دَر ( مادرجون ، تمام دردها و امراض کهنه ، با درد زایمان از بدنت خارج میشن )

شما خواهران و مادران همشهری : هیچ از خودتون پرسیدین چرا خانومای قدیمی علیرغم 10 تا 15 زایمان طبیعی ، اینقدر عمر طولانی داشتن؟

نتیجه گیری بحث :

خیل عظیم سزارین های کنونی به یکی از این چهاردلیل اتفاق میفتن :

1- موقعیت های فورس و از سر ناچاری ( مثلا فیزیک مادرزادی لگن زائو )

2- سودجویی اقتصادی برخی پزشکان محترم ( تکرار میکنم برخی )

3- ترس بیخودی زائو ، ناشی از اطلاعات غلط و خرافاتی مانند باهوش تر بودن کودکان سزارینی.

4- مهمترین و شایع ترین دلیل « کم تحرکی در دوران بارداری »


بنظر من ، مورد 4 مهمترین دلیلشه.

به فانتزی زیر توجه کنید :

سکانس اول

زن بادار : محسن؟؟

همسر : بله عزیزوم

زن باردار : وری بروم در لِری دام ( پاشو منو ببر بیرون یه دوری بده )

همسر :  می تیَم.(چشم)

( شماره گیری موبایل)

- الو تاکسی سرویس شهباز ؟

-...

- آقا یه سرویس مخوم سی پارک دولت ( فرض میکنیم پژو 206 ندارند و از طبقه کارگر جامعه هستند)

سکانش دوم :

- آغا محسن ، بین چه هواییه ...هَی!

- سیت خوبه ایی هوا ( واست خوبه این هوا )

- سی بچه هم خوبه.

- چه بخوری؟( چی میخوری؟)

- هر چی اُوسی..( هر چی بگیری ..مهم نیست)

- پیتزا ، نوشابه ..خوبه؟

- آ..اُسون..مخلوط اُسون. ( آره بگیر...پیتزاش مخلوط باشه)

>>>>>>>

حقیقت اینه که خانمای باردار باید تا میتونن پیاده روی و کار منزل انجام بدن و از خوراک های چاق کننده بپرهیزن.نه اینکه یا توی خونه بشینن پای ماهواره و یا همسر محترم ، با وسیله نقلیه جابجاشون کنه.

به همون نسبت که کم تحرک باشن و پر خورری کنن ، مسلما زایمانشون سخت تر بوده و نیازمند تیغه چاقوی جراح خواهند شد.

وای خدا ...چقدر حرف زدم.

ببخشید تورو خدا....من نه پزشکم نه تا حالا اصولا زایمان رو تجربه کردم. ولی دوست داشتم نظرمو بگم تا شاید خانما هم اهل مطالعه بشن تو این زمینه و هم با پزشکای امین و بامعلومات مشورت کنن.



                                                         مهران موزون - والعاقبه لمتقین

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۷/۱۴
مهران موزون

نظرات  (۲۳)

واقعا راسته ؟ی زن چطوری تنهایی زایمان میکنه؟
این پستت رو با اینکه از وقتش گذشته خوندم...
زایمان در منزل خطر داره...
خیلیا ایست تنفسی می کنن... گاهی ایست قلبی هم اتفاق می یفته... و اگه تیم پزشکی مجهز نباشه و مادره بمیره بچه ی بی مادر به چه دردی می خوره؟
منم میدونم سزارین اصن خوب نیست و فقط برای مواقع اضطراریه... اما زایمان در منزل خیلی بد و ابتداییه!
من موافقم که بافت سنتی از بین بره! مخصوصن یه همچین حرکاتی...
ضررش مال خانوماس و آقایون پیشنهاد میدن! جالبه

=======
عجله نکن عزیزم
بنده در کامنت ها دیگه عرض کردم که : باید تیم مجهز باشه توی خونه.
توی گوگل سرچ کن birth in home
تا بهتر متوجه منظور بنده بشی
از اون گذشته بیشترین هدف بنده از این مطلب ، زایمان طبیعی در همون بیمارستان هستش.
موید باشی
۱۹ مهر ۸۹ ، ۲۲:۱۳ مثبت اس ام اس
چشمتون روشن
................
اگر فرصت کردین و به مکان های عمومی یاد شده در شهرمون سرزدین و اوضاع افتضاح فرهنگی وارداتی از شهرهای بزرگ رو دیدین حتما دلتون به درد میاد و اونوقت حس و حالش اونچنون میاد روی قلمتون که ...
.................
راستی ما وبلاگمون تبدیل به سایت شده:
اسم: مثبت اس ام اس
ادرس:
http://mosbatsms.ir
لطفا لینک رو اصلاح کنید.

=====
دوست عزیزم ،
بنده مرتب با شهر در ارتباطم ، تلفنی ، حضوری و ...
همه ی اینارو هم که فرمودین در جریانم.
مسئله اینجاست که ما حق نداریم نا امید بشیم و باید و باید از یه جایی شروع کرد.
کل قضیه هم سه گام بیش نیست :
1- تشخیص
2- تصمیم
3- اقدام

متاسفانه اکثر ما در قدم اول خوب جلو میایم و کار تشخیصمون در رصد مشکلات بد نیست ولی به قدم دوم که میخواد برسه ، در جا میزنیم و بوی نا امیدی اَزَمون بلند میشه.
باید طرحی نو درانداخت...دزفول تمدن زاینده ی داره عزیزم ، شما رویش های امروزی دزفولی .
کار با قصه و تخیل راست نمیشه اخوی ، باید از دخمه ی نا امیدی بیرون بیایم و نور خورشید امید رو ، روی تمام پشت بوم هامون پهن شده ببینیم.
بلند شو جوون.....بلند شو عزیز دل برادر.
۱۹ مهر ۸۹ ، ۰۵:۴۶ اس ام اس های مثبت
نکته جالبی بود مخصوصا آخراش که از تنبلی و راحت طلبی خانومای جوون امروزی انتقاد شده بود
..................
لطفا یه مطلب هم از رواج روز افزون بدحجابی در خیابونای دزفول مخصوصا خیابون شریعتی بنویسید و اونو مقایسه کنید با حجب و حیای زنان قدیمی دزفول
لطفا از بی مسئولیتی بسیاری از زنان درباره تربیت صحیح فرزندان و مخصوصا دخترانشان بنویسید

لطفا از غیرت مردان دزفولی و موج بی غیرتی های امروزی در پارک ها و خیابون ها و ساحل رود دز بنویسید

البته اگه از نظر شما اهمیت حجاب و غیرت کمتر از بالون و اووگوشت و منبیره و خر نیست!!!

لطفا قدر نعمت انشا نویسی قوی و زیباتون رو بدونید و بیش از فرهنگ محلی فرهنگ دینی رو تبلیغ کنید
و العاقبه للمتقین
======
بروی چشم ، اگر این قلم قابل باشه.
نکته : هر مطلبی جای خودشو داره و بنده علاقه دارم که در مورد تمام زوایای فرهنگ فولکلور دزفولمون بنویسم ، اجازه بدین قدم به قدم.
ضمن اینکه هر مطبی باید حس و حالش بیاد روی قلم.
چرا که : سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند
سلام هم استانی ....وب باحالی داری..به منم سر بزن...اگه مایل به تبادل لینکی خبرم کن ...
شاید بی ارتباط با این ست نباشد:


آیا تا بحال به این فکر کرده اید؟
آیا میدانید؟
بدن انسان تنها قادر است تا استانه 45 واحد درد را تحمل کند
اما در زمان زایمان یک مادر تا 57 واحد درد را تحمل میکند
ین مانند اینست که 20 استخوان بدن در آن واحد شکسته شود
.
.
.
.
وشاید حالا دلیل انتخاب سزارین بجای زایمان طبیعی رو بدونید...
سلام
نفسم بند اومد تا تموم شد از بس طولانی بوداما شیرین و خواندنی
یکی از دلایل رایج تمایل خانمها به سزارین تجربه ی بد زایمان طبیعی است که جدیدا در زایشگاه ها مد نشده بخدا اجازه نمیدن بچه به موقع و طبیعی بدنیا بیاد کاش میتونستم براتون توضیح بدم
بببببببببببببللللللللللللللللههههههههههههه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

=======
نگرفتم!
۱۴ مهر ۸۹ ، ۱۸:۳۳ سعیدی راد
سلام.
ایول... (یعنی خیلی خوب بود)
به تماشا سوگمد و به آغاز کلام و به پرواز کبوتر از ذهن
ببین آقا مهران اگه دوست داشته باشی رو روال قدیم زندگی کنی یه جور دیگه تو جامعه نگات می کنن من خودم بعضی از سنتای قدیم رو یا چیزای قدیمی رو دوست دارم ولی قبول کنید مردم مسخره می کنن مثلا در مورد دزفولی حرف زدن اکه دو کلمه کمی قدیمی بکار ببرم مسخره می کنن البته نا گفته نماند که فارس حرف زدنم عالیه در مورد این پستت هم بگم اگه می ذاشتی خانمت این مطالبو بنویسه بهتر بود

=======
دوست عزیز ممنونم از کامنت خوبتون.
1- فرهنگ ، در کلان ترین شکلش به دو دسته تقسیم میشه : فرهنگ پیرو ، فرهنگ پیشرو.
فرهنگ پیرو یعنی : خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
فرهنگ پیشرو یعنی : خواهی نشوی همرنگ رسوای جماعت شو.
باید منو تو باید رسوای جماعت بشیم ( یعنی هزینه تمسخر شنیدن رو بدیم) تا مسخره کنندگان پی به عظمت گویش دزفولی ببرن و داستان برعکس بشه ، یعنی تکلم به این زبان موجب افتخار باشه نه افتضاح.
2- چرا حرفی که توی ذهن منه و مال منه بدم خانمم بزنه؟ مگه خودم الکنَم؟ کی گفته بحث در خصوص «اصلاح فرهنگ بارداری و زایمان» مختص خانماست؟همین خانما ،همسران ما ، مادران ما و خواهران ما هستند که سلامتشون برای خونواده مهمه و باید مراقب جسم و روحشون باشیم.اتفاقا کاش همه ی باباها مثل مندغدغه ی حواشی تولد بچه شون و سلامت همسرشون رو داشتن.( البته خیلی هم راحت الحلقوم نیستم ها..به موقعش یه کوفتی ام من ، که نگو و نپرس)
اینجوری باشه ، هیچ تهیه کننده و فیلم ساز مردی نباید در مورد زنان فیلم بسازه ، هیچ نویسنده ی مردی نباید در خصوص خانما کتاب بنویسه ( چه برسه به چارخط نوشته) .
هرچند خانم بنده اولین موافق با این مطلب و نوشته بنده اس.

موید باشید و پیروز
۱۴ مهر ۸۹ ، ۱۷:۳۴ محمد از دزفول
سلام ممنون که سر زدید موفق باشید
۱۴ مهر ۸۹ ، ۱۴:۱۰ سبز علویان
جوکی که جهان را بفکر فرو برد.این مطلب را بخوانید.
درسته اما تو که پسری این درد سراغت نمی یاد مگه زنا گرفتار شدن که با پیشرفت علم بازم باید زجر بکشن این جورا هم نیست که میگی بخیه ها زود میبنده و مشکل جدی پیش نمی یاد البته اگه کسی فیزیولوژیک بچه بیاره که حرفی نیست سزارین برای ترسوا و مشکل دارا بمونه شکم پاره هم قرار نیست پاره بمونه در ضمن شما پسرا به این کارا چکار داری خیلی نگران بالا رفتن آمار سزارینی
در کل وب خوبی داری ملت رو هم نترسون از سد هیچی نمیشه به من هم سر بزن خوشحال میشم آخه ما از تبار خاک پاک دزفولیم که در بند اهواز نکبت پر از خاک گرفتار آمده ایم کاش اجدادمان هرگز به اهواز مهاجرت نمی کردند

=========
پسرا هم دردای خاص خودشونو دارن.
درد حفظ غیرت و ناموس.
درد معیشت.
درد تحصیل.
درد حفظ آب و خاک.
درد ...

ضمنا اومدم سر بزنم...لینکتون کار نمیکنه
در مورد این پست نظری نمیدم .
فقط این برام جای سواله شما این همه اطلاعات رو از کجا کسب کردین ؟

========
از یار دانا و خوش بیانی بنام کتاب.
پَندَت دهد فراوان.
جالب بود ولی یه نکته! چند سال پیش سزارین تو دزفول خیلی باب شده بود و دکتر ها راه به راه تجویز عمل سزارین می کردن تا جایی که خود وزارت بهداشت هم مشکوک شده بود و نتیجه اینکه حالا کاملا برعکس شده و طرف سه چهار روز تو بیمارستان بستریه و داره درد می کشه به زور می گن باید طبیعی زایمان کنی و البته نکته جدیدترترش! اینکه چند وقتیه عملهای جراخی جانبی به بهانه خفظ جان جنین زیاد شده و تقریبا از هر ده خانم هفت تاشون در دوران بارداری تخت عمل جراحی قرار می گیرند که البته مواردی هم مشاهده شده که باوجود تاکید دکترهای دزفول بر لزوم جراحی دکترهای تهران هیچ نیازی به اون ندیدند! خب این وسط شبهه ی سوءاستفاده پزشکان برای دریافت حق الزحمه اعمال جراحی به ذهن می رسه که امیدواریم درست نباشه

============
باهاتون موافقم.
این کلمه رو در تصاویر گوگل سرچ کنید : birth
و ببینید که زایمان در خانه و در وان آب چقدر محبوبیت داره. اونم با حضور همسر.
خدا میدونه که چقدر در روحیه ی زن تاثیر مثبت داره.
ما اینهمه دختر میفرستیم دانشگاه آزاد دزفول و مامایی میخونن و بعدش میان توی بوتیک لباس بفروشن؟برن منشی نوبت دهی مطب پزشکا بشن؟
حیف نیست؟
چرا نباید زایمان در منزل ( با تجهیزات و امکانات لازم و نفرات کافی) فرهنگ بشه؟
من خودم بچه های دوقلوم در یکی از بیمارستانهای دزفول متولد شدن و جریانش واقعا شنیدنیه در این خصوص.
شاید وقتی دیگر...نوشتم پستشو.
۱۴ مهر ۸۹ ، ۰۸:۳۱ محمد مهدی
چشم متوجه شدم ممنون و فعلا بای بای
۱۴ مهر ۸۹ ، ۰۷:۳۸ محمد مهدی
نه عزیزم من تهرونی هستم میخوام دوستام با دزفولیا اشنا بشن فکر کنم از شهرستانهای آذربایجان شرقی هست دزفول
سلام
مثل همیشه خوب بید.

با یک مطلب جدید در مورد همایش بررسی شبکه فارسی 1 در دزفول بروز هستیم.
پیشنهادات و نظرات خود را بفرمایید.
۱۴ مهر ۸۹ ، ۰۷:۲۸ محمد مهدی
خوشحال میشم...منم شما رو با اسم وبلاگت لینک میکنم
سلام
خدا قوت
یا علی
۱۴ مهر ۸۹ ، ۰۷:۱۸ محمد مهدی
سلااااااااااااااااااام اگه با تبادل لینک موافق هستی منو با اسم"در حسرت مرگم"لینک کن بعد بگو با چه اسمی لینکت کنم منتظرتم بای بای فعلا
سلام
راستش رو بخواین انتظار این پست رو نداشتم.
مخصوصا بعد از اون پست خوشمزه ی قبلی!
یه جورایی نامتعارف بود

در کل احساس نگرانی شما بی مورد نیست
ولی شکر خدا دزفول نسبت به بعضی شهرهای دیگه بافت سنتی تری داره و به همون نسبت کمتر از جاهای دیگه از مضرات تجدد بی محتوای کنونی رنج میبره
البته از من میپرسین میگم همینش هم زیاده. اعتقاد دارم نه فقط توی این موردی که شما فرمودین، بلکه تو همه چیز باید به سنت رجوع کنیم و با حذف زواید-در صورت لزوم- ازشون تو زندگی امروزه بهره ببریم. نه اینکه هرچی بوی تجدد و مدرنیته داد رو بی چون و چرا قبول کنیم
ممنون از احساس مسئولیتتون
۱۴ مهر ۸۹ ، ۰۵:۰۵ محمد مهدی
سلام
خوبی؟
وبلاگ جالی داری و اپ جدیدت محشره خوشحال میشم به من سر بزنی
منتظرتم بای بای