دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

امام خامنه ای (مدظله) : اگر یک ملتى احساس عزت نکند، یعنى به داشته‌هاى خود - به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفباى خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود - به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزى ندارد، این ملت براحتى در چنبره‌ى سلطه‌ى بیگانگان قرار میگیرد.

سالی چند دفه میاین شهر ؟

5 بار؟ 10 بار؟ 20 بار؟...تمام 52 پنج شنبه و جمعه ی سال رو؟

میاین شهر ، بار اندازتون کجاست؟

خونه ی بابا؟ خونه ی بابا بزرگ؟ پیش خواهر یا برادر؟ خونه ی خاله یاعمه ؟...میدونم ..خودم میدونم ..تو دزفول چیزی که زیاده « روی باز و خانِ کرم و صفا و سادگی » ...نه؟...بلند بگو بر منکرش لعنت.....پیش بااااد.

اتراق کردین ، کجا میرین؟

از این خونه به اون خونه ؟ از این سفره به اون سفره ؟ اَمونتون نمیدن فَکُ و فامیلا !...خدایی راس نمیگم؟

دیگه کجا میرین؟

علی کله ؟ باغهای اطراف شهر؟ دره ی سردشت؟ دریاچه سد؟ زیر پل  و آسیابها ؟ سبزقبا و نذر و نیاز ؟

چیا میخورین تا اونجایین ؟

بَحتیَه و سرشیر ؟ قِلیه تنیری ؟ نون خونی؟ ماسُووا ؟ یا به قول آقای سعیدی راد : حلیم سرشیر ؟

چی می برین باهاتون اهواز و فریزر هاتونو پر می کنین ؟

بنگشت ؟ سُعدین ؟ کموتر ؟ کُلیچَه ؟ روغن خووَش؟ بایُم؟کنار؟ حلوا قُبِیت؟ حلوا سیلونی؟ مِی اشکم ؟

و آب؟...بشکه بشکه....دبه دبه....آره؟ بگو ...بلند بگو : بر منکرش لعنت....پیش بااااااد.

همه ی اینا نوش جونتون...بشه گوشت بچسبه  به رونتون ( به قول قدیمیا)

نگران نباشید ما دزفولی های «در تهران به اسارت گرفته شده» هم یه جورایی بهره مندیم از پستانهای پر از شیر این مادر چند هزار ساله که اسم قشنگش « دسفیله » ، ولی نه به اندازه ی شما. میدونید که : فاصله ی ما تا دزفول 10 ساعته و شما یک ساعت و نیم . مثل اینکه ما بخواییم از راه آهن با اتوبوس ، نمه نمه بریم تجریش و برگردیم .

چه مَخوم گووُم ؟؟

میخوام از حسادت حرف بزنم. حسادت این تفاوت فاصله یی  که شما « اهواز نشینای دزفول نسب » با مادر وطن دارید نسبت به ما گمشدگان در دود و دم پایتخت.

نه حسادت به اینکه دست شما به خراطون و بازار کهنه و بازار ششم بهمن و رودخونه راحت تر بَندِه....نه بخدا.

بلکه رشک به این موضوع میبرم که شما « هم اصل و نسبی های قدرشناس» !! اینهمه تشریف میبرید دزفول و حال و حولش رو میبرید ولی «دو تا جمعه در هر چهار سال» نمیذارید واسه اینکه برید اونجا و در رای گیری های شهر پدری و آبا اجدادی خودتون ایفای نقش کنین.

میخوایید بگید خبر ندارید که سالهای ساله که در انتخابات دزفول ( این مادر شیرده و مظلوم و نحیف ما ) کیفیت فدای کمیت میشه؟

تکرار میکنم :  کیفیت فدای کمیت میشه >>.

چی میشه شما دزفولی الاصلهای اهواز ، که جمعیتتون در اهواز بیش از تمام دزفولی های ساکن شهره ، آب دستتوونه بذارید زمین و برید یه جمعه رو ، در اداره شهری که هنوز برای ازدواج فرزندان تون ، روی دخترا و پسرای اصیلش حساب باز میکنید خرج کنید؟

ای کاش ما دویست هزار دزفولی ساکن کرج و تهران بتونیم یه تبصره یی چیزی در قوانین انتخابات پیدا کنیم و مثلا بخاطر « ویژه بودن فرمانداری دزفول» ، یه صندوق در انتخابات شورای شهر و نمایندگی مجلس ، بخواییم برامون در نظر بگیرن.

یه جورایی عین ایرانیای خارج از کشور که براشون صندوق می بَرَن.

لطفا به این پیشنهاد آخری که دادم کسی ایراد نگیره که اتفاقا معتقدم باید برای تمام ایرانیا این قانون وضع بشه و هر کسی هرجا هست بتونه از طریق اینترنت ، رای خودشو توی شهر پدریش بندازه.

هر چی باشه از پول نقد و قبوض آب و برق که سخت تر نیست؟

آهای دزفولی های ساکن اهواز ، دروغ چرا؟ تا قبر آ..آ..آ..آ....خیلی مَردید به علی!!


                                                        مهران موزون - عاقبت از آن ماست

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۷/۱۰
مهران موزون

نظرات  (۲۳)

من هیچ قومی را ندیدم که مثل دزفولی ها از خودشان بیزار باشند. از دزفولی توی اهواز بپرسید کجایی هستی میگه اهوازی هستم.
دلیلش هم حسادت معروف دزفولیهاست که چشم دیدن پیشرفت همدیگر را ندارند.
سلام
مطلبتون خیلی خوب بید. یعنی عالی بید.
کاش بعضی ها که از روی لج بازی رای نمی دن لااقل برای نمایندگی شهر و شورا رای بدهند.
الان اهوازی ها یه شعبه زدن تو دزفول،شعبه علی کله!

وبلاگ شما رو لینک کردیم.

=====
شما هم به جمع دوستان اضافه شدید
۱۲ مهر ۸۹ ، ۱۰:۱۰ خانـــوم گـــــــــــــل
موقعه ی تفریح و حالی بردن ازش ، دزفول شهرشون...
ولی بعضی مواقع هست که اصولا بهش بدوبیراه هم میگن....
عده ایشون دزفولی تا جایی دوست دارن که منافعشون در خطر نیوفته.پاش برسه توی اهواز ازشون بپرسی کجایی هستی میگه اهوازی...
منفی گرا نیستم ولی یه حقیقته محضه.

========
نباید اینطوری بمونه. باید دست به دست هم بدیم و «حس غرور و افتخار به هویت دزفولی»رو زنده کنیم....درست مثل تمام نقاط دیگر ایران.
ایران دوستی...خوزستان دوستی...دزفول دوستی و محله دوستی..همه و همه در راستای هم هستن و هیچ منافاتی با «همه»ی ایران سرای من است نیز ندارد.
۱۲ مهر ۸۹ ، ۰۴:۵۹ مردی از سرزمین افتاب
یادمه یکتی مه هوای بچگی/کوردم ور بوه گپونم گلگی
که اچه دسپیله هشته پشته سر/مه شهر غریب خوتونه بسه درد سر
مر دسپیل سیتو هوای خوش نداشت؟/سی دو روز دنیا کتی او و تش نداشت؟.....
.
.
درود به شما که انقدر به وطن علاقه مند هستید بله منم یه دونه از اون اهوازیام به قول این رفیقمون اواره ها امیدوارم این شهر قدیمی به حقوق واقعی خودش برسه چونکه واقها لیاقت داره...من با افتخار شما رو لینک کردم و ارزوی موفقیت روز افزون براتون دارم

=======
به قلم شما بوسه میزنم.
به احساس شما احترام میگذارم.
و
به شعر شما سجده میکنم ، زیرا « حب الوطن من الایمان » و هر چه جزئی از ایمان به ذات اقدس الهی باشد لیاقت سجده ی احترام را دارد.
با کمال افتخار لینک شدید
سلام آقای موزونی
خوشحالم که آشتی کردین
دست رو مطلب مهمی گذاشتین و چه زیبا هم نوشتین!
امیدوارم خونده بشه و ترتیب اثر داده بشه.
آقای موزونی کاش در مورد حلوا قُبِیت؟ حلوا سیلونی؟ مِی اشکم ؟ و ماسواوا بیشتر توضیح میدادین.
و یه اعتراف صادقانه: این وبلاگ طوری نوشته میشه که آدم با خوندنش احساس میکنه سالهاست با نویسنده اش آشنایی دیرینه داره ، گویی این وبلاگ از خونه دیوار به دیوارمون آپ میشه
والعاقبه لل....
========
خواهرم ، پوپک خانم
من اصلا با کلمه ی «قهر» بیگانه هستم.
هیچوقت هم از شما ناراحت نبوده و نیستم ...به آقا سبزقبا قسم.
الانم دوستان فکر میکنن حالا چی شده ه ه ه که شما نوشتین «آشتی».
و خبر ندارن که همین الانم شوخی کردین.
بنده همیشه طبع شوخ و گرم شما رو تحسین کردم.
اما بعد...
گاهی اوقات غذاهای دزفولی رو معرفی خواهم کرد ، ولی نه اونقدر که تبدیل به وبلاگ اشپزی بشه.
از محبتتون هم در خصوص «دیسون» سپاسگزارم.
رمز موفقیت نسبی دیسون مربوط میشه به همخونی همه ی ما.
چطور؟
ساده اس...مگر درصد زیادی از خون همه ی ما از آب گوارای دز نیست؟
پس خون هستش که داره جوش میزنه و دلهای همشهریا رو بهم نزدیک میکنه.
سلام برادر
از اینطرفها رد می شدم گفتم یک سری هم به شما بزنم. من هم به جمع آوارگان دزفولی پیوستم!

=====
خووَش اومی براروم...پاتُ و جات می تیام کَسونُم.
به مادر محترم سلام گرم منو برسونید
ممنون میشم اگه دستور پختشو بفرستید
البته تا وقتی لطف خدا شامل حالمونه و همچین همشهری دلسوزی مثل شما داریم ناامیدی سیری چند؟

==========
اصولا در قاموس فرهنگ دزفولیای قدیمی واژه یی بنام « نا امیدی» تبلور عینی نداشته ، اینو به ضرس قاطع عرض میکنم همشیره.
انشالله روزی روزگاری ، دسته جمعی بنشینیم لب رود و یه قلیه ی سایبری با بقیه همشهریا بزنیم.
زنده باد قلیه تنیری ی ی ی ی
گفتین غذاهای دزفولی دلم کباب شد
خدا رحمت کنه مادربزرگم رو. از وقتی فوت شده قلیه نخوردم. یاد تنور گلی پشت بون و نون خونی بخیر. از تنور گازی متنفرم
هویت دزفولی رو هم خوب اومدین. منم همیشه حرفم این بوده که دزفولی و لر و عرب و بختیاری به راحتی می تونن کنار هم زندگی کنن و مشکلی هم با هم نداشته باشن. هر چی باشه مسلمونیم اولین دعوت اسلام هم برادری و برابری بوده. ولی باید مواظب بود...
نه افراط نه تفریط
باید دوستی ها ادامه داشته باشه و در کنارش به احیای هویت غنی دزفولی هم مبادرت کرد

========
دل دشمنت کباب شه خواهرم.
مادرم تا نظرتو شنید گفت : روووووله... خدا کُشام.
و ادامه داد : دستور قلیه نَ داهامت دِش.
( خواستین بگین تا بگیرم از مادرم و براتو ایمیل کنم)
ضمنا ، روح مادر بزرگتون آرامش نخواهد داشت وقتی شما اینجوری ناامیدانه حرف میزنین و برای پخت غذاهای سنتی دست بکار نمیشین؟
بسم الله...شروع کنید..حتما موفق میشید.
منتظرم هفته ی دیگه خبر قلیه ی خوشمزه تون رو توی وبلاگتون بنویسید.
پیتِنَک یادت نرووَ
۱۱ مهر ۸۹ ، ۰۵:۱۴ دزفول مردن

اقا مهران من حاضرم با شما همکاری کنم من دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی تهران هستم اینجا چندتایی دزفولی میشناسم با تمام وجود اماده کمک هستم هر وقت خواستی کافیه با من هماهنگ کنی.

=======
دست همت شما رو بوسه میزنم عزیزم.
من شدید و اکید معتقدم که تمام مشکلات شهرمون رو ، فقط و فقط با یه عبارت میتونیم حل کنیم : (( اصلاح امورفرهنگی ))
ما ، نیاز به دعوا و شاخ به شاخ شدن با هیشکی رو نداریم ، چرا که حرفمون حسابه :
« ما میخواییم از انقراض هویت دزفولی جلوگیری کنیم » همین.
و این حق مسلم ماست.
همونطور که تمام اقوام محترم ایران همین حس رو دارن.
همونطور که در سیاست های کلان شورای عالی انقلاب فرهنگی تعریف و خواسته شده.
راه این کار بزرگ ، فقط و فقط ، فرهنگ سازی و ایجاد ظرفیت فرهنگی در همه ی جوانب امر هست.
ما همه باید از خودمون و از ته خونه ها مون شروع کنیم.
دخترامون که مادرای فردامون هستن باید به تکلم دزفولی افتخار کنن.
باید غذاهای دزفولی رو از مرگ نجات داد.
باید لباسامونو احیا کنیم.
باید معماری مونو از مرگ نجات بدیم.
باید .....
بذار بعدا یه پست میرم تو این زمینه.
هرچند پست های قبلی هم داره از این مسائل.
فعلا در خصوص مطلب این پست : باید بین فامیلای اهوازی و خارج از دزفول روشنگری کنیم.
بنگشت ؟ سُعدین ؟ کموتر ؟ کُلیچَه ؟ روغن خووَش؟ بایُم؟کنار؟ حلوا قُبِیت؟ حلوا سیلونی؟ مِی اشکم

دهنمونو آب انداختید آقا
مراعات کنید لطفا
سلام
حرف حساب جواب نداره
خیلی چیزا به جمعیت یه شهر برمیگرده اما ... کو دلسوز؟؟؟؟
سلام
جل الخالق!!!
انقده دزفیلی جاهای دیگه بود ما نمی دونستیم؟
منم اطلاع رسانی می کنم حتما
تا دلتون بخواد فک و فامیل داریم تو اهواز
اصلا آقای موزون دقت کردین چقد از دزفولی ها تو دولت اونم تو پستهای بزرگ و حساس مشغولن؟
من بعضی وقتا احساس می کنم دزفول از لحاظ نخبه پروری هم مشکل داره.
نه اینکه نداشته باشه یا نتونه پرورش بده
منظورم همون مهاجرته. دزفولی های نخبه میرن جاهای دیگه و موقع انتخبات باز هم همون گزینه های ده سال پیش کاندید میشن

=====
متاسفانه بسیاری از جوونای خوب دزفولی ( مثل شما ) از آمار حقیقی دزفولی هایی که مدیریتهای کلان و حساس در کشور دارن بیخبرن و فقط ده یا دوازده نفر خاص رو میشناسن.
۱۱ مهر ۸۹ ، ۰۳:۱۲ دزفول مدرن
به خدا که تحت تاثیر قرار گرفتوم اقا مهران
ایانه که تو گوفتی دردیه که مو از بچگی مه دلوم مونده اچه دسفیلیون مه اواز که اقدر هم پیل دارن سرمایه هاشونه می دسفیل خرج نمکنن ؟ خوبه ای افراد کتی اغرت ترکون یاد گرن که سرمایاشونه مه تبرز خرج کنن .
مو با ایانکه مه ترون دانشجووم اما برناممه طوری ترتیب دهم که موقع انتخابات دزفیل بووم اچه هلم لرون اشرای دگه این رای دهن اما اومون نروم .
ما تا تروم ای مقالنه پخش کنم .
مشکل اومون دونی چیه اومون اچن پخش بیسمه همدگنه گم کوردمه وو یه یاعلی گووم کاریه شروع کنم تا هممون په هم متحد بووم .نظرت چیه اقا مهران ؟
به نظرت تعداد دسفیلیون ایران چند نفرن ؟ می ترون و کرج چقدر هه ؟

======
حدود یک چهارم تا یک سوم اهواز نشینان ، یا «دزفولی تازه اهواز رفته» هستن یا نزدیک به یک قرنه که اهواز هستن ولی هنوز خودشون و زبونشون دزفولیه.
یک چهارم جمعیت اهواز چقدره ؟ بالای دویست هزار نفر.
در کرج آمار پنج سال پیش صدهزار دزفولی بوده ، الان رو نمیدونم.
در تهران که بیشتر از اهواز و دزفوله.
دراصفهان و مشهد هم کم نیستند.
خارج رفته ها رو هم بالای پنجاه هزار نفر باید حساب کنید ،چون من دوسال تمام با تمام ایرانیان خارج از کشور ارتباط رسانه یی و مستقیم داشتم.

من سالهاست که برای شبکه کردن و بهم پیوستن نزدیک به یک میلیون دزفولی و دزفولی الاصل پراکنده در کره زمین در فضای سایبر ، برنامه و هدف گذاری دارم انشالله.
و این کار دقیقا مطابق با سیاست های فرهنگی کلان جمهوری اسلامی هم هست خداروشکر.
اینو لااقل آقای مخبر که دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی هست میدونه.
سلام اره واقعا!!!
حالا اونایی که باید اینو بخونن کجان!
دستت درد نکنه بابا!

=====
شما هم حتما تو اهواز فامیل دارین...کمک کنین و اطلاع رسانی کنین.
سلام
احسنت
ای کاش فریادمان به جایی رسد

=====
این فریاد نیست برادر ، بلکه یک آسیب فرهنگی است.
آسیب فرهنگی درست نمیشود مگر بااراده جمعی همه ی ما.
به عنوان مثال :
عزیزان دزفولی ساکن که این مطلب را می بینند ، هر کدام به ده نفر از بستگان ساکن اهواز خود منتقل و فرهنگ سازی نمایند.
واقعا عالی گفتین...حالا رأی دادنشون پیشکش! یه جوری با آدم حرف می زنن که انگار چون تو دزفول زندگی نمی کنن خونشون صد درجه قرمز تره و حق دارن هر حرف نامربوط رو به دزفول نشینان نسبت بدن.
من خودم چندسالی ساکن اهواز بودم و دیدم و حرس خوردم از رفتار نامناسب اهواز نشینان و همچنین تهران نشینان که انتظار دارن هر نظری می دن بی کم و کاست تو دزفول اجرا بشه و البته خودشون هیچ هزینه ای هم براش نکنن

======
کسی که ایران دوست واقعی باشه ، به استان پدری و شهر پدری و محله ی پدری هم وفادار خواهد بود و بالعکس.
قدیمیا گفتن : « هرکه یه جا همه جا....هر که همه جا هیچ جا»
البته مصرف این ضرب المثل بیشتر برای مضر بودن « این شاخه اون شاخه کردن » برای انتخاب شغل بوده.
ولی برای پایبندی به محله و شهر و استان و کشور هم صدق میکنه.
من خودم متولد اهواز هستم و نصف عمرم رو توی ناف اهواز (چهار راه نادری) گذروندم ، ولی هیچوقت « بُته ی خونوادگی» رو فراموش نمیکنم.
۱۰ مهر ۸۹ ، ۲۳:۲۸ رضا برادران
از ته دل ما گفتی برادر.
دمت گرم
کاش بخونن
کاش یه کم به رگشون بر بخوره
کاش
البته حتما می خوره ایشالا حتما ایشالا یه عده ای به فکر می افتن
۱۰ مهر ۸۹ ، ۲۲:۴۹ محمد از دزفول
سلام چی بگم نظری راجب مطلبت ندارم. ممنون که سرزدید موفق باشید
به خدا راس می گی.
حالا مهران جون کو تا انتخابات؟!! مر ششماهه دنیا اومیه؟!!!

=====
منظور من کلی هستش داداش...همه ی دوران های انتخاباتی رو میگم
۱۰ مهر ۸۹ ، ۲۱:۲۷ امیرعلی صفا
" مهران مردی با سیصد وبلاگ و از هر دری سخنی "

سوختّی دلومه براروم . ایشاالله دسات سر ضَریح آقا سوزقبا .

راستی مهران جان عاقبت از آن ماست همون " آینده از آن حزب الله " است هااا ؟

کپی رایتش مال منه یادت نره .

اوخ که چقدر قصه کوردوم . تقصیر تو بید هاااا . ایدم برووم اَ سَر رعنا درازه سری به ونوم خستگیم درآ
اوووووووووووووووووووفیه

=====
ممنون امیر علی جان.
ولی برادر :
« عاقبت از آن ماست» همان ترجمه ی «والعاقبه للمتقین» است که کپی رایتش مال بنده ی حقیر است در تمام سایبر.
اما نه به این به معنا که مهران موزون روسیاه ، جزو پرهیزگاران است.
منظور از «ما» همه ی دوستداران مهدی صاحب الزمان (عج) است.
دوست دارم همشهری عزیز

اَراس...سر وندی می او...تیاته گُش..حالِ دَهَه
هشت مقام ایرانی که تحریم جهانی شدند | عکس و خبر

====
داداش تحریم جهانی نشدند.
بلکه امریکا واسه کشور خودش اینو تصویب کرده.
مثل اینکه مجلس ما تصویب کنه که از مقامات امریکایی ، چه کسایی حق ورود به ایران رو دارن یا ندارن.
از اینا گذشته.
ضمن تشکر از خبرتون...این وبلاگ مختص اخبار دزفوله ( ترجیحا غیر سیاسی )
موید باشید