دزفول تگزاس نیست
مهران موزون - چند روز قبل سه جوان روستایی در حرکتی خشن و ترورگونه در نزدیکی پل ساسانی دزفول اقدام به رگبار بستن دوجوان راکب دیگر کرده و به سرعت از مهلکه میگریزند.
اکنون متهمان(که ظاهرا سه نفرند دستگیر شده اند) که سرعت عمل مامورین این پرونده جای تقدیر و تشکر دارد.
آنطور که مسئولین محترم قوه قضاییه در دادگستری دزفول گفته اند :
جوانی اهل روستای سِنجر به انتقام اعدام دایی اش(که پیش از این بابت نزاع طایفه ای طی حکم قانونی اعدام شده بود) دو تن از جوانان طایفه ی مقابل را هدف گرفته و به کمک دوتن از رفقای خویش با یک برنامه ریزی اقدام به ترور خیابانی آنان مینماید تأسف بارتر اینکه دو جوان مقتول دخالتی در آن نزاع طایفه ای نداشته اند.
این خلاصه ی آنچه بود که تا این لحظه اعلام شده است.
اما بعد..
1) لازم می نماید تا دستگاه قضا به دلیل روشن بودن ابعاد این جنایت بی هیچ معطلی اقدام به صدور حکم و اشد مجازات قانونی در خصوص این سه نفر نماید تا درس عبرتی باشد برای آنان که با سنگرگیری در پشت احساسات و تعصبات نابجای قبیله ای همیشه به مسلح بودن و تفنگداری خویش مینازند و هرگاه که بخشنامه ای از سوی مسئولین درخصوص لزوم ممنوعیت استفاده ی سلاح گرم در عروسی ها و پُرس ها صادر میشود حنجره درانی میکنند که ما رسم و رسوم داریم و باید ترقه و تفنگ در کنیم.
صدالبته عشایر کوچ نشینی که برای حفظ و حراست احشام و دارایی های خویش در کوه و کمر سلاحهای مجوزدار و قانونی دارند مصداق این موضوع نبوده و مستثنی می باشند.
اما کسی که کوچرو نیست.
روستایش چسبیده به شهر است.
زیر کولرگازی لم داده و برای آبیاری زمین هایش 100 متر راه هم نمی پیماید و مجوزی برای حمل سلاح ندارد چرا و چگونه و با کدامین اجازه باید مسلح باشد بنحوی که فرزند نابخردش به راحتی امکان رگبار بستن مردم را در وسط شهر داشته بیابد؟
بنابراین :
الف) آیا وقت آن نرسیده که مسئولین امنیتی، انتظامی شهرستان روی موج همین جنایت زوم کرده و در اقدامی عاجل و قاطع اقدام به خلع سلاح آنانی نمایند که خارج از محدوده ی قانون و درون تشک و لحاف منازلشان انواع سلاحهای نظامی را نگهداری می کنند؟
ب) سرعت عمل در رسیدگی به این پرونده و مجازات علنی و بدون مماشات قاتل یا قاتلین، در ترمیم خدشه ای که به امنیت روانی مردم در شهرستان متدین دزفول وارد شده بسیار موثر است.
2) یک پیشنهاد : (هرچند نمیدانم که قانون ظرفیت اجرا و اعمال آنرا دارد یا خیر!)
اگر فلسفه این دوقتل، همان بوده که جناب حسینی پویا اعلام کرده اند(یک دایی اعدام می شود سپس خواهر زاده اش از عشق دایی، اقدام به کشتن دوتن از طایفه ی مقابل میکند) آیا نمیتوان متصور بود که در اثر مجازات قاتل یا قاتلین کنونی بازهم این پینگ پنگ کشتار ادامه داشته باشد؟
چاره چیست؟
فشار برخانواده ی مقتولین برای دادن رضایت؟
مجازات قاتلین و پذیرفتن ریسک قتلهای بعدی؟
نگارنده یک راه سراغ دارد که شاید دستمایه ای ابتکاری برای قاضی محترم پرونده باشد :
اگر سلاحها متعلق به خانواده یا خاندان قاتلین است! برای اجرای حکمِ احتمالیِ اعدامِ قاتلین، مسئول یا مالک اسلحه وادار به اجرای حکم مجازات قاتلین شود در غیر این صورت مجازات سنگین حبس و یا مالی بابت دخیل بودن در سهولت تهیه اسلحه یا حمل آن را تحمل نماید (حکمی که لزوما از توان وی خارج باشد).
این حکم موجب میشود که مالک یا باعث تهیه سلاح گرم(اگر عضو قبیله ی قاتلین است) بنوعی اعدام کننده ی قاتل یا قاتلین قبیله ی خودشان باشد و قبیله ی قاتل یا قاتلین بغض کمتری از طایفه ی مقتولین به دل بگیرند . ضمن اینکه وقتی قبیله ی قاتل ناچار باشند که طنابِ دار را خودشان به گردن عضو قبیله شان بیاندازند تنبیه شده اند تا بروند و فرهنگ افتخار به سلاح گرم داشتنِ خویش را مورد بازنگری قرار دهند.
شاید کمی غامض نوشتم اما شک ندارم که مسئولین محترم قوه قضاییه به کُنهِ عرض بنده پی بردند.
و شاید خوانندگان محترم برای پارادوکس بند 2 پیشنهادهای دیگری داشته باشند.
هرچه هست! همه باید بدانند که دزفول تگزاس نیست.
خاطرات ایستگاه بیشه برای بر و بچه های دزفول به خصوص اهالی جلسات قرآن ، بسیار خاطره انگیز است - در سالهای دهه 60 ، اغلب اردوهای مساجد در آن فضای بکر ، برگزار میشد و جای تعجب دارد که جناب موزون با این همه اطلاعات تاریخی ممتازی که دارند و بنده به شخصه بسیار از آنها استفاده کرده ام ، از این روستای تاریخی و منطقه بکر ، آشنایی زیادی ندارند. در سالهای 63 و 65 و 66 سه بار با اردوهای مساجد اونجا رفته ام و در سال 76 هم به اتفاق خانواده و بستگان رفتم - فضای دهه 60 خیلی بکر بود ولی فضای سال 76 از لطافت آن کاسته بود ، چون حضور خانواده های که متاسفانه خیلی مقید به ارزشهای اسلامی نبودند - فضا را مسموم کرده بود. الان 16 - 17 سالی است که اونجا نرفته ام.