دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

دیسون در گویش دزفولی به معنای مکتبخانه است

دیسون

امام خامنه ای (مدظله) : اگر یک ملتى احساس عزت نکند، یعنى به داشته‌هاى خود - به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفباى خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود - به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزى ندارد، این ملت براحتى در چنبره‌ى سلطه‌ى بیگانگان قرار میگیرد.

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سردار رشید» ثبت شده است

تو عصاره ی تمام گلهای جهاد و شهادت بوستانی هستی که عطر وجودشان هنوز هم فضای دزفول بزرگ را آکنده است.

تو نماینده تمامت غیرتی هستی که از سینه ی مادران دزفول در کام شهدای این دیار چکانده شد.

تویی که این روزها یادآور سرداران رفته و مانده ی مایی.

تو را که می بینم سردار!

بقیتی همچون سردار ماندنی زاده (حفظه الله) برایم تداعی میشود و البته قلب پاره پاره ی سوداگر دلیر.

تو را که می بینم سردار!

تمام شمشیرهای آخته ی صدام کُشِ یلان دزفول بیادم می آید.

اگر صفویان نیست..

اگر حاج عظیم محمدی نیست...

اگر صیاف نیست..

اگر سوداگر نیست..

تو هستی حاجی!

تو هستی دلاور!

رئوفیِ بزرگ هست...

کلولیِ مهربان هست..

خضریانِ دل آزرده هست..

و باقی پهلوانانی که هرگز نمی میرند!

آری، این شمایید که هنوز هم نفس حق تان به ما انرژی "ماندن" میدهد.

مبارکت باشد سردار!

گوارایت باد مدال تازه ای که مولایم بر سینه ات نشاند.

زهی افتخار از اعتمادی که سیدناالقائد به فرزندان دزفول دارد.

سردار!

رواق منظر دزفول آشیانه ی توست!

کرم نما و فرود آی که خانه خانه ی توست!

شک ندارم که مادر مشترکمان(رود زلال دز) منتظر دیدار تو نازنین فرزند خویش است :

تا تو را سلام گوید.

تا تو را خداقوت گوید از تکلیفی که تمام این سالها در ستاد کل نیروهای مسلح ایران زمین بردوش کشیدی.

تو را تحیّت گوید بابت حکم فوق حساسی که شب عید فطر امسال گرفته ای.

تو را سلام سردار!

تو را درود سردار!

و تو ای رشیدترین سرلشکر ایران بدان که :

بنرهای تبریک انتصاب جدیدت در قلب تک تک دسفیلیون حک است.

دیوارهای شهر و رسانه های دزفول را بی خیال!



مطلب خواندنی دزمهراب درباره سردار رشید +

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۹ تیر ۹۵ ، ۱۶:۰۴
مهران موزون

ساعت 8 صبح یک روز از تابستان 1360 بود؛ بعد از واقعه خرداد و نیز عزل بنی صدر که به اتفاق تمامی فرماندهان محورهای عملیاتی منطقه جنوب و به همراهی شورای فرماندهی سپاه از جمله شهید محلاتی، خدمت حضرت امام رسیدیم. اینجانب که در ستاد عملیات منطقه جنوب مسئولیت داشتم، با اشاره برادر رضایی یا شهید محلاتی و اجازه حضرت امام، حدود 7-8 دقیقه از وضعیت مناطق مختلف جنگ گزارشی خدمتشان عرض کردم. البته آن موقع من حدود 25 سال سن داشتم و بیان گزارش در حضور حضرت امام با آن شان و صلابت، کار اسانی نبود؛ اما آرامش و طمانینه آن بزرگوار به همراه لطف و مرحمتی که از خودشان نشان می دادند، کار را راحت می کرد.

در گزارش خود، از وضعیت مناطق دزفول، سوسنگرد، اهواز، دارخوین و ... مطالبی به عرض رساندم تا رسیدم به آبادان. هنوز حصر آبادان شکسته نشده بود. مختصری از عملیات فرماندهی کل قوا و پیشروی دو کیلومتری سپاهیان اسلام گزارش شد. به عرض رسید که مشکل ما در جبهه آبادان است. امام با دقت به بحث عنایت نشان می دادند. زمانی که کلمه "آبادان" را با لهجه خوزستانی نقل کردم؛ حضرت امام بلافاصله فرمودند: "چه گفتی؟!" من فورا بیانم را اصلاح کردم که آن بزرگوار با اشاره سر فرمودند ادامه دهید. در آن زمان یواش یواش سیستم سپاه در جنگ جای پای خود را یافته و جایگاه خود را پیدا می کرد. ما چندین عملیات محدود و نسبتا موفق را تجربه کرده و از اینرو با اعتماد بیشتری نسبت به آینده حرف می زدیم. این موضوع باعث خوشحالی حضرت امام و شادی بچه ها بود. در مجموع یکی از پر افتخارترین خاطره های دوران زندگی اینجانب، همین خاطره گزارش در حضور آن بزرگوار در این جلسه است که هرگز آن را فراموش نخواهم کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۱۴
مهران موزون

انالله و اناالیه راجعون

برادر بزرگوارم ، جناب آقای سردارسرلشکر غلامعلی رشید 

بدینوسیله از طرف خود و خاندان موزون، مصیبت وارده را به حضرتعالی ، خاندان معزز رشید و سایر بستگان  تعزیت  گفته و درگذشت ناگهانی برادرزاده نازنین تان را  از صمیم قلب، تسلیت عرض میکنم. از درگاه رب الکریم برای شما و خاندان محترم رشید، صبری جمیل خواستارم.

ارادتمند همیشگی : مهران موزون


سردار سرلشکر رشید

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۱۱:۰۶
مهران موزون