دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

امام خامنه ای (مدظله) : اگر یک ملتى احساس عزت نکند، یعنى به داشته‌هاى خود - به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفباى خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود - به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزى ندارد، این ملت براحتى در چنبره‌ى سلطه‌ى بیگانگان قرار میگیرد.

روزی بنام روز دز

سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۸۹، ۰۸:۰۳ ق.ظ

نوجوان که بودم هر از گاهی آب رودخانه را که می بستند ، با گشت و گذار در مسیل دز ، ماهی های گیر افتاده در چاله های آب را شکار میکردیم.

بستن آب دز ، یا به دلیل مرگ شناگری صورت میگرفت یا برای لایروبی سد تنظیمی و مسائل فنی و یا... رخ میداد.

دلیلش هرچه بود ، ما بچه ها با افکار و احساسات کودکانه ی خویش ، از مکشوف شدن کف رودخانه شاد میشدیم و به محض شنیدن عبارت : « اووَ بسنه » (آب رو بستن) به محوطه رودخانه هجوم برده و حریصانه لَفتِ کمرها (زیر صخره ها) را جستجو میکردیم. غیر از ماهی ، اشیای گم شده و عجیب و غریب هم توجهمان را جلب میکرد که در این رابطه دو خاطره دارم :

خاطره ی اول :

روزی رودخانه تقریبا خشک شده بود و من در میان صخره های قسمتی از رود دز بنام « جو حسن بَق » ( جوی حسن بک ) جستجو میکردم که ناگهان حدود پنج متر آن سوتر ، زیر یک صخره ، اسلحه یی توجهم را جلب کرد.

از ذوق فریادی کشیدم.

و همین فریاد باعث شد تا پسرکی اهل کوچه ی «بندار» که فاصله یی نزدیکتر به اسلحه داشت ، مسیر نگاه مرا تشخیص داده و همچون قرقی روی اسلحه پریده و آن رابرداشت و من که علیرغم قدرت بدنی زیاد ، اهل شور و شر نبودم ، فقط ناله یی از اعتراض کردم و پسرک نیز بی محل به من ، مشغول تمیز کردن آن سلاح شد.

سلاح چه بود؟

یک اسلحه ماوزر انگلیسی مربوط به زمان قاجار و بسیار اکسید شده و زنگ زده. سالها بعد در سریال میرزا کوچک خان جنگلی ، لنگه اش را در جیب میرزا دیدم که زنجیری مانند زنجیر ساعت پیرمردها به آن وصل بود.

هنوز داغ آن کُلت ماوزر در دلم مانده است.


خاطره ی دوم :

رفیقی داشتم بنام «محمدرضا چالی» که اکنون محمدرضا صداقت نژاد نام دارد و به گمانم شغلش ساخت درب و پنجره های آلومینیومی است.

ما رفقای صمیمی بودیم و سالهای اول جنگ ، یکی از کارهایمان جمع آوری گلوله ( کالیبرهای مختلف ) و یادگاری های جنگی بود.

روزی تصمیم گرفتیم آنهمه اشیاء زیبا و آنتیکی که داشتیم را در جایی مطمئن پنهان کنیم.

نمیدانم چطور شد که ما دو دانشمند بزرگ ، پس از کلی فکر کردن به این نتیجه رسیدیم که بهترین جای چال کردن این یادگاری های دوست داشتنی و شراکتی ، همانا محلی از کف رودخانه است.

رفتیم جایی حدفاصل صخره های «ددراقا» و «پُش لُرکُش». جایی که کف رودخانه صاف و شیب دار بوده و سرعت آب هم بالا.

عمق آب حدود یک متر اما سرعت آب اجازه ایستادن به آدم نمیداد.

محمدرضا شناگر قابلی بود و «زیر آبی» هم خوب میرفت. کیسه نایلونی گلوله ها ، پوکه ها ، ترکش ها و... رو گرفتم و او مرتب نفس میگرفت و زیر آب میرفت و با چنگ زدن به کف رودخانه چاله یی ایجاد کرد. نایلون خرت و پرت هایمان را توی چاله گذاشتیم. نوبت من بود....محمدرضا پایش را روی نایلون گذاشت و من نفس نفس پایین رفته و با دست ، روی نایلون را با ماسه های کف رودخانه پوشاندم.

زیر آب ، همانطور که نایلون در حال دفن را ، نگاه میکردم و زیبایی کف رودخانه مسحورم کرده بود ، نمیدانستم که این آخرین باری است که یادگاری های جنگی ام را می بینم.

روز بعد که هر دو باهم رفتیم تا سروگوشی آب بدهیم ، جا تر بود و از بچه خبری نبود.

مقدمه ی سرگرم کننده ی من تمام شد.

اما...

به برادر عزیزم جناب آقای دوایی فر عرض میکنم که :

جان برادر! میخواهم همچون پیشنهادات قبلی خود که طی چندسال گذشته تقدیم حضور شما کرده و لطف خدا و محبت شما شامل حال پیشنهادات حقیر شده است ، پیشنهادی فرهنگی و بهداشتی به شما بدهم تا انشالله با همکاری برادر گرامی ام جناب آقای کاظمینی ، دست به دست هم بدهید و این پیشنهاد سازنده را پیاده بفرمایید:

میدانید و میدانیم که فرهنگ نظافت و مراقبت مردمی ، در رودخانه دز چند سالی است که دستخوش آسیب هایی شده است ، شنیده ام که کف رودخانه در تفریح گاه هایی مثل علی کله ، پر از شیشه ی شکسته و زباله های استاتیک است.

شنیده ام که میهمانان خوزستانی نیز ، متاسفانه در این آلوده سازی سهم دارند.

برادران عزیز،

بیایید یک روز در سال را بنام « روز دز» نامگذاری کنید تا بدین ترتیب اگر در تمام سال ، رود دز برای ماست ، یک روز هم « ما برای دز باشیم».

رادیو و تمام مبادی اطلاع رسانی شهری ، برای مردم رسم و عادت سازند تا در این روز ، با هماهنگی سد دز و سد تنظیمی علی کله ، رودخانه حداقل یک صبح تا عصر کاملا بسته شده و مردم با وسایل مناسبی که توسط شهرداری دزفول تهیه میشوند ( دستکش ، انبر مخصوص و کیسه زباله ) رود پدری را که همانا خانه ی ماست ، پاکیزه نمایند.

جناب دوایی فر ،

یقین داشته باشید که تمام دزفولی ها ، فارغ از هر سلیقه و گرایشی ، در این جشنواره ی فرهنگی و بهداشتی شرکت خواهند کرد.

ضمن اینکه جشن پاکیزگی دز میتواند یک ضرباهنگ وحدت و همدلی برای ساکنین دزفول محسوب شود.


                                                               مهران موزونی - والعاقبه للمتقین


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۶/۳۰
مهران موزون

نظرات  (۱۳)

حالا مثلن اینهمه روز نامگذاری کردن، چی شد که حالا بخوان بذارن : روز دز ، چی بشه؟
جمع میشن یه سخنرانی غرا می کنن بعد هم شما رو بخیر و ما رو به سلامت!
نه برادر من... به نظرم این چشم پوشی از اصل مطلبه! یه جوری دور زدن کار اصلی!
فرهنگ سازی ریشه ی این قضیه س که بهش توجه نمیشه! من دقت کردم تو همون منطقه ی بندکلک دزفولیا خیلی کم شئون اجتماعی رو زیر پا میذارن! بر عکس این غیر دزفولی ها هستن که رعایت خانواده ها رو نمی کنن!
میخوام بگم مسئله رو از سطح حل کردن هیچ کمکی نمی کنه! مثه کوتاه کردن چمن، که باز رشد می کنه میاد بالا!
باید از ریشه کشید بیرون! از ریشه!
موفق باشید!
=======
بات تمام فرمایشات شما موافقم.
ولی متوجه نشدم که کجای پیشنهاد بنده بوی «سطحی کاری» میده؟
کجای پیشنهاد بنده ، اومده که سخنرانی کنیم؟
کجای مطلب بنده ربطی به شئونات کنار رودخانه داره؟
برادرمن ،
بنده گفتم که یک روز در سال همه با هم ، زباله های خطرناک کف رودخانه رو جمع کنیم.
همین!
سلام
خاطرات جالبی بود
پیشنهاد تون بسیار جالب
امید وارم روزی اتفاق بیفتد
انشاالله تعالی
۰۲ مهر ۸۹ ، ۰۲:۲۸ دکترعلیرضا مخبر دزفولی
سلام
ممنون که
تشریف میارید به وبلاگم
چند مطلبتون رو خوندم خیلی خوب وشفاف وصادقانه مینویسی
موفق باشید
۰۲ مهر ۸۹ ، ۰۱:۱۱ علیرضا (تکواندو دزفول)
سلام آقای موزونی. شما ماشالله خودتون استاد تکواندو هستید

خاطراتتون جالب بود و پیشنهادی که دادین از اون هم جالب تر.

انشالله که روزی به نام روز رودخانه روز نامگذاری بشه و همه با هم بتونیم این رودخونه رو که بقول خود شما رود پدری ماست، مثل قدیما تمیز کنیم.

با تشکر از پست خوبتون و ممنون از اینکه به من سر زدید.

راستی من با اجازتون لینکتون کردم.

یاعلی مدد
سلام . بدون انکار ضرورت توجه به بهداشت جسم غفلت بسیاری از مردم خصوصا برخی از مسئولین به بهداشت روان و سلامت اخلاق و اعتقاد دردی ست که هر کسی احساس نمی کنه . نداشتن غیرت و تعصب نسبت به دین بزرگترین عامل گسترش زشتی ها و گناه و افزونی گناهکاران و بزهکاران است . کاش خمس هشدار های مربوط به عدم آلودگی به آنفلوآنزای خوکی و راه های عدم ابتلا’ به اون رو اختصاص بدیم به بیماری ها و آلودگی های اخلاقی و اعتقادی و معاشرتی و ... اما متاسفانه ... متاسفانه ... ای کاش کمتر از این قید استفاده کنیم و روزی شاهد خوشبختانه گفتن باشیم . التماس دعا . موفق باشید
سلام.پیشنهاد جالب و به موقعی دادید.پسر خاله ای دارم که سالی دو سه باری به رودخانه برای شنا می رود.امسال دو بار کف پایش از شیشه های کف رودخانه بریدگی عمیق و بخیه و پانسمان و نفرین و لعنت و ....خودت تا آخرش برو.آخه یکی یه دونس.من یکی که موافق پیشنهاد شما هستم.ممنونم که سر می زنی.سرمست باشی.
دوباره سلام
کامنتی که برای آقای قدیانی نوشته بودید رو خوندم
ممنون از تذکراتی که دادید
اون تذکرات در واقع نه فقط به ایشون که به همه ما بود
====
موید باشید
سلام
حرفتون درسته
من هم می ترسم انقدر کم محلی بشه که دز هم به سرنوشت تلخ کارون دچار بشه و برای لایروبیش دچار مشکل بشیم
راه حل شما کاملا منطقی و البته کم هزینه است
خدا کنه کاگر بیافته
سلام
اول بگم که خاطره هاتون خیلی جالب بودن
اما درمورد موضوع اصلی:
هنوز یادم نرفته اون آبروریزی رو، وقتی که برای فیلمبرداری از آسیابها اومده بودن و چقدر آت و آشغال ریخته بود اونجا. من با ایده ی یک روز در سال مخالفم. اینجوری برامون عادت میشه که مثل همیشه اونجا آلوده باشه و فقط یک روز در سال به فکر تمیز کردنش باشیم. حفظ نظافت باید تبدیل به یک عادت بشه

======
فرمایش شما صحیح هست و برای پاکسازی سواحل رودخانه اس.
در حالیکه منظور بنده ، کف رودخانه اس.
طبیعیه که سالی یکبار بیشتر امکانش نیست که از سد دز بخواهیم تا آب رو کامل ببنده.
با مطلب «تاریخ» مقاومت دزفول همتی می خواهد و رزمنده ای! بروزم!
سلام.
بله متاسفانه در این سال ها این اتفاق رخ داده و به نظر می رسد مسئولین هم در این زمینه دغدغه ای ندارند .
اما پیشنهاد شما جالب است و عملی .. امیدوارم این مهم صورت بگیرد.
یا حق .
سلام
ایده ی بسیار خوبی است و مطمئنا همه استقبال خواهند کرد.
کودک دیروز که خود یکی از عوامل آلایش رود بود اکنون پیشنهاد پاکسازی آن را میدهد .
کسی چه میداند شاید هم برای پیدا کردن خرت و پرت هایش این پیشنهاد را مطرح کرده باشد .مطمئنا پیدا کردن گلوله ها , پوکه ها و اشیایی که زمانی شیفته ی انها بوده انهم بهد از سالها برایش لذتی وصف نا شدنی خواهد داشت.
آقای موزونی دیگر بزرگ شده اما هنوز دست از بازیگوشی برنداشته . بیایید قید آن خرت و پرتها را بزنید و ملت را به درد سر نیندازید.
.
.
.
.
.
شوخی کردم .به دل نگیرید
ایده ی بسیار خوبیه و مطمئنا با این کار زلال واقعی دز نمایان خواهد شد. ضمن اینکه گمشده های شما هم...

=====
سلام بر دختر خوب دز
راستش را بخواهید بیش از آنکه نگران زلال دز باشم ، ترس دارم که خدای نکرده وجود شیشه و فلزات برنده ، پای نازنین شناگران هموطنم را بخراشد و موجب آسیب های جدی بزند.
ضمن اینکه همیشه معتقد بوده و هستم که « دز » مادر همه ی ما دزفولی هاست.
مگر نه اینکه 70 درصد وزن بدن ما از آب است؟
ما از دز بسیار بیش از شیر مادر ، آب مینوشیم.
موافقید؟؟
http://mkz61.parsiblog.com/1730193.htm حرکتی رو شروع کردیم با عنوان " مظلوم قهرمان" خوشحال میشیم اگه همکاری و حمایت کنید
در ضمن با پیشنهادتون صددرصد موافقم